اضداد. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ضِدّ. ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 66 ) ( دهار ) ( غیاث ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ ضِدّ، همتا و مانند و ناهمتا. از لغات اضداد است. ( آنندراج ). چیزهای ضد و مخالف و مغایر یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : وگر گوئی که در معنی نیند اضداد یکدیگر تفاوت از چه سان باشد میان صورت و اسما؟ناصرخسرو.همه اضداد او در یک زمان جمع همه الوان او در یک مکان یار.عطار.پس بنای خلق بر اضداد بود لاجرم جنگی شدند از ضر و سود.مولوی. || حریفان و آنانکه با هم ناموافق اند. ( ناظم الاطباء ). - لغات اضداد ؛ کلمه هایی هستند که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، چون : ضد بمعنی همتا و ناهمتا. ( از اقرب الموارد ). فلان لغت ازاضداد است ، یعنی دارای دو معنی است که هر یک ضد دیگری است ، مانند: فراز کردن که بمعنی بستن و گشودن است و بیع که بمعنی خرید و فروش است ، و قرء که هم بر پاکی ( طهر ) و هم بر ناپاکی ( بی نمازی ، حیض ) دلالت دارد، و ظن که به دو معنی گمان و یقین است ، و خفیه که بر نهان و آشکار هر دو دلالت دارد و جز اینها. ( یادداشت مؤلف ). و صاحب نشوءاللغه گوید: در اضداد مشابهت و مجانست میان دو لفظ هست ولی معنی آنها مخالف یکدیگر است. ( از نشوءاللغة ص 138 ). کتاب اضداد در لغت ، تألیف ابوحاتم سجستانی درباره لغات اضداد است. اضداد. [ اِ ] ( ع مص ) در غضب شدن. ( از اقرب الموارد ). خشمناک گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). خشم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). خشمناک شدن. غضبناک گشتن.
معنی کلمه اضداد در فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ضد.۱ - چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر. ۲ - آنان که با هم ناموافقند.
معنی کلمه اضداد در فرهنگ عمید
۱. [جمعِ ضِدّ] = ضد ۲. کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل، نظیر، و همتا.
معنی کلمه اضداد در فرهنگ فارسی
جمع ضد به معنی مخالف وناساز وناسازگار، ونیزاضدادیالغات اضدادکلماتی راگویندکه بردومعنی متضاددلالت دارند ( اسم ) جمع ضد. ۱ - چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر . ۲ - آنان که با هم ناموافقند حریفان . در غضب شدن . خشمناک گردیدن . خشم گرفتن . خشمناک شدن . غضبناک گشتن .
معنی کلمه اضداد در دانشنامه عمومی
اضداد به نوعی از کلمات گفته می شود که در وهله اول میتوان از دو جنبه به آن نگاه کنیم، و در وهله دوم آن دو جنبه نسبت به هم دارای تضاد از نظر معنایی هستند. در کل میتوان بسته به منظور معانی مختلف را برسانند، در فارسی «فراز» مثالی از اضداد است که هم معنیِ «باز» می دهد هم معنیِ «بسته». تعدادی از اضداد به شرح زیر هستند: • چیدن: «گذاشتن» یا «برداشتن» فراز: «باز» یا «بسته» • بیع: «خرید» یا «فروش» • قرء: «پاکی» ( طهر ) یا «ناپاکی» ( بی نمازی، حیض ) • ظن: «گمان» یا «یقین» • خفیه: «نهان» یا «آشکار» • در آمد: «داخل شد» یا «خارج شد»
معنی کلمه اضداد در دانشنامه آزاد فارسی
اضداد (الاضداد). اَضْداد (اَلاَضْداد) (یا: کتاب الاضداد) کتابی به عربی در اضداد، کلماتی با دو معنی ضد هم، تألیف ابن انباری. مؤلف در آن ۳۵۷ کلمه از اضداد را با ذکر معنی و نمونه های قرآنی، حدیثی و شعری آورده است. این اثر را بزرگ ترین و جامع ترین کتاب در موضوع خود دانسته اند. کتاب الاضداد ظاهراً نخست در لیدن (۱۸۸۱) و پس از آن در مصر و کویت (۱۹۶۰) چاپ شده است.
