اضافه

معنی کلمه اضافه در فرهنگ معین

(اِ فِ یا فَ ) [ ع . اضافة ] (مص م . )۱ - افزودن . ۲ - در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمة دیگر برای تمام کردن معنی .

معنی کلمه اضافه در فرهنگ عمید

۱. باقی مانده.
۲. بیش از مشخص، زیادی.
۳. (اسم مصدر ) نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی.
۴. (اسم مصدر ) افزودن چیزی به چیز دیگر.
۵. (اسم مصدر ) (ادبی ) در دستور زبان، نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود: شاگردِ دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است ). &delta، در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند: صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدرزن، دخترخاله، و پسرعمه. در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود: خدایِ جهان، سخنگویِ دولت. در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد ) در بالای «ه» می گذارند: جامهٴ او، خانهٴ من.

معنی کلمه اضافه در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) افزودن زیاده کردن . ۲ - ( اسم ) افزایش افزونی فزودگی . ۳ - ( مصدر ) باز خواندن . ۴ - نسبت دادن کلمه ایست بکلم. دیگر برای تتمیم معنی . نخستین را مضاف و دوم را مضاف الیه گویند : کتاب جمشید مرغ هوا جلد دفتر لب لعل . علامت اضافه کسره ایست ( ) که باخر مضاف ملحق شود . اضافه شامل اقسام ذیل است : یا اضاف. ملکی . معنی مالکیت را رساند: کتاب یوسف خان. حسن . یا اضاف. تخصیصی . اختصاص را رساند : زین اسب سقف اطاق زنگ شتر یا اضاف. بیانی . آنست که مضاف الیه نوع و جنس مضاف را بیان کند : ظرف مس انگشتری طلا آوند سفال . یا اضاف. تشببهی . آنست که در وی معنی تشبیه باشد و آن بر دو قسم است : الف - اضاف. مشبه بمشبه به : قد سرو لب لعل . ب - اضافه مشبه به بمشبه : فراش باد بنات نبات مهد زمین . یا اضاف. استعاری . آنست که مضاف در غیر معنی حقیقی خود استعمال شده باشد و بعبارت دیگر مضاف الیه بچیزی تشبیه شده باشد که بجای آن چیز یکی از لوازم و اجزای آن مذکور گردد : روی سخن گوش هوش دست اجل . ۵ - حامل . ۶ - نسبت . جمع : اضافات .

معنی کلمه اضافه در فرهنگستان زبان و ادب

{genitive} [زبان شناسی] ← حالت اضافه

معنی کلمه اضافه در دانشنامه آزاد فارسی

اضافه (دستور زبان). اِضافِه (دستور زبان)
در اصطلاح دستور زبان، اضافه کردن اسمی به اسمِ دیگر برای گسترش معنی آن. اسمی را که به اسم دیگر اضافه می کنیم مضاف الیه و اسمی که مضاف الیه به آن اضافه شده است مضاف می گوییم. اضافه ها از نظر رابطه بین مضاف و مضاف الیه به انواعی تقسیم می شوند که مهم ترین آن ها عبارت اند از ۱. اضافۀ استعاری، که مضاف در معنی حقیقی خود به کار نرود، مثلِ «پایِ حادثه»، «دست اجل»؛ ۲. اضافۀ اقترانی، که مضاف الیه اقتران و پیوستگی معنوی با مضاف داشته باشد، مثلِ «نگاه حسرت»، «قدمِ خیر»؛ ۳. اضافۀ بُنُوَّت (فرزندی)، که نام فرزند را به پدر یا مادر یا جدّ اضافه می کنند، مثلِ «مسعودِ سعدِ سلمان»، «عیسیِ مریم»؛ ۴. اضافۀ بیانی، که مضاف الیه، نوع و جنسِ مضاف را بیان کند، مثلِ «کفشِ چرم»، «لباس ابریشم»؛ ۵. اضافۀ تخصیصی، که در آن مضاف به مضاف الیه اختصاص دارد، مثلِ «دستِ علی، کلید باغ»؛ ۶. اضافۀ تشبیهی، که در آن بین مضاف و مضاف الیه شباهتی وجود دارد، مثلِ «قدِ سرو»، «طبل شکم»؛ ۷. اضافۀ توضیحی، که مضاف الیه، توضیحی دربارۀ مضاف می دهد، مثلِ «کتابِ انجیل»، «شهر تهران»؛ ۸. اضافۀ ملکی، که در آن مضافْ ملکِ قابل تصرّف مضاف الیه است. در چنین اضافه ای مضاف الیه انسان است، مثلِ «قلم استاد»، «خانۀ کدخدا». نیز ← صفت_(دستور_زبان)
اضافه (منطق و فلسفه). اِضافه (منطق و فلسفه)
در اصطلاحِ منطق و فلسفه از مقولات نُه گانۀ عرضی، به معنی نسبت دوسویه میان دو امر ملازم. اضافه از نظر فلسفی از مفاهیم اعتباری است که به دو گونه تقسیم می شود: الف. اضافۀ مقولی و اضافۀ اشراقی. در اضافۀ مقولی نیاز به دو طرف است؛ همچون اعتبار فرزندی یا پدری و در اضافۀ اشراقی یک طرف کافی است؛ همچون اعتبار عالمیت نفس به معلومات خویش یا علم خداوند. ب. اضافۀ حقیقی و اضافۀ مشهوری. اضافۀ حقیقی نفس اضافه است؛ همچون اُبُوّت (پدری) و بُنُوّت (فرزندی) و اضافۀ مشهوری ذاتی است که معروضِ اضافۀ حقیقی واقع می شود.

