اعراض

معنی کلمه اعراض در لغت نامه دهخدا

اعراض. [ اِ ] ( ع مص ) روی گردانیدن از چیزی. ( ناظم الاطباء ). روی بگردانیدن از چیزی. ( منتهی الارب ). روی از چیزی گردانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). روی بگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). روی گردانیدن. ( مؤید الفضلاء ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). روی برگردانیدن و انصراف یافتن از چیزی و در حقیقت همزه باب افعال برای صیرورت است یعنی بعرض گردید و بجانبی رفت غیر از آنچه در آن بود. ( از اقرب الموارد ). پشت کردن. صَدّ. روی برتافتن از. احصاب. حصب. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بر روز فضل روز به اعراض است
از نور ظلمت و تپش سرما.ناصرخسرو. || پهنا و دراز رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بطول و عرض زمین رفتن. ( آنندراج ). به پهنا ودرازا رفتن در مکارم ، یقال : اعرض الرجل فی المکارم ؛ ذهب عرضاً و طولاً. قیل و منه المثل : «اعرضت القِرفةُ»؛ ای التهمة و سوءالظن. ( از اقرب الموارد ). || پهناور کردن. ( منتهی الارب ). پهناور گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). پهن کردن. ( آنندراج ). پهن گردانیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || خصی کردن بزغاله را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خصی کردن گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). خایه بزغاله کندن. ( آنندراج ). خصی کردن عرضان ( بزغاله های یکساله ). ( از اقرب الموارد ). || بچه بحرام آوردن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بچه نامشروع آوردن زن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). یقال : جأت بالولد عن عراض و معارضة؛ سفاحاً. ( از متن اللغة ). بچه پهن زادن . ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). یقال : «اعرضت المراءة بولدها؛ اذا ولدتهم عراضاً». ( منتهی الارب ). || پیدا شدن چیزی ، یقال : عرضت الشی فاعرض ؛ ای اظهرته فظهر مثل کببته ُ فاکب و هو من النوادر. ( منتهی الارب ). بارز و آشکار شدن چیزی. کقوله : «و اعرضت الیمامة و اشمخرت »؛ ای ظهرت. ( از اقرب الموارد ). پیدا شدن چیزی. ( ناظم الاطباء ).پدید آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آشکارا شدن. ( آنندراج ). پیدا و آشکار شدن. ( از متن اللغة ). آشکارا شدن.( مؤید الفضلاء ). || دست دادن نیکویی و جزآن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دست دادن نیکوی. ( آنندراج ). امکان نیکویی دست دادن. ( از اقرب الموارد )( از متن اللغة ). یقال : اعرض لک الظبی ، فارمه »؛ ای امکنک من عرضه. ( از اقرب الموارد ). راست ایستادن آهو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راست ایستادن شکاری تیرانداختن را. ( آنندراج ). || تیر انداختن شکاری را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عریض و وسیع آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پهناور و وسیع شدن لباس. ( از اقرب الموارد ). || تمکن یافتن بر عرض و سعه چیزی. اعرض فی الشی ٔ؛ تمکن من عرضه ؛ ای سعته. ( از اقرب الموارد ). ممکن گردیدن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). || روی گردانیدن. میل کردن از چیزی. پرهیز. اجتناب. فرار. اعتراض. مخالفت. نفرت. کراهت. ( ناظم الاطباء ) :

معنی کلمه اعراض در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ عِرض . ۱ - آبروها. ۲ - خواسته ها.
( ~. ) [ ع . ] جِ عَرَض ، بیماری ها.
( اِ ) [ ع . ] (اِ. ) شیر پستان زن هنگامی که عصبی یا وحشت زده باشد یا غم و اندوه شدیدی به او دست داده باشد. خوردن شیر اعراض باعث ناخوشی کودک می شود.
( ~. ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) روی گردانیدن . ۲ - برگشتن . ۳ - نفرت داشتن . ۴ - (اِمص . ) نفرت ، کراهت .

معنی کلمه اعراض در فرهنگ عمید

= عَرَض
۱. روی برگردانیدن، رخ برتافتن.
۲. دوری کردن، پرهیز کردن، پرهیز کردن از چیزی.

معنی کلمه اعراض در فرهنگ فارسی

جمع عرض، روی برگردانیدن، رخ برتافتن، دوری کردن، پرهیزکردن، پرهیزکردن ازچیزی
( اسم ) جمع عرض . ۱ - چیزهای عارضی امور غیر ذاتی عرضها . ۲ - حادثه ها سانحه ها.
نام قریه هاییست که میان حجاز و یمن و سراه قرار دارند .

