اغ

معنی کلمه اغ در لغت نامه دهخدا

اغ. [ اُ ] ( اِ صوت ) صدائی که در حین استفراغ از گلو برآید. ( فرهنگ نظام ): صدای اغ بچه را شنیدم ، دویدم بیرون شانه هایش را گرفتم مبادابر زمین افتد. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به اغ اغ شود.
- اُغ زدن ؛ درحال استفراغ و قی از گلو صدا دادن. و مشتقات مصدر مذکور تمام استعمال می شوند: فلان دارد اغ می زند. ( از فرهنگ نظام ).

معنی کلمه اغ در فرهنگ فارسی

صدائی که در حال استفراغ و قی از گلو بر آید .

جملاتی از کاربرد کلمه اغ

نسوزیم که گل این چراغ می ماند غبار می رود از پیش و داغ می ماند
مجنون به یاد لیلی و یوسف به شهر مصر گلشن به باغبان و گلشن بر هزار نه
مهم‌ترین راه کسب درآمد در این روستا کشاورزی، باغداری و دامداری می‌باشد.
چشم‌انداز این آبشار، نهرهای آب در بستر مارپیچ مشبک، باغ‌های میوه، مراتع سرسبز و پر از گل‌های رنگارنگ است. هر ساله آبشار یاسوج در فصل بهار، تابستان و پاییز پذیرای توریستها و گردشگران فراوانی میباشد.
صحبت حوری سرشتی، باغ و گشتی چون بهشت هر که این عشرت بهشتی بخت او وارون بود
ماییم و کهن برگ و بر باغچه ی عشق چشم دل ما بر ثمر تازه ی کس نیست
ز خرمی بسوی باغ دل گرای شود وجیه دین عرب قبله وجوه عجم
استان داغستان (به روسی: Дагестанская область) یک استان در فرمانداری قفقاز که در امپراتوری روسیه واقع شده‌بود این استان در سال ۱۸۶۰ تشکیل و در سال ۱۹۱۷ منحل شد. استان داغستان ۲۹٬۷۴۰ کیلومتر مربع مساحت و بر طبق سرشماری سال ۱۸۹۷ میلادی ۵۷۱٬۱۵۴ نفر جمعیت داشت.
قراری بسته‌ام با مِی فروشان که روزِ غم به جز ساغر نگیرم
باغی که اگر پابرجا بود قطعا با باغ‌های توریستی ایران رقابت می‌کرد.
بر آن نه چراغی که از چهار سوی نمودند روشن درو بام و کوی
چون فتیله که کسی بر سر داغی سوزد تیر می سوزد، از گرمی پیکان انسان
جگر پلیدماهی اغلب با مومیجی-اُروشی (ترب سفید که مقداری فلفل تند به آن زده شده)، پیازچه و سس پونزو سرو می‌شود.
گنبد سرخ مراغه نام یک بنا به ساخت سال ۵۴۲ هجری قمری در دوره سلجوقی است. سبک معماری این بنا به شیوه رازی است.
به قمریان چمن تا ترا سراغ دهد چو بید شد همه تن سرو جویبار انگشت
افسوس و صد افسوس، که چراغی که به‌دست ملت روشن شد، اینک به‌دست عواملتان خاموش گردیده‌است.
اول شب بانگ نوشانوشم از ذرات خاست که ندای الصلوة آمد همه ساغر زدند