اغنیاء
معنی کلمه اغنیاء در فرهنگ معین
معنی کلمه اغنیاء در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
غنی (۷۳ بار)
معنی کلمه اغنیاء در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اغنیاء
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنور التام یوم القیمة، تدخلون الجنة قبل اغنیاء الناس بنصف یوم و ذلک خمس مائة سنة»
«أَزْواجاً مِنْهُمْ» یعنی الرّجال معهم نساؤهم، و قیل ازواجا: اغنیاء، و قیل اصنافا یعنی الیهود و النّصاری و المشرکین، «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» ان لم یؤمنوا. و قیل و لا تحزن علیهم لما یصیرون الیه بکفرهم. و قیل و لا تحزن لما انعمت علیهم دونکم، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» جناحا الرّجل: جانباه، ای تواضع لهم و ارفق بهم لیحبّوک و یجالسوک و لا ینفضّوا من حولک.
وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بمجاهدة الاعداء أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ فی ایمانهم و وفوا بعهود هم و عقود هم مع اللَّه هؤلاء المهاجرین الّذین اخرجهم المشرکون من مکة و کانوا نحوا من مائة رجل و صحّ عن رسول اللَّه (ص) انّه کان یستفتح بصعالیک المهاجرین و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنّور التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل الاغنیاء بنصف یوم و ذلک مقدار خمسمائة عامّ»
روی ابو سعید الخدری، قال: کنت فی عصابة فیها ضعفاء المهاجرین، و ان بعضهم یستر بعضا من العری، و قارئ یقرأ علینا و نحن نستمع الی قراءته، فجاء النبی (ص) حتّی قام علینا، فلما رآه القارئ سکت، فسلّم، فقال: ما کنتم تصنعون؟ قلنا یا رسول اللَّه قارئ یقرأ علینا و نحن نستمع الی قراءته. فقال رسول اللَّه (ص): «الحمد للَّه الذی جعل فی امتی من امرت ان اصبر نفسی معهم»، ثم جلس وسطنا لیعدّ نفسه فینا، ثم قال بیده هکذا فحلق القوم و نوّرت وجوههم، فلم یعرف رسول اللَّه (ص) احد. قال: و کانوا ضعفاء المهاجرین، فقال النبیّ (ص): ابشروا صعالیک المهاجرین بالنور التام یوم القیامة، تدخلون الجنة قبل اغنیاء المؤمنین بنصف یوم مقدار خمس مائة عام.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً، ای لو لا قضاء اللَّه السابق فی الخلق، ان یکونوا اغنیاء و فقراء، لجعلنا الکفار کلّهم اغنیاء، لیعلموا انه لا قیمة للدنیا، این هم جواب ایشانست که گفتند لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ایشان ظن چنان بردند که استحقاق نبوت و رسالت، بمال و خواسته دنیاست. و تا مال نباشد، سزاواری نبوت نباشد.
قوله تعالی: لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ بیّن اللَّه تعالی انّ الفیء لمن هو، و التّقدیر: کی لا یکون ما افاء اللَّه علی رسوله دولة بین الاغنیاء منکم و لکن یکون للفقراء المها جرین، الّذین تولّوا الدّیار و الاموال و الاهلین و العشائر فخرجوا حبّا للَّه و رسوله و اختاروا الاسلام علی ما کانوا فیه من الشدّة حتی کان الرّجل یعصب الحجر علی بطنه لیقیم صلبه من الجوع و کان یتّخذ الحفیرة فی الشّتاء ماله دثار غیرها. قال سعید بن جبیر: کان ناس من المهاجرین لاحد هم الذّار و الزّوجة و العبد و النّاقة یحجّ علیها و یغزو فنسبهم اللَّه الی انّهم فقراء و جعل لهم سهما فی الزّکاة. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ ای یطلبون رزقا من اللَّه و هو الغنیمة. وَ رِضْواناً. ای: مرضات ربّهم بالجهاد فی سبیله مع رسوله.
