افتادن

معنی کلمه افتادن در لغت نامه دهخدا

افتادن.[ اُ دَ ] ( مص ) از پا درآمدن. ( از آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( از برهان ) ( هفت قلزم ). از پا درآمدن. ساقط شدن. سقط شدن. ( فرهنگ فارسی معین ) : بر شیر زخمی استوار کرد چنانکه بدان تمام شد و بیفتاد. ( تاریخ بیهقی ). پادشاه... به دو دست بر سر و روی شیر زد چنانکه شیر شکسته شد و بیفتاد. ( تاریخ بیهقی ). و تا نخواهد کس را نصیحت مکن و پند مده خاصه آنکس که پند نشنود که او خود افتد. ( منتخب قابوسنامه ص 29 ).
- فروافتادن ؛ گمراه شدن. از دست دادن. سرنگون شدن. خراب شدن. فروریختن :
بی آنکه کسی فکنده او را
از پایه خود فروفتد پست.خاقانی.در حال بیرون آمد و تنی چند از مردان بگزید و همه را فرمود تاکمر وفا در میان بندند و از جماعت عالم پیمودگان پرسید که کدام جایگاه از شما فروافتاد گفتند که شرق و غرب [ و عرب ] و عجم برآمدیم جز که طبرستان ، مهر فیروز هم در روز از بلخ رخت بست و عنان براه طبرستان گشاد. ( تاریخ طبرستان ). نقل است که همه سرای فروافتاد جز دهلیز نماند، آن شب که وفات کرد دهلیز نیز فروافتاد. ( تذکرةالاولیاء عطار ).
|| راه یافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : هر کسی... مرکب است از چهار چیز... و هرگاه که یک چیز از آنرا خلل افتد ترازوی راست نهاده بگشت. ( تاریخ بیهقی ). || گرفتار آمدن. دستگیرشدن : امیر گفت : الحمداﷲ، بوبکر دید بسلامت رفت بسوی گرمسیر... و دلم از جهت وی... فارغ تن که بدست این بیحرمتان نیفتاد. ( تاریخ بیهقی ).
|| به یکسو شدن. منحرف شدن.
- ازراه افتادن ؛ گمراه گشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و هم بگفتار و بکردار دیو از راه بیفتاد. ( نوروزنامه ).
|| لازم شدن. وجود پیدا کردن. ( از یادداشتهای مؤلف ). وجوب. وجبه. ( منتهی الارب ) : یزدان بخش گفت : مرا با ملک سخنی افتاده است که بجز من و وی کس نباید که داند و مرا نزد وی نامه باید نوشتن اندرآن. ( ترجمه طبری بلعمی ). || مجازاً بمعنی اتفاق هم آمده. ( آنندراج ) ( از مدار و کشف بنقل غیاث اللغات ). روی دادن. پدید آمدن :
تن و جان چرا سازگار آمدند
چه افتاد تا هر دو یار آمدند.اسدی.صیاد نه هر بار شکاری گیرد
افتد که یکی روز پلنگش بدرد.سعدی. || دور شدن. ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ). کنایه از دور شدن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ) ( مؤید الفضلاء ) ( انجمن آرای ناصری ).

معنی کلمه افتادن در فرهنگ معین

(اُ دَ ) [ په . ] (مص ل . ) ۱ - سقوط کردن . ۲ - از پا درآمدن . ۳ - روی دادن ، واقع شدن . ۴ - نصیب شدن ، بدست آوردن . ،~ با کسی سر و کار داشتن با کسی .

معنی کلمه افتادن در فرهنگ عمید

۱. از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن.
۲. [عامیانه، مجاز] بی استفاده در جایی رها شدن.
۳. [عامیانه، مجاز] بستری یا زمین گیر شدن.
۴. وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی.
۵. در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن.
۶. [عامیانه، مجاز] سقط شدن جنین.
۷. [قدیمی] تابیدن.
۸. [عامیانه، مجاز] حذف شدن یا نادیده گرفته شدن به صورت سهوی.
۹. [عامیانه، مجاز] مهمان شدن معمولاً بدون دعوت.
۱۰. مصادف شدن.
۱۱. [عامیانه] رد شدن، مردود شدن.
۱۲. [عامیانه] با کسی هم صحبت شدن و معاشرت کردن.
۱۳. [عامیانه، مجاز] از دست دادن مقاومت.
۱۴. [عامیانه] فهمیده شدن.
۱۵. حمله کردن.
۱۶. [عامیانه] انجام کاری به صورت عادت.
۱۷. [قدیمی] شدن.
۱۸. [قدیمی] عارض شدن.
۱۹. [قدیمی] واقع شدن.