معنی کلمه اضافه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اضافه (ابهام زدایی). واژه اضافه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اضافه (منطق)، اصطلاحی منطقی - فلسفی ، از مقولات دهگانه ارسطویی و از اعراض نسبی • اضافه (ادبیات عرب)، اصطلاحی در ادبیات عرب به معنای نسبت دادن یک اسم به اسمی دیگر• اضافه (ادبیات فارسی)، اصطلاحی در دستور زبان به معنای نسبت دادن اسمی به اسم دیگر
...
[ویکی فقه] اضافه (ادبیات عرب). اضافه مصدر باب افعال از ریشه «ضیف » است و در اصطلاح دستورنویسان عرب ، نسبت دادن یک اسم است به اسمی دیگر. در این حالت اسم اول را مضاف ، و اسم دوم را که متمم اسم اول است ، مضاف ٌالیه ، و رابطه میان آن دو را اضافه خوانده اند. مضاف معمولاً از حرف تعریف و تنوین تهی ، و مضاف ٌالیه مجرور می گردد.
ترکیب اضافی در زبان عربی کاربرد بسیار وسیعی دارد و برای بیان اغراض گوناگونی به کار می رود؛ به همین سبب ، دستور نویسان به تفصیل بدان پرداخته ، و احکام آن را بیان داشته اند. سیبویه با قرار دادن اضافه در مبحث «جر» بدان معنای وسیع تری بخشیده است . به اعتقاد وی همینکه اسمی در حالت جر باشد، مضاف ٌالیه است ؛ مثلاً در عبارت : «مررت بزید»، جزء اول (= مررت ) توسط حرف اضافه «ب ِ» به جزء دوم (زید) اضافه شده است . وی نسبت (صفت نسبی ) را نیز در مبحث اضافه جای داده است برخی از معاصران نیز به پیروی از گروهی نحویان متقدم ، کسره را علامت اضافه می دانند و گفته اند: کسره (اعراب جر) بر این دلالت دارد که اسمی به اسمی دیگر اضافه شده است ، خواه این اضافه با حرف جرِ آشکار صورت پذیرفته باشد، مانند مطر من السماء، خواه بدون استفاده از حرف جر چون مطر السماء.
اقسام ترکیب اضافی
دستورنویسان ترکیب اضافی را دو نوع می دانند: ۱. اضافه معنوی (حقیقی ، محض یا متصل )؛ ۲. اضافه لفظی (غیرحقیقی ، غیرمحض یا منفصل ) :
← اضافه معنوی
یکی دیگر از مباحث مطرح شده در بحث اضافه این است که عامل جرِ مضاف ٌالیه چیست ؟ در این باره دستور نویسان اختلاف نظر دارند: سیبویه معتقد است که مضاف عامل جر مضاف ٌالیه است ، گروهی از دستورنویسان معاصر نیز از این نظر تبعیت کرده اند عده ای بر آنند که اضافه خود عامل جر است همچنان که فاعلیت مقتضی رفع ، و مفعولیت مقتضی نصب است . به اعتقاد وی عامل جرِ مضاف ٌالیه یا حرف جر آشکار است ، مانند مررت ُ بزید که در این صورت اسم مجرور به حرف جر مضاف ٌالیه به شمار می رود، یعنی همان عقیده ای که سیبویه ابراز کرده بود؛ یا معنای آن ، مانند کتاب زید (کتاب لزید) و برخی نیز عامل جرِ مضاف ٌالیه را حرف جر مقدر دانسته اند.
نهادن بار اعراب بر مضاف
...
[ویکی فقه] اضافه (ادبیات فارسی). اِضافه ، اصطلاحی در دستور زبان به معنای نسبت دادن اسمی به اسم دیگر چون «کتاب ِ معلم » که در این عبارت ، کتاب به معلم نسبت تعلق دارد. در اینگونه ترکیبات جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف ٌالیه گویند.
