اغماض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ غَمض ، زمین پست و نرم و زمین مغاک. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ِ غمض ، زمین مطمئن. ( از اقرب الموارد ). اغماض. [ اِ ] ( ع مص ) حقیر و خوار شمردن کسی را چشم : اغمضت العین فلاناً اغماضا. ( منتهی الارب ). حقیر و خوار شمردن چشم فلان را. ( ناظم الاطباء ). || پیشی گرفتن از کسی سپس پیشی گرفتن وی در برابر دویدن. ( منتهی الارب ). پیشی گرفتن فلان از بهمان پس از آن که بهمان در دویدن پیشی گرفته بود. ( ناظم الاطباء ). در مسابقه پیشی گرفتن بر کسی پس از آن که کس پیشی گرفته بود. ( از اقرب الموارد ). || محابا کردن در خرید و فروخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خواستار کم کردن از بهای چیزی شدن بسبب پستی آن و فزونی خواستن متاع : اغمض فی السلعة؛ استحط من ثمنها لردأتها و استزاده منها. ( از اقرب الموارد ). و منه قوله تعالی : «لاتیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم بآخذیه الا ان تغمضوا فیه » ؛ ای لاتنفق فی قرض ربک خبیثاً فانک لو اردت شرأه لم تأخذه حتی تحط فی ثمنه. ( منتهی الارب ). || آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آسان فراگرفتن در معامله. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).آسان گرفتن در معامله. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). آسان گرفتن در خرید و فروش. ( از اقرب الموارد ). آسان گرفتن در معاملت. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || چشم فروخوابانیدن. یقال : اغمض لی فیما بعتنی کأنک ترید الزیادة منه لردائته و الحط من ثمنه. ( از منتهی الارب ). چشم فروگرفتن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). چشم فروخوابانیدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پلکهای چشم بر هم فروخوابانیدن. ( از اقرب الموارد ). چشم فروکردن. ( المصادر زوزنی ). چشم فاکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || باریک کردن دم شمشیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باریک گردانیدن لبه شمشیر: اغمض حد السیف ؛ رققه. ( از اقرب الموارد ). کرانه شمشیر تُنُک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || یقال : ما اکتحلت اغماضاً؛ یعنی دمی نخفتم. ( منتهی الارب ). || سخن غامض و باریک معنی گفتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( ع اِمص ) چشم پوشی. ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). مأخوذ از تازی. چشم پوشی. صرف نظر. تغافل. اهمال. ( ناظم الاطباء ). گذشت. ( از یادداشت مؤلف ) : هرکار که بقصد نقض عهد منسوب نباشد مجال تجاوز و اغماض فراختر باشد. ( کلیله و دمنه ). زلات او بنظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ).
معنی کلمه اغماض در فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) چشم پوشی کردن ، نادیده گرفتن . ۲ - (اِمص . ) گذشت ، چشم پوشی .
معنی کلمه اغماض در فرهنگ عمید
۱. چشم پوشی از گناه یا خطای کسی، چشم پوشی کردن. ۲. [قدیمی] چشم خواباندن، چشم بر هم نهادن.
معنی کلمه اغماض در فرهنگ فارسی
چشم فروخوابانیدن، چشم برهم نهادن، چشم پوشی کردن ، چشم پوشی ۱ - ( مصدر ) چشم خود خوابانیدن چشم فرو کردن آسان گرفتن . ۲ - ( اسم ) چشم پوشی گذشت . جمع : اغماضات . زمین پست و نرم و زمین مغاک
معنی کلمه اغماض در ویکی واژه
چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن. گذشت، چشم پوشی.
جملاتی از کاربرد کلمه اغماض
غلظت گازهای گلخانهای متعدد در طول زمان افزایش یافتهاست. فعالیت انسانی سطوح گازهای گلخانهای عمدتاً در اثر آزادسازی دیاکسید کربن افزایش میدهد، اما تأثیرات بشر بر گازهای دیگر مانند متان، قابل اغماض نیست.
