افتراق. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) از یکدیگر جدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). از همدیگر جدا کردن. ( غیاث اللغات ). از همدیگر جدا شدن وکردن و پراکنده گردیدن. ( آنندراج ). پراکنده و جدا گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقابل اجتماع کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مأخوذ از تازی ؛ جدائی. مفارقت. ( ناظم الاطباء ) : تا بباید آسمان را تیرگی و روشنی تا بباید اختران را اجتماع و افتراق.منوچهری.- حالت افتراق ؛ حالت جدائی.( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح متکلمان ، بودن دو جوهر در دو چیز باشد بطوری که تفاضل میان آن دو ممکن باشد. ( از تعریفات جرجانی ). در نظر متکلمان قسمی از کون است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه کون شود.
معنی کلمه افتراق در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از یکدیگر جدا شدن . ۲ - فرق گذاشتن .
معنی کلمه افتراق در فرهنگ عمید
۱. از یکدیگر جدا شدن، جدایی. ۲. پراکنده شدن.
معنی کلمه افتراق در فرهنگ فارسی
ازیکدیگرجداشدن، پراکنده شدن ، جدایی ۱ - ( مصدر ) از یکدیگر جدا شدن . ۲ - فرق گذاشتن . ۳ - ( اسم ) جدایی مفرقت . جمع : افتراقات .
معنی کلمه افتراق در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] افتراق به معنای پراکندگی و از یکدیگر جدا شدن است و از این عنوان در باب های طهارت، صلات، حج و تجارت سخن گفته شده است. اگر مجموع خون های پراکنده در بدن یا لباس در حدّ یک درهم یا بیشتر باشد، در معفو بودن آن در نماز اختلاف است. استحاله با پراکندگی و جدایی میان اجزای نجس یا متنجّس- مانند آرد شدن گندم- محقّق نمی شود. احکام افتراق در صلات گفتن اذان و اقامه بر کسی که برای نماز به مسجد رود و نماز جماعت پیش از او اقامه شده باشد- بنابر اختلاف در مسأله- مکروه یا حرام است، مگر نمازگزاران پراکنده شده و صف جماعت بر هم خورده باشد. ثبوت این حکم در غیر مسجد، محل اختلاف است. کسی که در مسافرت تحت فرمان دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد یا حتی- به قول بسیاری- شک داشته باشد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود، باید نماز را تمام بخواند. احکام افتراق د رحج حاجی ای که در حال احرام با همسرش آمیزش کرده است، هنگام اعاده حج، زمانی که به آن محل رسیدند، باید از یکدیگر جدا شوند. منظور از جدایی، خلوت نکردن با یکدیگر است که با وجود فرد سوم همراه آنان محقّق می شود. احکام افتراق در تجارت ...
معنی کلمه افتراق در ویکی واژه
از یکدیگر جدا شدن. فرق گذاشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه افتراق
این چند روزه مهلت تن بگذرد که نیست جز افتراق حاصل اضداد از اختلاط
در آغاز، ممکن است لوکالیزه کردن درد، تورم و حساسیت در لمس، به سختی امکانپذیر باشد. درد در مفاصل درگیر و تشدید درد در اثر حرکت، شایعترین تظاهرات آرتریت روماتوئید تثبیت شدهاست. الگوی درگیری مفصلی هماهنگ است، اما همیشه با درجه التهاب ظاهر شده، مطابقت نمیکند. خشکی عمومی شایع است و معمولاً پس از دورههای بی حرکتی، به بیشترین حد خود میرسد، خشکی صبحگاهی با مدتی بیش از یک ساعت تظاهری تقریباً تغییرناپذیر از آرتریت التهابی است و ممکن است در افتراق آن از انواع متعدد بیماریهای مفصلی غیر التهابی، کمککننده باشد.
مسائل هندسی که در معماری مطرح میشوند میتوانند به تحقیقات و نتایج جالبی در پردازش هندسه، طراحی به کمک رایانه و هندسه افتراقی گسسته منجر شوند.
البته مشکلات مشابه اینچنینی، در افتراق و تمایز میان آنچه جزو نوشتهها و اصطلاحات و نمودهای زشت و ناشایست عاشقانه و شهوانی محسوب میشود، از آنچه که در این زمینه قابل ارائه است، تقریباً در هر نظامی از نظامهای حقوقی جهان به چشم میخورد.
و گروهی دیگر گویند آنان که بر اوصاف رانند که: جمع صفت حق است و تفرقه فعل وی، و کسب بنده از آن منقطع؛ از آنچه در الهیت وی را منازع نیست. پس جمع ذات و صفات وی است؛ از آنچه «الجمعُ التَّسْوِیَةُ فی الأصلِ» و جز ذات و صفات وی به قدم متساوی نیاند و اندر افتراقشان به عبارت و تفضیل خلق مجتمع نه. و معنی این آن بود که وی را تعالی صفاتی قدیم است و وی تعالی اللّه بدان مخصوص است و قیام آن بدوست و اختصاص وجودشان بدو. وی و صفات وی دو نباشد؛ که در وحدانیت وی فرق و عدد روا نیست، و بدین حکم جمع جز در این معنی روا نباشد؛ «امّا التّفرقةُ فی الحکم»، این افعال خداوند است تعالی که جمله در حکم مفترقاند: یکی را حکم وجود است و یکی را حکم عدم که ممکن الوجود باشد یکی را حکم فنا و یکی را حکم بقا.
