اصلم

معنی کلمه اصلم در لغت نامه دهخدا

اصلم. [ اَ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) گوش ازبن بریده. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بریده گوش. ( مهذب الاسماء ). گوش بریده. ( ناظم الاطباء ). از بن بریده گوش ، گویا مقطوع الاذن خلقی. ج ، صُلم. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || کیک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح عروض ) بودن آخر جزو وتد مفروق. ( منتهی الارب ). صَلْم اسقاط وتد مفعولات ُ است ، مفعو بماند فعلن بجای آن بنهند و فعلن چون از مفعولات ُ خیزد آنرا اصلم خوانند یعنی گوش از بن بریده و چون بدین زحاف [یعنی صلم ] سببی از این جزو کم شده است و وتد ناقص گشته آنرا به گوش از بن بریدن تشبیه کردند. ( از المعجم چ مدرس رضوی ( دانشگاه ) ص 42 ).

معنی کلمه اصلم در فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) گوش بریده .

معنی کلمه اصلم در فرهنگ عمید

در عروض، ویژگی پایه ای که در آن مفعولاتُ یا فاعلاتن به فع لن تغییر یابد.

معنی کلمه اصلم در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - گوش از بن بریده . ۲ - وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند .

معنی کلمه اصلم در ویکی واژه

گوش بریده.

جملاتی از کاربرد کلمه اصلم

باشد چو چراغ حاصلم آن کآخر چو بسوختم بمیرم
چون داد دلم دل گسلم میندهد جز درد و دریغ حاصلم میندهد
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم
این چنین دردی که آمد حاصلم پای ازان ماندست دایم درگلم
از عمر گذشته حاصلم پشت خمی است موجی از باد در کف دریا ماند
حقیقت واصلم در جوهر ذات که اینجا میشناسم جمله ذرّات
واصلم در ذات تو افتاده من سر بسوی حکم تو بنهاده من
از تو صد امید بود اندر دلم وه یکی ز آن صد نیامد حاصلم
یک ذره حاصلم چه ازین ظلم بی حساب صد ره تظلم ار به شه دادگر کنم
بحر: خفیف مسدس مخبون اصلم مسبغ- صدر و ابتدا سالم
دستی بدامن بت مه طلعتی زنم اکنون که حاصلم نشد از شیخ خرقه پوش»