عادت تو تفضل و احسان سیرت تو تغافل و اغماض
بود عفو، اغماض جرم عباد کرم آنکه، آن را نیاری به یاد
در پیش آن بالابلند سروچمن برخود بخند ای باغبان اغماض چند سرو و قد پستش نگر
دیدم دسته ای از مردم … وارد بر کار شدند، کمکم کلمات موهمه از ایشان شنیده شد که حمل بر صحت میشد تا آن که یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلا و مبعوثین و اعتماد بر اکثریت آراء میگذاردند بازهم اغماض شد که اینها برای انتظام امور و بسط عدالت است. تا رفته رفته بنای نظامنامه و قانون نویسی شد.
از ویژگیهای ابوحنیفه که جمیع محققین و فقها بر آن اتفاق نظر دارند صراحت و بیباکی او در دادن فتوی است و تسامح و اغماض از خصایص فتاوای او میباشد.
رشته سخن بدرازای کشید و دست طلب از دامان مطلب جدا ماند، اگر در مجاری مسطورات، جسارتی رفته یا از حدادب تجاوزی واقع گشته، از کمال رافت خداوندان دور نیست که مورد اغماض سازند نه اعراض، چه خاطر آشفته را از توارد نوایب دهر، دست قدرت از کار رفته بود و خامة سرکش عنان از پنجه بیان گرفته، ظاهر است که چون زمام کار در کف غمازی سیاه کار افتد، نتیجه آن جز آیت پشیمانی و غایت پریشانی چه خواهد بود والعذر عندگرام الناس مقبول، اکنون بتوفیق خدای معبود، نوبت شروع بمقصد و رجوع بمقصود است.
تا اینجا معنی سخن حکیم است. و تحقیق این سخن در بیان وجوب ادای حق خدای، جل جلاله، آنست که چون شریطت عدالت می باید که در اخذ و اعطای اموال و کرامات و غیر آن ظاهر باشد پس باید که به ازای آنچه به ما می رسد از عطیات خالق، عزاسمه، و نعم نامتناهی او حقی ثابت بود که به نوعی از انواع قدرت در ادای آن حق بذل کنند، چه اگر کسی به اندک مایه انعامی مخصوص شود از غیری، و آن را مجازاتی نکند به وجهی، به وصمت جور منسوب باشد. فکیف اگر به عطاهای نامتناهی و نعمتهای بی اندازه تخصیص یافته باشد، و بعد ازان بر تواتر و توالی به لواحق ایادی لحظه فلحظه آن را مددی می رسد، و او در مقابل به اندیشه شکر نعمتی یا قیام به حقی یا ادای معروفی مشغول نشود؛ لابل که سیرت عدالت چنان اقتضا کند که جد و اجتهاد بر مجازات و مکافات مقصور دارد و در اهمال و تقصیر خویشتن را نامعذور شناسد، چه بمثل اگر پادشاهی عادل فاضل باشد که از آثار سیاست او مسالک و ممالک ایمن و معمور گردد و عدل او در آفاق و اقطار ظاهر و مشهور، و در حمایت حریم و ذب از بیضه ملک و منع ابنای جنس از ظلم بر یکدیگر، و تمهید اسباب مصالح معاش و معاد خلق، هیچ دقیقه مهمل و مختل نگذارد، تا هم خیر او عموم رعایا و زیر دستان را شامل بود و، هم احسان او به هر یک از اقویا و ضعفا علی الخصوص واصل، و استحقاق آنکه هر یک را از اهل مملکت او علی حده به نوعی از مکافات قیام باید نمود که تقاعد ازان مستدعی اتصاف بود به سمت جور او را حاصل؛ و هر چند، به سبب استغنای او از صنایع رعیت، مکافات ایشان جز به اخلاص دعا و نشر ثنا و ذکر مناقب و مآثر و شرح مساعی و مفاخر و شکر جمیل و محبت صافی و بذل طاعت و نصیحت و ترک مخالفت در سر و علانیت و سعی در اتمام سیرت او به قدر طاقت و اندازه استطاعت و اقتدا به او در تدبیر منزل و ترتیب اهل و عشیرت، که نسبت او با ایشان چون نسبت ملک باشد با ملک، نتواند بود، اغماض ایشان از اقامت این مراسم و قیام بدین شرایط، با قدرت و اختیار، جز ظلم و جور حقیقی و انحراف از سنن عدالت نبود؛ چه اخذ بی اعطا از قانون انصاف خارج افتد، و چندانکه افادت نعمت و افاضت معروف بیشتر، جوری که در مقابل آن باشد فاحش تر؛ چه ظلم اگر چند قیبح است در نفس خود، اما بعضی از بعضی قبیح تر باشد، چنانکه ازالت نعمتی از ازالت نعمتی و انکار حقی از انکار حقی شنیع تر بود.