میان مضاف و مضاف ٌالیه تغایر شرط است ، یعنی نمی توان اسمی را به همان اسم اضافه کرد، مگر آنکه در معنی متفاوت باشند، چنانکه در ترکیباتی چون «دوست ِ دوست » و نظایر آن مراد گوینده دو شخص مختلف است ، گرچه الفاظ یکی است . روشن است که ترکیباتی چون «مردِ مرد» و نظایر آن ترکیبات وصفی است ، نه اضافی . مضاف و مضاف ٌالیه ممکن است مفرد یا جمع ، بسیط یا مرکب باشند، مثال : باران های هفته گذشته کشتزارهای گندم و جو را سیراب کرد.
مراد از ترکیب اضافی
مراد از ترکیب اضافی تعریف و تخصیص است و مضاف ٌالیه معنای مضاف را مقید و محدود می کند و بدین سان ، اسم مضاف پیش از پیوستن مضاف ٌالیه معمولاً نکره است ، و پس از آن به نوعی تعریف و تخصیص می یابد و از حالت نکره بودن محض بیرون می آید، مگر آنکه خود در اصل اسم عَلَم باشد و یا از جهت دیگری معرفه شده باشد، مثال : پل /پل زاینده رود/پل زاینده رود اصفهان .
پیوستن مضاف الیه به مضاف
مضاف ٌالیه با کسره اضافه به مضاف می پیوندد، و این کسره در رسم الخط قدیم گاهی به شکل «ی » نوشته می شده است . در صورتی که مضاف به یکی از مصوّت های ، a، e، o، a u ختم شود، کسره اضافه به یای مکسور بدل می شود، و در حقیقت یک «یای وقایه » مصوّت ِ آخر مضاف را از کسره اضافه جدا می کند. در مورد کلمات مختوم به های بیان حرکت (های غیرملفوظ) این یای وقایه به صورت یای مرخم (کوتاه شده ، به شکل همزه ) بالای حرف «ها» قرار می گیرد؛ مثال : خانه معلم ؛ رادیوی تهران ؛ سرمای زمستان ؛ سکوی خانه . در نظم گاهی لازم می شود که این یای مکسور ساکن باشد (مثال : گر خدا خواهد که پرده کس درد...) ، یا از تلفظ ساقط شود (مثال : پرستنده باشی ّ و جوینده راه ...) .در اسم های مختوم به واو بعد از ضمه یا فتحه و نیز یای بعد از فتحه یا کسره -)، ey/-ay) کسره اضافه به حرف واو و یای پایانی افزوده می شود، مثل خسروِ خاور، پرتوِ خورشید، در پی ِ او.در نظم گاهی کسره اضافه به ضرورت وزن باید بلند (به اشباع ) تلفظ شود، چنانکه در این مصراع : دل ِ عاشق به پیغامی بسازد.
اسم در زبان های هند و اروپا
...
[ویکی فقه] اضافه (منطق). اِضافه ، اصطلاحی منطقی - فلسفی ، از مقولات دهگانه ارسطویی و از اعراض نسبی ، به معنی رابطه میان دو چیز به گونه ای که تصور یکی بدون تصور دیگری ممکن نباشد؛ چنانکه تصور پدری بدون فرزندی و یا تصور بالا بدون پایین ممکن نیست .
از مقوله اضافه ، به مضاف و گاه نسبت و از دو طرف اضافه به مضافان و یا متضایفان نیز تعبیر کرده اند.
اقسام اضافه
اضافه بر دو نوع است : مقولی و اشراقی .
← اضافه مقولی
برای اضافه احکامی بیان شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
← تکافؤ
...

