اعاظم

معنی کلمه اعاظم در لغت نامه دهخدا

اعاظم. [ اَ ظِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَعْظَم. بزرگتران : من اعاظم این بلاد را می شناسم. ( فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ) . بزرگتران. این ج ِ اعظم است چنانکه افاضل ج ِ افضل. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مردمان بزرگ و بزرگوار و کلان و مشهور ونامدار و مردمان بزرگتر. ( ناظم الاطباء ). بزرگان و کفات. اجله. وجوه. مهتران. اکابر. ( یادداشت مؤلف ).
- اعاظم سلاطین جهان ؛ بزرگترین پادشاهان جهان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعظم شود.

معنی کلمه اعاظم در فرهنگ معین

(اَ ظَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ اعظم . ۱ - بزرگتران ، مهتران . ۲ - بزرگان .

معنی کلمه اعاظم در فرهنگ عمید

= اعظم

معنی کلمه اعاظم در فرهنگ فارسی

بزرگان، بزرگتران، جمع اعظم
( صفت ) جمع اعظم . ۱ - بزرگتران مهتران . ۲ - بزرگان مهان .

معنی کلمه اعاظم در ویکی واژه

جِ اعظم.
بزرگتران، مهتران.
بزرگان.

جملاتی از کاربرد کلمه اعاظم

شمس‌الدین محمد بن یحیی بن علی لاهیجی نوربخشی معروف به شمس‌الدین محمد لاهیجی و متخلص به فدائی یا اسیری از اعاظم و افاضل عرفای قرن نهم هجری بود. از سال ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست. اینکه برخی از معاصران او را متولد حدود سال ۸۴۰ قمری دانسته‌اند وی در ۸۴۹ق که دست ارادت به سید محمد نوربخش (درگذشته ۸۶۹ قمری) داده، در «عنفوانِ شباب» بوده‌است، جوانی که «علوم صوریه» را تحصیل کرده بود و می‌توانست به تنهایی و پنهان از بستگان به سفر رود، در این هنگام ظاهراً بایستی در حدود ۶ یا ۷ ساله بوده باشد، از این‌رو می‌توان گفت که ولادت او به تقریب در حدود سال ۸۳۳ق و قطعاً در لاهیجان یا نواحی آن بوده‌است.
و از این سبب بود که: «خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم چون حضرت روح القدس را به صورت اصلی او دید که پرهای او از مشرق تا مغرب را فروگرفته بیهوش گشته به زمین افتاد و چون به هوش آمد، جبرئیل به صورت اول عود نمود، فرمود: ای جبرئیل من هیچ مخلوقی را به این عظمت تصور نمی کردم عرض کرد: پس چه خواهی گفت اگر اسرافیل را ببینی که قائمه عرش الهی را به دوش گرفته و پاهای او آسمان ها و زمینها را شکافته و با وجود این، از عظمت خدا به قدر گنجشک کوچکی می گردد» و این و امثال این که از اعاظم ملائکه مقربین و انبیای مرسلین منقول است همه از قوت معرفت ایشان است به عظمت و جلال خداوند و حال آنکه آنچه ایشان یافته اند قطره های است از دریای بی منتهای عظمت الهی، و بالاتر از آن مراتب غیرمتناهیه است.
از محققین و مدققین شهر نساست و آن از توابع دشت خاورانِ خراسان است. شیخ زین الدین نسوی از اعاظم فضلا و عرفا بوده. این رباعی منسوب به اوست:
ابوسعید علم نحو را از ابن سراج و لغت را از ابن درید آموخت تا اینکه خود از اکابر و اعاظم علمای زمان خویش شد. وی در فقه و حدیث و علوم قرآن و کلام از اساتید بنام بود اما در نحو و لغت عرب خاصه نحو بصریان اشتهار بیشتری یافت. دکتر معین می‌نویسد بر اثر شهرتی که داشت مرجع امراء و علما و افاضل بود از آن جمله نوح سامانی نامه‌ای به او نوشت و چهار صد سؤال که غالب آن‌ها الفاظ لغوی بود، از وی کرد و دیلمی وزیر نامه‌ای مشتمل بر سئوالاتی در باب قرآن بدو نوشت و مروان بن محمد ملک دیلم از آذربایجان یکصد و بیست سؤال در باب قرآن و حدیث نزد او فرستاد و همچنین عده‌ای دیگر و او همه را جواب داد. او در سال ۳۶۸ هجری قمری درگذشت. و در مقبره خیزران دفن گردید.