شها اغماض تا کی یک نگاهی گوشه ی چشمی وگرنه کار ما خواهد کشید آخر به رسوایی
یافتههای انسانشناسی به نام «جان وایتینگ» که بر روی فرهنگهای مختلف مطالعاتی دارد، نشان میدهد که میان ترس از ارواح و کمبود میزان آزاد گذاشتن (کمبود مساهله و اغماض) در دوران طفولیت و همینطور شدت مجازات کودکان برای پرخاشگری رابطهای وجود دارد. مشاهدات انجام شده در این فرهنگها، به این فرضیه منجر شدهاست که آداب و رسوم عزاداری در این فرهنگها برای محافظت زندهها از ارواح اجدادی طراحی شدهاند.
در سال ۱۹۵۵، رضازاده شفق، سوسیالیست اظهار داشت: «من کاملاً با ناظران غربی موافقم که ایران را ملتی از افراد آنارشیست توصیف میکنند. در کشور ما هرکسی خود را رهبر میداند، هدفهای خود را تعیین میکند، راه خود را میرود و بدون اغماض دیگران را زیر پا میگذارد.»
گیرم این جرم از منست آخر عفو و اغماض شهریار کجاست
در ۷ تیر ۱۳۹۹ علی خامنهای دربارهٔ ریاست پیشین قوهقضائیه و صادق لاریجانی بیان کرد: «همانطور که در برخورد با فساد نباید اغماض و بخشیدن وجود داشتهباشد اما افراد بیگناه هم نباید مورد ستم و تعدی قرار گیرند و رسیدگیها باید کاملاً براساس قانون و عدالت و بدون جَوگیری انجام شود. حرکت مبارزه با فساد از دوره آقای آملی لاریجانی آغاز شد و ایشان در داخل و هم در بیرون از قوهقضائیه، شروعکننده آن بودند و اینها نباید از نظر دور باشد.»
برهمن جواب داد که «اگر پادشاهان، در عفو و اغماض بسته گردانند، و از هرکه اندک خیانتی بینند یا در باب وی به کراهیت مثال دهند بیش بر وی اعتماد نفرمایند؛ کارها مهمل شود و ایشان از لذت عفو و منت بینصیب مانند.» و مامون میگوید: رضی الله عنه اهل الجرایم لذتی فی العفو لارتکبوها.
دگر اغماض و عفو و پردهپوشی هم از گفتار لایعنی خموشی
بهعقیدهٔ عباس میلانی تاریخنگار و از مخالفان نظام حاکم ایران اطلاع چندانی در مورد دوران کودکی خمینی در دست نیست و این ابهام سبب شده است که این بخش از زندگی او بهطور شفاف مورد مطالعه قرار نگیرد. وی معتقد است زندگینامههای خمینی معمولاً یا بهطور محسوسی اغراقآمیز نوشته شدهاند، یا بهگونهای قصد تخریب و تحریف شخصیت واقعی او را دارند. در سمت دیگر، روایاتی از نزدیکان وی وجود دارد که خصوصیات مثبت اخلاقی خمینی را کموبیش با اغماض بیان کردهاند.