اصلیت. [ اِ ] ( ع ص ) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی. اِصلات. مصلات. مِصلت. مُصلت. ( از قطر المحیط ). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت. ( از المنجد ). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود. اصلیت. [ اِ ] ( ع ص ) شمشیر زدوده بُرّان و آهیخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شمشیر گذرنده. ج ، اصالیت. ( مهذب الاسماء ). اصلیة. [ اَ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث اصلی. مقابل فرعیة: جهات اصلیة. رجوع به اصلی و اصل و جهات شود. || چیزهای اصلی. ( ناظم الاطباء ). - حروف اصلیة ؛ حروفی باشند که در صرف کلمه باقی و پایدارند، در برابر حروف زایدة. رجوع به حرف زائد و کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 355 شود.
معنی کلمه اصلیت در فرهنگ فارسی
شمشیر زدوده بران و آهیخته شمشیر گذرنده . جمع اصالیت .
جملاتی از کاربرد کلمه اصلیت
وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً بضم یا قراءت شامی و ابو بکر است. میگوید: ایشان را درآرند بآتش، نظیره قوله: سَأُصْلِیهِ سَقَرَ، سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً. باقی قرّاء بفتح یاء خوانند، یعنی درشوند ایشان بآتش، نظیره قوله: إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ، جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها، لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَی. یقال صلیت النّار ای دخلتها، و اصلیته النّار، ای القیته فیها. سدی گفت: روز قیامت هر قومی را نشانی است که خلق ایشان را بآن نشان بشناسند و خورندگان مال یتیم را بناحق، نشان آنست که آتش از دهن ایشان و گوش و بینی و دو چشم ایشان میتابد. هر کس که در ایشان نگرد، داند که ایشان مال یتیم بظلم خوردهاند.
آندرا لوپز متولد ۷ دسامبر ۱۹۷۷ (۱۷ آذر ۱۳۵۶) بازیگری با اصلیت کلمبیایی ست که شهرتش بیشتر به خاطر ایفای نقش مقابل شخصیتهای اصلی سریالهای روزانه است.
وی اصلیت مراکشی دارد اما برای تیم ملی فوتبال هلند بازی میکند.
انیل کپور (زاده ۲۴ دسامبر ۱۹۵۶) در چمبور) بازیگر هندی با اصلیت پنجابی است.
آن-ماری نیکلسون در ۷ آوریل ۱۹۹۱ در تیلبری شرقی، اسکس انگلیس به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد، پدرش اصلیتی ایرلندی دارد در حالی که مادرش اهل اسکس است. آن-ماری از ۹ سالگی کاراته کار میکند و دارندهٔ مدال طلا و نقرهٔ مسابقات قهرمانی در جامائیکا در سال ۲۰۰۷ است. وی فعالیت حرفهای موسیقی خود را از سال ۲۰۱۳ آغاز کردهاست.
او در فرانسه، آلمان، ژاپن (جایی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در آن تحصیل میکرد) و ایالات متحده آمریکا زندگی کردهاست. در اوایل دهه ۱۹۹۰ به لس آنجلس نقل مکان کرد. او با وجود ایفای نقش «خانم کوتراپالی» گفتهاست که هیچ اصلیت هندی ندارد.
مصطفی صلّی الله علیه و سلّم با صحابه نشسته بود، کافران اعتراض آغاز کردند. فرمود که «آخر شما همه متّفقید که در عالم یکی هست که صاحب وحی اوست، وحی بر او فرو میآید، بر هر کسی فرو نمیآید و آن کس را علامتها و نشانها باشد، در فعلش و در قولش، در سیماش، در همهٔ اجزای او نشان و علامت آن باشد. اکنون چون آن نشانها را دیدید روی به وی آرید و او را قوی گیرید تا دستگیر شما باشد.» ایشان همه محجوج میشدند و بیش سخنشان نمیماند دست به شمشیر میزدند و نیز میآمدند و صحابه را میرنجانیدند و میزدند و استخفافها میکردند. مصطفی صلّی الله علیه و سلّم فرمود که «صبر کنید تا نگویند که بر ما غالب شدند به غلبه خواهند که دین را ظاهر کنند، خدا این دین را خواهد ظاهر کردن.» و صحابه مدّتها نماز پنهان میکردند و نام مصطفی را (صلی الله علیه و سلّم) پنهان میگفتند تا بعد مدّتی وحی آمد که شما نیز شمشیر بکشید و جنگ کنید. مصطفی را (علیه السّلام) که اُمّی میگویند از آنرو نمیگویند که بر خط و علوم، قادر نبود، یعنی ازین رو امّیاش میگفتند که خط و علم و حکمت او مادرزاد بود نه مکتسب. کسی که به روی مه رقوم نویسد او خطّ نتواند نبشتن؟ و در عالم چه باشد که او نداند؟ چون همه ازو میآموزند، عقل جزوی را عجب چه چیز باشد که عقل کلّ را نباشد؟ عقل جزوی قابل آن نیست که از خود چیزی اختراع کند که آن را ندیده باشد. و اینکِ مردم تصنیفها کردهاند و هندسهها و بنیادهای نو نهادهاند، تصنیف نو نیست، جنس آن را دیدهاند بر آنجا زیادت میکنند. آنها که از خود نو اختراع کنند ایشان عقل کلّ باشند. عقل جزوی قابل آموختن است، محتاج است به تعلیم، عقل کلّ معلّم است محتاج نیست و همچنین جمله پیشهها را چون باز کاوی اصل و آغاز آن وحی بودهاست و از انبیا آموختهاند و ایشان عقل کلّند. حکایت غراب که قابیل هابیل را کشت و نمیدانست که چه کند؛ غراب غرابی را بکشت و خاک را کند و آن غراب را دفن کرد و خاک بر سرش کرد ازو بیاموخت گور ساختن و دفن کردن. و همچنین جملهٔ حرفتها؛ هر کرا عقل جزویست محتاج است به تعلیم. و عقل کل واضع همه چیزهاست. و ایشان انبیا و اولیااند که عقل جزوی را به عقل کلّ متّصل کردهاند و یکی شدهاست؛ مثلاً دست و پای و چشم و گوش و جمله حواس آدمی قابلند که از دل و عقل تعلیم کنند. پا از عقل رفتار میآموزد، دست از دل و عقل، گرفتن میآموزد، چشم و گوش دیدن و شنیدن میآموزد، امّا اگر دل و عقل نباشد هیچ این حواس بر کار باشند؟ یا توانند کاری کردن؟ اکنون همچنان که این جسم به نسبت به عقل و دل کثیف و غلیظ است و ایشان لطیفاند و این کثیف به آن لطیف قایم است و اگر لطفی و تازگیی دارد ازو دارد بیاو معطل است و پلید است و کثیف و ناشایسته است. همچنین عقول جزوی نیز به نسبت با عقل کلّ آلت است، تعلیم ازو کند و ازو فایده گیرد و کثیف و غلیظ است پیش عقل کلّ. میگفت که ما را به همّت یاد دار! اصل همّت است اگر سخن نباشد تا نباشد سخن فرع است. فرمود که آخر این همّت در عالم ارواح بود پیش از عالم اجسام، پس ما را در عالم اجسام بیمصلحتی آوردند؟ این محال باشد پس سخن در کار است و پر فایده. دانهی قیسی را اگر مغزش را تنها در زمین بکاری چیزی نروید، چون با پوست به هم بکاری بروید. پس دانستم (دانستیم) که صورت نیز در کار است. نماز نیز در باطن است، لاصَلوةَ اِلَّا بِحُضُوْرِ الْقَلْبِ امّا لابد است که به صورت آری و رکوع و سجود کنی به ظاهر، آنگه بهرهمند شوی و به مقصود رسی. هُمْ عَلَی صَلاتِهِم دَائِمُوْنَ این نمازِ روح است. نمازِ صورت موقّت است آن دایم نباشد. زیرا روح عالم دریاست آن را نهایت نیست. جسم ساحل و خشکیی است، محدود باشد و مقدّر. پس صلوة دایم جز روح را نباشد. پس روح را رکوعی و سجودی هست، امّا به صورت آن رکوع و سجود ظاهر میباید کردن، زیرا معنی را به صورت اتّصالی هست، تا هر دو به هم نباشند فایده ندهد. اینکه میگویی « صورت فرع معنی است و صورت رعیّت است و دل پادشاه .» آخر این اسمای اضافیّات است. چون میگویی که این فرعِ آن است تا فرع نباشد نام اصلیت بر او کی نشیند؟ پس او اصل ازین فرع شد و اگر آن فرع نبودی او را خود نام نبودی و چون ربّ گفتی ناچار مربوبی باید و چون حاکم گفتی، محکومی باید.
نام واقعی او «شاهزاده سومباتوف» بود و اصلیتی گرجستانی داشت.
شاهنشاهی بویی یا بوییان یا آل بویه (۹۳۴ – ۱۰۵۵ م / ۳۱۳–۴۳۵ خ)، دودمانی ایرانی و شیعهمذهب با اصلیت دیلمی در دوران پس از اسلام بودند که از میانه قرن چهارم هجری/ دهم میلادی تا میانه قرن پنجم هجری/دوازدهم میلادی بر نواحی جنوبی، و غربی ایران و نیز بر عراق حکومت میکردند. آنها از دیلمان لاهیجان در گیلان به پا خاسته بودند و خود را از نوادگان ساسانیان میدانستند.
جزئیات داستان در بازار اسلحه غیرقانونی، به ویژه خریدهای غرب آفریقا در اوائل دهه ۱۹۹۰، تقریباً بر اساس داستانهای واقعی بوده و مردمی با اصلیت شوروی سابق.
خویش اصلیت رحمت حق است خویشی نفس لعنت حق است
اعظم السادات فراحی در سال ۱۳۳۷ در تهران در منطقهٔ رسالت در خانوادهای متوسط متولد شد. پدر و مادر او دارای اصلیت مشهدی بودند. او فارغالتحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت تهران میباشد. وی هماکنون دبیر شیمی و فیزیک است.
در موسیقی معاصر آردو تونجبویاجیان و برادرش اوننو تونج دو آهنگساز و نوازنده جاز واقعی هستند. یاشار کورت هنرپیشه راک ترک اعلام کرد که او از اصلیت و تبار ارمنی بودهاست.