دیگر البته از خاطر آن فرزند گرامی محو نشده که دستورالعمل ما باو همین یک کلمه بود که از سخن و صلاح امیرنظام بیرون نرود وسخن احدی را جز او نپذیرد و هر چه بصوابدید باو بگوید و بکند؛ هیچ راه بحث بر آن فرزند نیست و در مراجعت از این سفر ان شاءالله تعالی بمزید توجهات ما محسود تمامی امثال و اقران و ممتاز اعاظم و فرمانروایان ممالک ایران خواهد شد و هر چه خودسر بگوید و بکند اگر همه بر وفق صواب باشد و مایة انجام خدمات افزون از حساب گردد، باز مقبول ما نیست بل مردود است، چرا که تخلف از امر و فرمان کرده و تجاوز از دستورالعمل نموده که بدترین گناهان است. آن فرزند بمزید مدرک و کیاست مورد کمال وثوق و اعتماد ماست، اما یک نوع خودسری و خودپسندی در او سراغ داریم که بخصوصه در این سفر از این جهه بسیار مشوشیم.
وهُوَ زبدة الفضلاء سید علاء الدین حسین. از جناب والد از اولاد میر بزرگ است که از اعاظم سادات عالی درجات آن مملکت است و از طرف والده از سادات شهرستان و خود داماد شاه عباس صفوی بوده و در عهد شاه عباس ثانی صدارت نموده. جناب علامه خوانساری آقاحسین طابَ ثراه تحصیل در خدمت آن جناب کرده، از تلامذهٔ ایشان بوده. غرض، از اکابر فضلاء و علمای عهد خود بوده، صفات ستوده داشت. در سنهٔ ۱۰۶۴ فوت شد. گاهی شعری می‌گفته. این رباعی از آن جناب است:
و هُوَ شیخ فرید الدین الملقب به شکرگنج. از اکابر اصفیا و اماجد اولیاء. در رهنمایی دین حقه فرید و در توحید و تفرید وحید و جناب شیخ نظام اولیا وی را مرید خود از اعاظم سلسلهٔ علیهٔ چشتیه و ارادت به خواجه قطب الدین بختیار کاکی داشته و خواجهٔ مذکور مرید شیخ معین الدین حسن سجزی بوده و سلسلهٔ ایشان به سلطان العرفا ابراهیم ادهم قدّس سرّه منتهی می‌شود و سلطان مرید حضرت امام همام محمد باقر علیه الصّلوة و السّلام بوده. غرض، از آن جناب است:
غیث المکارم غوث الاعاظم لیث المواکب کیش الکتائب
نامش ایاز بیک بود و ملازمت می‌نمود. به مرتبهٔ امارت و خانیّت ترقی نمود. از بدو سن با فقراء و عرفای معاصرین انس داشت و همت بر دریافت صحبت اهل حال می‌گماشت. والدش ابراهیم بیک از اعاظم طایفهٔ طالش آذربایجان بود. غرض، وی به خدمت جناب عارف صمدانی حاجی محمد جعفر همدانی که از اکابر و مشایخ سلسلهٔ علیّه نعمت اللهیه بود ارادت و اخلاص می‌ورزید و در شیراز نیز به فیض خدمت حضرت شیخ الموحدین حاجی میرزا ابوالقاسم شیرازی مشرف گردید. ظاهراً از خوانین صاحب جاه و باطناً از سالکان این راه. سرش پرشور و دلش پرنور. همت فقرایش ناصر و با فقیر معاشر و معاصر بود. اکنون در دارالخلافهٔ طهران است. گاهی فکری می‌فرموده. این چند بیت از اشعار او نوشته می‌شود:
با وجود آنکه اندک لغزشی از علماء، قبیح تر است از گناهان بزرگ از عوام الناس، پس با وجود کثافت باطن خود، چه بسیار قبیح است که دیگران را آداب و سنن آموزند و علامت مخلص صادق که شایسته این مناصب است آن است که هرگاه دیگری یافت شود که از او شایسته تر باشد و میل مردم را به او بسیار یابد و مردم را به او راغب تر بیند شاد و فرحناک گردد و از میل ایشان به دیگری که با او مساوی باشد مطلقا تفاوتی در حال او به هم نرسد و اگر اعاظم مملکت و اکابر ولایت و بزرگان ذوی الاقتدار در مجمع او حاضر شوند، یا در نماز به او اقتدا کنند، یا در پای منبر وعظ او نشینند اصلا کلام او تفاوت ننماید و حال او با نبودن ایشان یکسان باشد، بلکه به همه بندگان خدا به یک چشم نظر کند.
از اعاظم مشایخ بوده. از غایت شهرت محتاج به شرح نیست و جمعی از کبار به خدمتش ارادت داشته. نام او عبداللّه محمد بن خفیف است و به شیخ کبیر معروف است. صد و بیست و چهار سال عمر داشت و در سنهٔ ۳۹۱ رایت سفر آخرت برافراشت. این بیت را به آن جناب نسبت است:
شرکت علم و سیم و صنعت و کار برد آب اعاظم و اخیار
رضاقلی خان هدایت نیز در ریاض العارفین در ضمن شرح حال شیخ احمد غزالی طوسی چنین می‌گوید: «غرض، جناب شیخ[احمد غزالی طوسی] از اکابر اهل علم و حال و از اعاظم محققین و مرید شیخ ابوبکر نساج طوسی می‌باشد...
شاگردان و خلفای شیخ نجم الدین کبری از قبیل، شیخ فریدالدین عطار، باباکمال جندی، شیخ رضی الدین علی لالا، شیخ سعدالدین محمد حمویی، شیخ نجم الدین رازی، مجدالدین بغدادی و بهاء ولد از اعاظم طریقه کبراویه و بزرگان دیگر همه از شاگردان و مریدان این شیخ می‌باشند. نجم‌الدین در طول مدت عمر ۱۲ نفر را به مریدی پذیرفت که همگی از جمله مشایخ و اولیا شدند.