معنی کلمه اضداد در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اَضْداد، جمع ضد، واژه هایی که در زبان عربی بر دو معنای متضاد دلالت می کنند. لغت شناسان اضداد را نوعی اشتراک لفظی می دانند با این تفاوت که در اشتراک لفظی یک واژه در معانی مختلف به کار می رود بدون آنکه تضادی میان آن معانی وجود داشته باشد، اما در اضداد دو معنی با یکدیگر کاملاً متضادند. پیدایش بحث اضداد از اواخر سده ۲ق که بحث درباره اِعراب و «نوادر» و «غرایب » (واژه های کم استعمال و نا آشنا) به ویژه در قرآن گسترش بیشتری یافت ، پدیده اضداد ذهن بسیاری از دانشمندان و لغت شناسان را به خود مشغول کرد، چندان که برخی از آنان همچون خلیل بن احمد وجود این واژه ها را از شگفتی های زبان عربی دانستند. از آن پس گروهی از راویان و لغویان مانند ابوعمرو بن علا ، ابوزیدانصاری و ابوعمرو شیبانی به بحث و بررسی و سپس گردآوری این واژه ها پرداختند و زمینه را برای پیدایش کتاب هایی در این باره هموار ساختند. آثار تألیف شده درباره موضوع مذکور میان سده های ۳ تا ۷ق علاوه بر بخش هایی از کتاب های لغت و ادب که به موضوع اضداد اختصاص یافت ، کتاب های مستقل بسیاری در این باره با عنوان الاضداد نوشته شد که از جمله آن ها آثار قطرب (د ۲۰۶ق ) شاگرد سیبویه ، اصمعی (د ۲۱۶ق )، ابن سکیت (د ۲۴۴ق )، ابوحاتم سجستانی (د ۲۵۵ق )، ابن انباری (د ۳۲۸ق )، ابوطیب لغوی (د ۳۵۱ق )، ابن دهان (د ۵۶۹ق ، به کوشش محمدحسن آل یاسین ، بغداد، ۱۹۶۳م ) و صغانی (د ۶۵۰ق ، ضمن ثلاثه کتب فی الاضداد، به کوشش آوگوست هافنر، بیروت ، ۱۹۱۲م )، به دست ما رسیده است . پدیده اضداد که به عقیده زبان شناسان عرب ...
معنی کلمه اضداد در ویکی واژه
جِ ضد. چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر. آنان که با هم ناموافقند.
جملاتی از کاربرد کلمه اضداد
صفات معشوق در ظهور نیاید الا بظهور اضداد آن در عاشق. بدین نسبت عاشق و معشوق یکدیگر را ضدانند و هرگز فراهم نیایند مگر آنکه اوصاف عاشق بپرتو انوار معشوق بسوزد و فانی شود درین مقام ممکن بود که ببقای اوصاف معشوق باقی گردد و مؤید گردد بتأییدات قدسی، روحقدسیش چون این باشد چیز دیگر شود نه این باشد.
«ایشان (بدیعالزمان فروزانفر) در عین غرور علمی که در همهٔ رفتار و گفتارش دیده میشد، متواضع هم بود؛ در واقع استادی بود که میشد جمعیت اضداد را در وجودش دید. به همین دلیل هم نگاه آدمها در قبال او متناقض بود. یک عده میگفتند فروزانفر اهل دیانت و این مسائل نیست و عدهای دیگر معتقد بودند که او از دهها مجتهد، بیشتر وارد است. فروزانفر یک رندی ویژه داشت، من که بشخصه هم خیلی چیزها از او یادگرفتم و هم الان که از او یاد میکنم، مفتخرم که ایشان استاد من بود.
المحاسن و الاضداد، منسوب به جاحظ (۱۶۰-۲۵۵ ق) است. اما انتساب کتاب به جاحظ مورد تردید است و عدهای این اثر را متعلق به ابوالفضل بیهقی (زاده ۳۷۰ ه. ش. درگذشته ۴۵۶ ه. ش ) میدانند. با این حال شرح نوروز مندرج در کتاب مذکور به دست ایرانی تباری به نام «عیسی بن موسی» صورت گرفته که اعراب او را «الخسروی» مینامند.
کرده ای در همه اضداد ظهور هیچ ضد نیست ز نزدیک تو دور
ارسطو مینویسد که یا فیثاغوریان گمنام بحث اضداد را از او گرفتهاند یا آلکمایون از آنها متاثر بودهاست. آلکمایون معتقد بود که در بدن انسان همچون جهان اطراف، عناصر متضاد بسیاری وجود دارد. لذا او تندرستی را ترکیب هم اندازهٔ کیفیات مواد موجود در تن میدانست؛ و بیماری حاصل تنازع عناصر مختلف موجود در بدن یا ناشی از نسبت نامتناسب آنهاست. اگر یکی از اضداد تر یا خشک، گرم یا سرد.... بر بدن انسان غالب شود، انسان بیمار میشود. در صورت فرمانروایی کامل یکی از اضداد، انسان میمیرد.
