اعتاب

معنی کلمه اعتاب در لغت نامه دهخدا

اعتاب. [ اِ ] ( ع مص ) رضا دادن. || بازگشتن بسوی مسرت کسی از اسائت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رضا شدن از کسی یعنی رها کردن چیزی را که بدان سبب بر کسی خشم کرده بود و بازگشتن بسوی مسرت کسی بعد از خشم کردن بر او. واصل آن ازاله کردن عتبه ( خشم و سخط ) باشد و همزه اعتاب برای نفی است چنانکه در اشکاه که بمعنی «اَزال َشکایته » است. ( از اقرب الموارد ). یقال «اعتبنی فلان ؛ای عاد الی مسرتی راجعاً عن الاسآءة». ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خشنود کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن تهذیب عادل بن علی ).
اعتاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَتَبَه. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه اعتاب در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] جِ عتبه ، آستانه ، درگاه .

معنی کلمه اعتاب در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در . یا اعتاب مقدسه . امکن. مقدسه که زیارتگاه مردم است .
جمع عتبه

معنی کلمه اعتاب در ویکی واژه

جِ عتبه ؛ آستانه، درگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه اعتاب

این غلام اگر عود و صندل باشم و یا چوب جنگل و سرو فرخار یا شاخ پرخار، شک نیست که در باغ این دولت بی زوال رسته ام و از خاک و آب این اعتاب والا نشو ونما جسته، العیاذ بالله بحث بر مبدا وارد خواهد آمد که چرا تخم خار در باغ خاص کاشته اند و بیخ تلخ را در مورد سی ساله تربیت داشته؟
با خطابش صبح صادق تابد از شام سیاه باعتابش نار سوزان خیزد از ماء معین
ملوک دهر ندارند باعتاب تو تاب من ضعیف چه اندر خود عتاب توام؟
بر سر شوریده تاج «علم الأسما» زدند دین و دل دیوانه را اعتاب «عرش الله» زدند
به اعتابش بساز و شور مکن سر او پیش غیر عور مکن
اصحاب تو گر جمله بر اعتاب تو جمعند وین بنده درین بلده وحیدست و ودیع است
ابدالله عیشه و نصر جیشه و اید اعوانه و شید ارکانه که فدای خاکپای فلک فرسایت گردم، این غلام بکنج فقر و گنج شکر و توشه قناعت و گوشه فراغت خو کرده، از بد حادثه این جا بپناه آمده ایم که بقیه عمر وظیفه دعاگوئی در ظل اعتاب والا، با فراغ بال و رفاه حال، تقدیم توانم کرد از طعن لسان و ضرب کسان مأمون و مصون بوده واجد الهم و فاقد الغم حامد وداعی شوم، جاهد و ساعی باشم ولی اکنون از مساوی بخت بد و فحاوی کار خود چنان میبینم که دست امل و پای امیدم از ذیل این مرام و نیل این مقام نیز کوتاه و کشیده باشد.
رد مظالم و داستان حجه خود و انتقال نعش خود را اعم از حیات و ممات به اعتاب علیه کشته نینوا از سرکار طمع دارم. معین و دستیار اوباش. و مرا از این چند تشویش آزاد کن. سایر آداب وصایای مرا نیز اگر پایمرد و حامی او باشند تا پای علم سبز پاک پیمبر سپاسدار و ستایش گزار خواهم بود. من هم در خورد تاب و توان رای اندیش انجام خدمات سرکار خواهم شد چه کنم که به چاکری و بندگی سرکار در چربد. بنده خاکسار ابوالحسن یغما.
یک تن اما یک سپه در طاعت اعتاب شه یک کس اما یک جهان در بستن ابواب شر
در جواب از پیشگاه کبریا باعتاب آمد به موسی این ندا:
او در اواخر عمر از خدمات دولتی کناره گیری کرد. در سال ۱۲۹۰ قمری که ناصرالدین‌شاه عازم سفر فرنگستان بود در قید حیات بود و بعد برای زیارت اعتاب مقدسه به نجف و کربلا رفت. او سال بعد (۱۲۹۱ ق) وصیت‌نامه‌ای در نجف تنظیم کرده است که به موجب آن از وراث خود می‌خواهد روستای «قصبه» از توابع شهریار (امروز بخشی از شهر وحیدیه) را به عنوان رد مظالم وقف نمایند. بعد از این تاریخ خبری از او در دست نیست.