حشم پادشاه در آن تاریکی و تیرگی همه از یکدیگر متفرّق شدند و او از ضیاع آن نواحی به ضیعهای افتاد. در آنجا دهقانی بود از اغنیاء دهاقین خرّهنماه نام، بسیار خواسته و مال از ناطق و صامت و مراکب و مواشی کَأَنَّهُ امُتَلَأ وادِیهِ مِن ثاغِیهِ الصَّباحِ وَ رَاغیَهِ الرَّواحِ، متنکّروار به خانهی او فرود آمد. بیچاره میزبان ندانست که مهمان کیست لاجرم تقدیم نزلی که لایق نزول پادشاهان باشد، نکرد و به خدمتی که شاهان را واجب آید، قیام ننمود. بهرام گور اگرچ ظاهر نکرد، اما تغیّری در باطنش پدید آمد و خاطر بدان بیالتفاتی ملتفت گردانید. شبانگاه که شبان از دشت درآمد، خرّهنماه را خبر داد که امروز گوسفندان از آنچ معتاد بود، شیر کمتر دادند. خرّهنماه دختری دوشیزه داشت با خوی نیکو و روی پاکیزه، چنانک نظافت ظرف از لطافت شراب حکایت کند، جمال صورتش از کمال معنی خبر میداد. (خرّهنماه)با او گفت که «ممکن است که امروز پادشاه ما را نیّت با رعیّت بد گشتهاست و حسن نظر از ما منقطع گردانیده که در قطع مادهی شیر گوسفندان تأثیر میکند، وَ إذا هَمَّ الوَالِی بِالجَورِ عَلَی الرَّعایَا أَدخَلَ اللهُ النَقصَ فِی أَموالِهِم حَتّی الضُّروعِ وَ الرُّرُوع، به صواب آن نزدیکتر که از اینجا دور شویم و مقامگاه دیگر طلبیم.» دختر گفت: «اگر چنین خواهی کرد، ترا الوان شراب و انواع طعام و لذایذ ادام چندان در خانه هست که چون نقل کنند، تخفیف را بعضی از آن به جای باید گذاشت، پس اولیتر آنک در تعهد این مهمان چیزی از آن صرف کنی.» دهقان اجابت کرد، فرمود تا خوانچهی خوردنی بتکلّف بساختند و پیش بهرام گور نهادند و در عقب شرابی که پنداشتی که رنگ آن به گلگونهٔ عارض گلرخان بستهاند و نُقلی که گفتی حلاوت آنرا به بوسهی شکرلبان چاشنی دادهاند، ترتیب و چنانک رسم است، به خدمت بهرام گور آورد. دهقان پیالهای بازخورد و یکی بدو داد؛ بستد و با داد و ستد روزگار بساخت و گفت:« لِکُلِّ کَاسٍ حَاسٍ، امشب با فرازآمدِ بخت بسازیم، تا خود بچه (؟چه) زاید این شب آبستن!» چون دو سه دور در گذشت، تأثیر شراب جلباب حیا از سر مطربهی طبیعت درکشید، نزدیک شد که سرّ خاطر خویش عشاقوار از پرده بیرون افکند.
حواریان چون آن حال دیدند پشیمان گشتند، و تحسّر خوردند، بعد از آن چهل روز آن مائده پیوسته گشت، هر روز بامداد فرو آمد و خاص و عام و درویش و توانگر و بیمار و تندرست از آن میخوردند، و باز دیگر بآسمان باز میشد، تا رب العزة بعیسی وحی فرستاد که: اجعل مائدتی و رزقی للفقراء دون الاغنیاء. این مائده من و روزی که از آسمان فرو فرستادم تا درویشان خورند نه توانگران. پس این حال بر توانگران صعب آمد، و فتنه و شک در دلهای ایشان افتاد، و دیگران را نیز بشک افکندند و گفتند: أ ترون المائدة حقا تنزل من السّماء؟ عیسی گفت: اکنون که فتنه در دل خود راه دادید و بشک افتادید، عذاب را ساخته باشید، و رب العزّة بعیسی وحی فرستاد که من با ایشان شرط کردهام که هر آن کس که کافر شود بعد از نزول مائده، او را عذاب کنم، فلذلک قوله: فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ.
قال رسول اللَّه: یأتی علی الناس زمان یحج اغنیاء الناس للنزهة و اوساطهم للتجارة و قرّاؤهم للریاء و السمعة و فقراؤهم للمسألة».
شیخ گفت روزی: بلغناان السید الصادق جعفر بن محمد قال ما رأیت احسن من تواضع الاغنیاء للفقراء و احسن من ذلک اعراض الفقیر عن الغنی استغنی باللّه عزوجل. پس مقری بر خواند وَللمّه العزة وَلِرَسُولِهِ وَللمُؤْمِنین.