معنی کلمه اعراض در دانشنامه آزاد فارسی

اِعْراض
(در لغت به معنی روی برگرداندن) از نظر حقوقی، منصرف شدن و عدول از حق یا منفعتی مانند این که دارندۀ حق عبور از ملک، از این حق خود صرف نظر نموده، مدت ها از آن استفاده نکند و آن را رها کند. اعراض، یک عمل یک جانبه است که اگر همراه قصد باشد و مالک از مال خود چشم بپوشد، آن مال جزء مباحات می شود و به وسیلۀ دیگران قابل تملک خواهد بود. اثبات این که مالک اعراض کرده، برعهده کسی است که مدعی آن شده و چون خلاف اصل است، ادلۀ قاطع لازم است.

معنی کلمه اعراض در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اعراض (ابهام زدایی). اعراض در دو معنی به کار رفته است:۱. اعراض (فقه): اصطلاحی فقهی و حقوقی می باشد.۲. اعراض (فلسفه): اصطلاحی در فلسفه می باشد.
...
[ویکی فقه] اعراض (فقه). اِعْراض، اصطلاحی فقهی و حقوقی ، به معنای گونه ای عمل حقوقی یک جانبه یا ایقاع به مثابه روی گردانیدن از مالکیت ، بدون تملیک یا اباحه انتفاع از جانب مالک می باشد. از آن در باب هایی مانند صلات، زکات، حج، جهاد، نکاح، صید و ذباحه و احیاء موات سخن رفته است.
در نگرش عام حقوقی، برپایه حرمت نهادن به سلطه مالک بر اموال خود، تحقق اعراض تنها با قصد و اراده آن از سوی مالک امکان پذیر است، البته در نظر باریک بینانه، گفته شده است که این قصد، به معنای قصد اسقاط مالکیت است و نه قصد تصرف غیر. به علاوه، برای احراز کردن قصد اعراض، در این که علم در حد یقین لازم است، یا ظن به موضوع کفایت می کند، اختلاف است. بنابراین در اینکه صرف اعراض از ملک موجب زوال ملکیّت است تا دیگری بتواند آن را به ملک خود درآورد یا نه، اختلاف است.
پیشینه تاریخی
پیشینه تاریخی بحث از اعراض را چه در قوانین دوره پیش از اسلام و چه پس از آن، بیشتر باید در اثنای بحث از «اموال مفقود» جست وجو کرد. گفتنی است که تفکیک میان اموال مفقود ( لُقَطه ) از اموال متروک در شماری اندک از منابع به چشم می خورد.
مصادیق تاریخی
در بررسی مصادیق تاریخی اعراض، به عنوان یک نمونه کهن از موارد اختلاف، باید به انداختن کالاهای درون کشتی به دریا به هنگام توفان اشاره کرد. در اینجا فقدان قصد اعراض سبب می شد که کالاهای یاد شده، اعم از آنچه با امواج به ساحل آورده شود، یا به قعر دریا فرو رود، در ملک صاحبان آن باقی بماند. این دیدگاه در دوره متقدم فقه، از سوی عالمان اصحاب حدیث چون مالک و شافعی پذیرفته شد و پس از آن نیز در حوزه فقه حنبلی و ظاهری مورد پذیرش قرار گرفت هر چند برخی از فقیهان حنبلی با تشبیه این مورد به اعراض مالک از مال، مالکیت صاحبان کالا را منتفی می شمردند.
← کالاهای کشتی غرق شده
...

معنی کلمه اعراض در ویکی واژه

شیر پستان زن هنگامی که عصبی یا وحشت زده باشد یا غم و اندوه شدیدی به او دست داده باشد. خوردن شیر اعراض باعث ناخوشی کودک می‌شود.
جِ عِرض.
آبروها.
خواسته‌ها.
جِ عَرَض ؛ بیماری‌ها.
روی گردانیدن.
برگشتن.
نفرت داشتن.
نفرت، کراهت.