معنی کلمه اضافه در ویکی واژه

addizione
scarto
اضافة
افزودن.
در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه‌ای است به کلمة دیگر برای تمام کردن معنی.

جملاتی از کاربرد کلمه اضافه

الهه منصوریان به همراه خواهرش شهربانو منصوریان، ورزشکاران رشتهٔ وشو، در طی یک برنامهٔ ضبط شدهٔ محاوره‌محور در خصوص ماجرای چادری شدنشان گفتند که الهام چرخنده با وعده‌های مالی، شامل خانه و خودرو به اضافهٔ صد میلیون تومان وجه نقد به ازای هر نفرشان به پیش آن‌ها آمد و از آن‌ها خواست تا با هدف تبلیغات چادری شوند. آن‌ها در این رابطه افزودند که پس از انجام اعمالی که درخواست شده بود و علی‌رغم استفاده از چادر با گذشت چند سال خبری از وفای عهد چرخنده نشد و چیزی دریافت نکردند و الهام چرخنده آن‌ها را «بازی» داده‌است.
گرچه این موضوع دانسته می‌شود که انسان نمی‌تواند برخی از بدیل‌های توانمند را برگزیند. واضح است که موانع فراوانی در برابر آزادی فرد قرار دارند و وقتی از آزادی به عنوان زمینهٔ کنش‌های انسان یاد می‌شود نمی‌توان گفت که من آزادم کاری کنم که در مبنای شمارش اعشاری جمع دو به اضافهٔ دو بشود پنج.
در انجام این نوع اکستنشن مو از وسایل و پنسی های گرم برای اتصال موهایی که قرار است اضافه شود ، استفاده می گردد تا عمل اکستنشن سریع انجام شود که این نوع را با توجه به جنس موی افراد انتخاب می نمایند.
مشارق بالاضافه صبح صادق تجلیات اسماء راست لایق
سپردش پس کلید گنج خانه اضافه داد همت بر خزانه
از مارس ۲۰۰۸ وبسایت لست. اف‌ام قسمتی به عنوان ساخت اضافه کرده که در آن کاربران می‌توانند نرم‌افزارهایی که برای لست اف طراحی کرده‌اند به نمایش بگزارند و مورد بحث قرار دهند.
گهی که جامه ببالای من برد خیاط قدی دگر ز برای اضافه میخواهم
قدم کان با اضافه صدق خاست بنیکی حکم سابق بر خواص است
آلبوم تریلر در سال ۲۰۰۸، توسط کتابخانهٔ کنگرهٔ آمریکا، تحت عنوان «اثر برجستهٔ فرهنگی و تاریخی ماندگار» به فهرست گنجینهٔ ملی ضبط آمریکا اضافه شد.
و اگر صد بار شهد مصفى را اضافه‌ى افیون نمائید، شین نگردد.
مطالع با اضافه تاست کاشف ز توفیقات حق از بهر عارف
همچنین در پنجشنبه ۱۶ تیرماه، قریب به ۲۰ کارگر شهرداری ویسیان در استان لرستان در اعتراض به اضافه‌شدن معوقات مزدی خود اعتصاب کرده و از کار روزانه خود دست کشیدند.
بسیاری از افراد با استفاده از قطعه هایی از این ترانه و اضافه نمودن متن های جدید ترانه سازی کرده اند از جمله آن ها می توان به اشکان فدایی اشاره کرد.
در ماه مارس ۲۰۲۰، زک به نیروهای دفاعی اسرائیل اضافه گردید.
فَإِذا قَرَأْناهُ‌ ای اذا جمعناه فی قلبک. و قیل: اذا قرأه جبرئیل و اضافه الی نفسه علی جهة التّخصیص فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‌
در این روش، با اندازه‌گیری قبلی میزان رطوبت مورد نیاز بستر، محلول پیش ماده با میزان مشخص به بستر یا ساپورت اضافه می‌شود که دارای همان مقدار حجم و فضای خالی برای محلول را داراست. محلول از طریق انتقال مویرگی به منافذ رسوخ می‌کند. میزان محلولی که بیشتر از حجم منافذ بستر کاتالیست استفاده می‌شود، باعث تغییر پدیده انتقال محلول از حالت مویرگی به نفوذ خواهد شد که پدیده‌ای بسیار کند می‌باشد.
قبل از ظهور شبکه‌های بی‌سیم، راه‌اندازی یک شبکه کامپیوتری در محل کار، خانه یا مدرسه به کابل‌کشی فراوانی از میان دیوارها و سقف‌های موجود در مسیر داشت. با پیدایش اکسس پوینت‌های بی‌سیم، کاربران می‌توانند دستگاه‌های شبکه‌ای جدید را بدون استفاده از کابل یا با حداقل کابل‌کشی ممکن به شبکه خود اضافه کنند.
موسی علی نبینا و علیه السلام حجتی چون آفتاب روشن در دست داشت و چندان که در دعوت قوم، افاضه انوار هدایت میکرد، منکران را ظلمت غوایت اضافه میشد تا برای دین بپاکی کین برخاست و آیت خشم پیغمبری آشکار فرمود، بامر الهی اجرای اوامر و نواهی جست و بعون یزدانی شوکت فرعونی در هم شکست، فرقه کافران غرق کرد و باطل از حق فرق.
قال سمعت النداء الاول فظننت انه من اللَّه عز و جل. فشاب لها شقی، ثم سمعت الثانی فعرفت انه من الدنیا فخرجت، فقال مذ کم سنة متّ؟ قال منذ اربعة آلاف سنة ما ذهب عنی سکرة الموت، وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ای جبرئیل ابن کثیر هر جا که قدس آید در قرآن بتخفیف خواند، گفته‌اند که روح جبرئیل است و سمی به لأنه ینزل بما یحیی به و یستروح بعمله، قدس خداوند عز و جل است، اضافه الی نفسه لانه کان بتکوین اللَّه عز و جل له روحا من غیر ولادة والد و والدة، و عیسی را هم باین معنی روح اللَّه خوانند.
به اضافه سه نوع گشت کلام نیک دریاب این سخن والسلام