معنی کلمه افتادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( افتاد افتد خواهد افتاد بیفت افتنده افتاده ) ۱ - از بالا بپایین پرت شدن بزمین خوردن سقوط کردن . ۲ - از پا در آمدن ساقط شدن سقط شدن .

معنی کلمه افتادن در ویکی واژه

cadere
precipitare
سقوط کردن.
از پا درآمدن.
روی دادن، واقع شدن.
نصیب شدن، بدست آوردن. ؛~ با کسی سر و کار داشتن با کسی.
کندن

جملاتی از کاربرد کلمه افتادن

قضارا عاشق و معشوق دلبر دران یک خیمه افتادند همبر
برخاستن ندارد، افتادنم چو شمع از صد نشیب بخت مرا یک فراز نیست
سخن زافتادن شهزاده برخاست ملک جمشید عذر لنگ می خواست
-شکستن دو دنده بر اثر پرش از روی صحنه و افتادن بر روی نرده‌های محافظ.
لثه‌ها برای عملکرد صحیح و حفاظت دندان در برابر گیرافتادن ذرات مواد غذایی در فضای بین دندان و لثه نیازمند این هستند که دست کم دو میلی‌متر از سطح دندان را در اختیار داشته باشند در غیر این صورت لثه به دندان نچسبیده و باقی‌ماندن ذرات غذا در این ناحیه به پوسیدگی دندان و بیماری‌های لثه منجر خواهد شد.
افتادنت از بام فلک غصه ندارد هشدار ز بام دل درویش نیفتی
لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ (۲) در بودن آن نه شک بود و نه در افتادن آن دروغ.
عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است گویم که چه باشد عشق در کان زر افتادن
از زمان دودمان هان، کاراکترهای اصلی بیش از ۲۰۰۰ سال تقریباً بدون تغییر باقی ماندند، اما کاراکترهای جدید مورد نیاز هستند و کاراکترهای باستانی از کار افتادند.
نقلست که گفت: از غایت حلاوت ذکر نخواستمی که شب به خواب روم حیلتی ساختمی بر سنگ لغزان به مقدار یک قدم در زیر آن وادی و اگر فرو افتادمی پاره پاره شدمی پس بر چنین سنگی نشستمی تا خوابم نبرد از بیم فرو افتادن وقت بودی که مرا خواب بردی خود را خفته یافتمی ستان بر چنین سنگی خرد و معلق در هوا که به بیداری بر آن دشوارتر توان خفت.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، مأموران امنیتی از تجمع کارگران پیمان‌کاری پالایشگاه‌های گاز در عسلویه ممانعت به عمل آوردند. به گزارش همین نهاد صنفی یک‌شنبه شب یکی از مسئولان کانون انجمن‌های صنفی عسلویه به نام «علیرضا میرغفاری» از سوی مقامات امنیتی دستگیر شده و برای تعدادی دیگر نیز «احضاریه صادر شده است.» همچنین کارکنان شرکت «کانرود سازه» پتروشیمی چابهار نیز اعتصاب و اعتراض خود را به دلیل عقب افتادن چهار ماه حقوق خود شروع کردند.
نمایندگان حزب پان‌ایرانیست که با دولت مخالفت کرده‌بودند در دور بعدی از آمدن به مجلس شورای ملی بازماندند. داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران بی محاکمه و برخی دیگر از عضوهای این حزب که مخالف این اقدام بودند به زندان افتادند.
بر در شیرین، چو دید حالت فرهاد قصهٔ افتادن از کمر برساند
چو افتادند دور از لاله و گل بصحرای عدمشان رخت افتاد
فراوان مرغِ زیرک دیده ایّام که افتادند بهر دانه در دام
وبگاه موسیقی ما بعد انتشار آلبوم بی‌واژه، نقدی تحت عنوان «یادداشتی بر یک صعود و سقوط» به نویسندگی الف. خوزستانی را منتشر نمود که در آن گفته‌بود؛ که به خاطر سکوت چندسالهٔ اصفهانی، توقع اثری «با شاخص‌های بالای موسیقایی و کلامی» را دارد. در ادامه به «دقت‌نظر اصفهانی در تدارکات آلبوم» اشاره کرده‌است و در قسمتی دیگر به این اشاره شده که؛ «جملات نامرتبط و بی‌الگویی، در آهنگسازی بسیاری از ترانه‌ها مشهود است» و اینکه به «تلفیق کلام و موسیقی» توجهی نشده‌است. نویسنده، اثر را دارای «چندگانگی سبک» معرفی می‌کند و علت آن را «هراس خواننده از عقب افتادن از سبک‌های مورد توجه نسل جوان و جوانان» دانسته‌است.