جملاتی از کاربرد کلمه اعراض

ز پای تا به سرش ناز و غمزه در اعراض هزار معرکه و رخصت تماشا نیست
وی همچنین اجرای حدود در عصر غیبت امام زمان (عج) را جایز نمی‌دانست. خوانساری در نظریه‌ای دیگر دلایل فقهایی که اهل کتاب را نجس می‌دانستند، کافی ندانسته و معتقد بود: «آنچه از روایات به دست می‌آید طهارت اهل کتاب است.» و شاید به دلیل اعراض اصحاب حضرت رسول از اهل کتاب بود که ایشان در این باب فتوا ندادند.
«محمد بن زبرقان گوید، که بوعلی رودباری گفت که: الطرف طهارة الضمایر، و الحیا خوف السّرایر؛ و حسین بن احمد الفارسی گوید که بوعلی رودباری گفت: علامة اعراض اللهّ عن العبدان یشغله بما لاینفعه. بوجعفر گوید، محمّد بن احمد للنجار که بوعلی رودباری گفت: «ما لم تخرج من کلیتک لم تدخل فی حد المحبة»
و گفت: بلندترین مقام خوف آن بود که ترسد که خدای درو نگرد خشمگین و او را به مقت گرفتار کند و ازو اعراض نماید.
این مظلوم اراده نموده لوجه اللّه بر شما القا نماید آنچه را که سبب بقای ابدی و ذکر سرمدیست. شکّی نبوده و نیست که مقصود از آفرینش معرفت حقّ جلّ جلاله بوده. حال باید خالصا لوجه المقصود انسان تفکّر نماید که سبب اقبال نفوس بمشارق وحی و مطالع الهام در قرون و أعصار چه بوده و علّت اعراض چه. اگر بعرفان اینمقام فائز شوی بکلّ خیر فائزی و از امواج بحر عرفان حقّ جلّ جلاله محروم نمانی. ما سوی الحقّ را معدوم مشاهده کنی و مفقود بینی. انسان چون بمقام بلوغ فائز شد باید تفحّص نماید و متوکّلا علی اللّه و مقدّسا عن الحبّ و البغض در امریکه عباد بآن متمسّکند تفکّر کند و بسمع و بصر خود بشنود و ببیند چه اگر ببصر غیر ملاحظه نماید از مشاهده تجلّیات أنوار نیّر عرفان الهی محروم ماند.
حسن و بوی و رنگ بود اعراض من پاک بفگند این عرضها جوهرم
چون وقت نماز بودی آن گروه که جامه داشتند نماز کردندی، آن گه جامه بدیگران دادندی و اهل مذهب تصوّف از طریقت ایشان گرفته‌اند، از دنیا اعراض کردن و از راه خصومت برخاستن و بر توکّل زیستن و بیافته قناعت کردن و آز و حرص و شره بگذاشتن.
«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» الاعراض ها هنا الامهال و الکفّ عن البرّ، «ابْتِغاءَ» منصوب لانّه مفعول له و الرّحمة ها هنا رزق الدّنیا، و قیل الفی‌ء و الغنیمة. درویشان صحابه چون مهجع و بلال و صهیب و سالم و خباب گاه گاه بوقت حاجت و ضرورت از رسول خدای (ص) چیزی خواستندی و رسول (ص) نداشتی و نه خواستی که ایشان را ردّ صریح کند از شرم اعراض کردی و خاموش نشستی بر انتظار رزقی که اللَّه تعالی فرستد و بایشان دهد، ربّ العالمین آیت فرستاد که: «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ» یعنی و ان تعرض عن هؤلاء الّذین امرتک ان تؤتیهم حقوقهم عند مسئلتهم ایاک مالا تجد الیه سبیلا حیاء منهم، «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ» ای لانتظار رزق من اللَّه سبحانه ترجوه ان یأتیک، «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً» ای عدهم وعدا جمیلا یعنی در آن حال خاموش منشین و ایشان را وعده جمیل ده، سخنی نرم و لطیف گوی.
زیرا مال مزبور پس از اعراض از مباحات می گردد و حیازت آن به قصد تملک موجب مالکیت خواهد بود. و در صورتی که اعراض مالک از آن معلوم نباشد تابع مقررات اشیاء پیدا شده است.
و رسول (ص) گفته است، «بیشتر منافقان امت من قرآن خوانان باشند» و بوسلیمان دارانی می گوید که «زبانیه در قرآن خوان مفسد زودتر آویزد از آن که در بت پرستان» و در توراه حق تعالی می گوید، «یابنده من! شرم نداری که اگر نامه برادری به تو رسد و تو در راه باشی، بایستی و به یک سو شوی یا بنشینی و یک حرف برخوانی و تامل کنی و این کتاب من نامه من است که به تو نوشته ام تا تامل کنی و بدان کار کنی و تو از آن اعراض همی کنی و بدان کار نکنی و اگر برخوانی تامل نکنی تا چیست؟»
