اصلم
معنی کلمه اصلم در فرهنگ معین
معنی کلمه اصلم در فرهنگ عمید
معنی کلمه اصلم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اصلم در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اصلم
باشد چو چراغ حاصلم آن کآخر چو بسوختم بمیرم
چون داد دلم دل گسلم میندهد جز درد و دریغ حاصلم میندهد
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم
این چنین دردی که آمد حاصلم پای ازان ماندست دایم درگلم
از عمر گذشته حاصلم پشت خمی است موجی از باد در کف دریا ماند
حقیقت واصلم در جوهر ذات که اینجا میشناسم جمله ذرّات
واصلم در ذات تو افتاده من سر بسوی حکم تو بنهاده من
از تو صد امید بود اندر دلم وه یکی ز آن صد نیامد حاصلم
یک ذره حاصلم چه ازین ظلم بی حساب صد ره تظلم ار به شه دادگر کنم
بحر: خفیف مسدس مخبون اصلم مسبغ- صدر و ابتدا سالم
دستی بدامن بت مه طلعتی زنم اکنون که حاصلم نشد از شیخ خرقه پوش»