جمعیت است سلسله جنبان افتراق مردم ز جمع کردن دنیا چه دیده اند
چرمشیر در مقدمه ترجمه نمایشنامه که به دیتر کومل، کارگردان تئاتر آلمان، تقدیم کرده است، ضمن بیان چرایی و چگونگی نگارش این اثر، نوشتهاست: «آخرین پر سیمرغ» تجربهای است از همنشینی دو فرهنگ که تلاش کردهاند، افتراقات خود را به نفع اشتراکاتشان به کنار گذارند. حتی اینک که خوانندگان ایرانی آن را به زبان خود میخوانند شاهد این درهمآمیزی خواهند بود. چرا که این متن از همان آغاز بر این باور پافشاری کرد که مخاطب غیرایرانی نیز باید آن را بفهمد و درک کند.»
برفتی از نظر و از نظر نرفت خیال به افتراق مبدّل شد اتفاق وصال
(آن گاه) گوییم که جمع بودن اجزای این جسم کلی اندر این شکل کری، به پیوستگی (نفس کلی است) بدو. (و) پراکنده شدن اجزای این جسم جزوی – که جسد مردم است – پس از جدا شدن نفس جزوی از او، گواست بر درستی این قول، اعنی که چو به جدایی نفس جزوی از این جسم جزوی که جسد است اجتماع اجزای او همی به افتراق بدل شود، مر جسم کلی را به جدا شدن نفس کلی از او هم این حال لازم آید. و چو معلوم کردیم که اگر عنایت نفس کلی از عالم جسم منقطع شود، این اجتماع که مر جسم راست به افتراق بدل شود، و مر این اجتماع را علت ترکیب مفردات طبایع است بر هیولی تا هر یکی از این چهار قسم جسم بدانچه دو طبع مختلف که اندر او صورت است و او از آن دو طبع بر هیولی که بردارنده آن است مرکب شده است اندر مکانی که بدو مخصوص است بایستاده است، مر افتراق این جسم را علت برخاستن مفردات طبایع باشد از هیولی، اعنی اگر عنایت نفس کلی از عالم برخیزد، برخاستن عنایت او از عالم آن باشد که صورت های عالم به جملگی از اجسام برخیزد – از بهر آنکه منبع و مکان صورت ها نفس است و طبایع اندر اجسام عالم صورت هاست – و چو صورت ها برخیزد مفردات طبایع برخیزد – از بهر آنکه مفردات طبایع صورت های اولی اند – آن گاه مر اجزای عالم را افتراق لازم آید. و چو مفردات طبایع از جسم برخیزد، مر جسم را وجود نماند، (از بهر آنکه وجود جسم به وجود) صورت است اندر هیولی و مر هیولی را بی صورت وجود نیست البته. و چو صورت به نفس بازگردد، مر هیولی را وجود نماند و چو صورت ها از جسم عالم برخاست، آن گاه جسم موجود نباشد تا گوییم : او متفرق شود.
انحراف از هنجارهای آماری منجر به درگیری با جامعه می شود. این اصطلاح این ایده را توصیف می کند که افکار، رفتارها و عواطف خاص زمانی انحراف تلقی می شوند که غیرقابل قبول باشند یا در جامعه رایج نباشند. با این حال، پزشکان باید به خاطر داشته باشند که گروه های اقلیت همیشه منحرف تلقی نمی شوند، فقط به این دلیل که ممکن است با گروه های دیگر اشتراکی نداشته باشند. بنابراین، زمانی که رفتار یک فرد توسط فرهنگی که به آن تعلق دارند، غیرقابل قبول تلقی شود، ما اعمال یک فرد را به عنوان انحراف یا غیرعادی تعریف می کنیم. با این حال، بسیاری از اختلالات بین الگوهای انحرافی رابطه دارند و بنابراین نیاز به ارزیابی در یک مدل تشخیصی افتراقی دارند.[9]
به تیغ افتراق از جان بریدیم چو با مات اتحادی نیست چندان
ز افتراق احبا میان ما و سرور قضیه مانعة الجمع در جمیع مواد
به احتراق رسیدست کوکب حسّاد به افتراق رسیدست موکب فساق
در اینجا خواست گرد افتراقت تو رفتی آمد آنمه در وثاقت
آنالیز تشخیصی خطی بسیار به تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیونی نزدیک است؛ در هر سهٔ این روشهای آماری متغیر وابسته به صورت یک ترکیب خطی از متغیرهای دیگر مدلسازی میشود. با این حال دو روش آخر متغیر وابسته را از نوع فاصلهای در نظر میگیرند در حالی که آنالیز افتراقی خطی برای متغیرهای وابستهی اسمی یا رتبهای به کار میرود. از این رو آنالیز افتراقی خطی به رگرسیون لجستیک شباهت بیشتری دارد.
این اصطلاح نخستین بار در کتاب کاردک به نام کتاب ارواح، به منظور افتراق روحگرایی از ارواحگرایی استفاده شد.
ادر، یا ایها الساقی، ارحنی زمانا من خمار الافتراق
هیپوگلیسمی دورهای ناشی از انسولینوما و نیز فرآیندهای مرضی عصبی اولیه نظیر اختلالات تشنجی، کژکاری دهلیزی، نئوپلاسمها (تومورها) و داروهای تجویزی (تقلبی و قاچاق) مؤثر بر دستگاه عصبی مرکزی میتوانند حالات شبه پانیک ایجاد کنند. اختلالات دستگاه قلبی-ریوی، از جمله آریتمی قلب، انسداد مزمن ریه و آسم میتوانند علایم خودکار و همراه با آن اضطراب فزایندهای ایجاد کنند که افتراق (تفاوت قائل شدن) آن از اختلال حملهٔ پانیک دشوار باشد.