تصوف در لغت به معنای پوشیدن صوف - به معنای پشمینه - و کنایه از زهد و اعراض از دنیاست. صوفیان غالباً علی بن ابی‌طالب را مرشد و پیشوای خود می‌دانند و او را آدم اولیاء می‌دانند. بر همین اساس بسیاری از رهبران فرقه‌های صوفی، طریقت‌هایی که به علی بن ابی‌طالب نمی‌رسند را رسمی نمی‌شمارند و آنها را قابل پیروی نمی‌دانند. ارتباط صوفیان بزرگی چون بایزید بسطامی، شقیق بلخی، معروف کرخی و حسن بصری با امامان شیعه سبب نزدیکی تصوف به فرقه تشیع شد. با وجود آنک نمی‌توان از تأثیر تشیع بر تصوف چشم پوشاند، اما بزرگان شیعه همواره هرگونه ارتباط تصوف با امامان و ارتباط عالمان شیعه با طریق تصوف را منکر هستند.
۲- جدایی، اعراض و فاصله گرفتن ۳- سفر رفتن و ترک منزل ۴- سخت‌گیری در نفقه زن ناشزه ۵- توجه و محبت بیشتر، به شوق درآوردن، روی آوردن، معاشقه
یکی لطیفه ز اعراض جوهرت بشنو که قدر و جاهت اگر چرخ گردد از امکان
ماده ۱۷۸ قانون مدنی: «مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کرده است مال کسی است که آن را بیرون بیاورد».
معترضان طرفدار فلسطین اقدام به برگزاری تظاهراتی علیه مکرون کردند. علت این اعتراضات اختصاص جایگاهی توسط امانوئل مکرون به بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل در مراسم هولوکاست در پاریس بود. حزب کمونیست فرانسه نیز با دیدار نتانیاهو مخالفت کرد. سازمان‌دهندگان اعتراض، ناشناخته بودند. نمایش رادیویی پست مسلمان، با تشویق شنوندگان خود به شرکت در تظاهرات، این اعراضات را تبلیغ نمود.
فَاصْفَحْ عَنْهُمْ القول هاهنا مضمر، التاویل فقلنا له فاصفح عنهم. و الصفح‌ الاعراض و العفو و هو منسوخ بآیة القتال، وَ قُلْ سَلامٌ هذه براءة و لیست بتحیة، کقول ابراهیم لابیه، سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی و کقوله تعالی: سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ ثم هدّدهم فقال: فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ. قرأ نافع و ابن عامر بالتاء علی المخاطبة ای قل لهم یا محمد فسوف تعلمون و الباقون بالیای للغیبة.
و اما فرق به میان صورت و عرض آن است که چو صورت از جوهر زایل شود، جوهر از حال خویش برگردد و جوهر مر آن نام را (که دارد) بدو مستحق شده است و فعل (از) او بدان صورت همی آید و به (زوال او نام و فعل جوهر از او زایل شود و جوهر بر حال خویش نماند، و عرض آن است که چو از جوهر که اندر اوست زایل) شود، جوهر بر حال خویش بماند. و صورت ها بعضی صناعی است و بعضی الهی است. (اما صورت های صناعی چو صورت شمشیر و صورت) انگشتری است که اندر آهن و سیم به صنعت مردم آمده است. و این دو صورت مر حاملان (خویش را نام و فعل داده اند) و ممکن است که این دو صورت از آن دو حامل زایل شوند. و آن آهن که اندر شمشیر است و آن سیم که اندر انگشتری (است، مر نام انگشتری) و شمشیر را (و) مر پدید آمدن دو فعل را که بدیشان مخصوص است از بریدن و مهر کردن و پیرایه بودن (مر انگشت مردم را، مستحق) جز بدین دو صورت نگشته اند که اندر ایشان آمده است. پس این دو صورت‌ها اند مر این دو گوهر را چو (یکی شمشیر باشد و یکی) انگشتری (باشد)، و اعراض اند اندر آهن و سیم. نبینی که چو این دو صورت از آن آهن و (از آن) سیم برخیزند، نه مر (آن را سپس از آن شمشیر) گویند ونه مر این را انگشتری گویند، بل (که) آن آهنی باشد و این سیمی (باشد؟) پس صورت شمشیر و انگشتری مر شمشیر و انگشتری را صورت‌ها اند و اندر آهن و سیم عرض‌ها اند، و هم چنین آهنی و سیمی اندر آهن و سیم صورت‌ها اند الهی و اندر جسم عرض ها اند. و این دو صورت الهی مر آن دو مقدار طبایع را از آهن و سیم شرف داده اند، هم چنانکه آن دو صورت صناعی مر آن دو مقدار آهن و سیم را شرف داده اند.
بدو قائم همه اعراض، او در معرض عرفان همه محتاج عون او واو، در عین استغنا
مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌گزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید.
ابونصر عضد بعد از شهریور ۱۳۲۰ فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و چندی عضویت حزب تودهٔ ایران را پذیرفت. پس از چندی از این رویه اعراض نمود.