ابراهیم بیهقی (قرن ۳ یا ۴ ق / قرن ۹ یا ۱۰ م) ادیب ایرانی بود. تنها اثر بر جای مانده از او المحاسن و المَساوی به زبان عربی است که اولین نمونه در نوع ادبی «زشت و زیبا» یا «شایست و نشایست» به شمار میرود. از شرح زندگانی او سخنی به میان نرفته ولی از روی نام او حدس میزنند که اهل بیهق بوده باشد. زمان زندگیاش را از روی قرائنی در کتابش به دست آوردهاند و با توجه محتوای کتابش حدس میزنند شیعه زیدی بوده باشد. از کتاب او تنها یک نسخهٔ خطی باقی مانده اما همان کتاب در زمان خود بسیار تأثیرگذار بوده به نحوی که آثارش در المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ آشکار است.
تودهشناسی به نام ولادیمیر پراپ این موضوع را مطرح کرد که بسیاری از داستانهای عامیانهٔ روسی یک ساختارِ پیرنگ مشترک دارند، که در آن وقایع معینی طی یک ترتیب قابل پیشبینی اتفاق میافتند. بر عکس، انسانشناسی به نام کلود لوی استروس ساختار یک اسطوره را به جای بررسی برحسب ترتیب وقوع عناصر در پیرنگ، بر حسب روابط انتزاعی میان عناصرش بررسی کرد. لوی استروس عقیده داشت که عناصر یک اسطوره را میتوان به صورت اضداد دودویی (پخته در مقابل خام، طبیعت و سرشت در مقابل فرهنگ) سازمان داد. وی بر این عقیده بود که هدف اسطوره «وساطت و میانجیگری» میان این اضداد به منظور از میان برداشتن کشمکشها و تنشها و تناقضات موجود در فرهنگ یا زندگی انسان، است.
همه اضداد از لطفش بپوشد خلعتی دیگر ز خجلت جمله محو آمد چو گیرد لطف بسیاری
زینسان که رنگ الفت اضداد ریخته است امید را ز خاطر عاشق فرار نیست
در عالم طبیعت اگر اعتدال نیست اضداد را بهم نبود فعل و انفعال
ز اضداد توحید صورت مبند که این رشته دیرست کز هم گسست
موت ذاتی ترقی اکوان است سوی وحدت ز عالم اضداد
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشتهاست میتوان به جمع اضداد محال است، آکادمی نظامی وستپوینت و سایکلاپس اشاره نمود.
که گیتیست اضداد را انجمن نشاید ازین غم پریشان شدن
اضداد به نوعی از کلمات گفته میشود که در وهله اول میتوان از دو جنبه به آن نگاه کنیم، و در وهله دوم آن دو جنبه نسبت به هم دارای تضاد از نظر معنایی هستند. در کل میتوان بسته به منظور معانی مختلف را برسانند، در فارسی «فراز» مثالی از اضداد است که هم معنیِ «باز» میدهد هم معنیِ «بسته».
افلاطون جهان را به محسوس و معقول تقسیم میکند. جهان محسوس، جهان کثرت و محل فسق و فساد است. در آن موجودات جزئی و مردد میان هستی و نیستیاند و در میان اضداد شناورند. زیبایی و عدل آمیخته به وجود و عدماند. از جهتی زیبا و عدل، و از جهتی زشت و ظلماند.
بند بگسل جان من آزاد شو فارغ از هم بستن اضداد شو
الاضداد (به اهتمام اب لویس شیخو بیروت ۱۹۱۲ م ). خلق الانسان، یعنی دربارهٔ نامهای اعضا و صفات وی (در ضمن کتاب الکنز اللغوی فی اللسان العربی). الخیل (به اهتمام هافنر، وین ۱۸۹۵ م. ۶۲ ص). الدارات، عبارت از مقالاتی است دربارهٔ شناسائی جزیرةالعرب (به اهتمام هافنر که آنرااز نسخهٔ مصور دارالکتب المصریة نقل کردهاست، بیروت ۱۸۹۸ م. ۱۶ ص). الشاء (به اهتمام هافنر، بیروت ۱۸۹۶ م. ۳۲ ص). الفرق فی اللغة (با شروح و فهرست از مولر، وین ۱۸۷۶ م. ۵۶ ص). الکنز اللغوی فی اللسان العربی (مشتمل بر کتاب الابل و خلق الانسان که یاد شد). النبات والشجر (به اهتمام هافنر، مطبعهٔ یسوعیین بیروت ۱۸۹۸ م. ۴۸ ص). النخل والکرم (بیروت ۱۸۹۸ م. ۳۸ ص). (از معجم المطبوعات ج ۱ ستون ۴۵۶
جُنَید را پرسیدند از توحید گفت یکی دانستن حق را بحقیقت یگانگی که او یکیست از کس نزاد و کس ازو نزاد، اضداد و انداد نفی کردن و تشبیه و تصویر و چگونگی، برو جایز نیست. لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ.