اصطناع

معنی کلمه اصطناع در لغت نامه دهخدا

اصطناع. [ اِ طِ ] ( ع مص ) دعوت صنعت ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دعوت مصنعه ساختن. ( آنندراج ). اصطناع مرد؛ اتخاذ مصنعه یعنی دعوت. ( از قطر المحیط ) ( ازاقرب الموارد ). || اصطناع فلان ؛ اتخاذ کردن وی طعامی را تا آنرا در راه خدا ببخشد. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). طعام صنع ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اصطناع خاتم و جز آن ؛ امر کردن تا آنرا بسازند. ( از اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). فرمودن کاری را به کسی ، یقال : اصطنع خاتماً؛ یعنی فرمود که خاتمی برای او بسازند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کاری را فرانمودن به کسی. ( آنندراج ). || برگزیدن کسی را و اختیار کردن جهت خاص ذات خویش. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). برگزیدن. ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 14 ) ( غیاث اللغات ). اصطناع فلان برای خود؛ برگزیدن وی. ( قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). گزیدن. اختیار کردن. انتخاب کردن : و اثر اصطناع پادشاه بر این کرامت هرچه شایعتر شد و من بنده بدان مسرور و سرخ روی گشتم. ( کلیله و دمنه ). عمده در همه ابواب اصطناع ملوک است. ( کلیله و دمنه ). ملک تا اتباع خویش را نیکو نشناسد... در اصطناع ایشان مثال نتواند داد. ( کلیله و دمنه ). با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اصطناع حکماء حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. ( کلیله و دمنه ). || برکشیدن. نزدیک گردانیدن. مقرب ساختن. بالا آوردن : چون بفر اصطناع و یمن اقبال شاهنشاهی خانه خواجه من بنده قبله احرار و افاضل... و همگی ارباب هنر و بلاغت ، پناه و ملاذ جانب او شناختندی. ( کلیله و دمنه ). نشاید پادشاهان را که... بوسایل موروث بیهنر مکتسب اصطناع فرمایند. ( کلیله و دمنه ). در اصطناع گاو... شیر را عاری نمی بینم. ( کلیله و دمنه ). اذا اصطنعت فاصطنع من یرجع الی اصل و ابوّة؛ پادشاه باید که کسی پرورد و بزرگی را برکشد که اصل و مروت و عقل و ابوت دارد. ( راحةالصدور راوندی ). || تأدیب کردن و پروردن و آموختن کسی را. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || تربیت کردن. پرورش دادن : و فرمود او را هم در سرایی که اعیان نشستندی جای معین کردند و امیدوار تربیت و اصطناع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 31 ). عبداﷲ طاهر حاجب بزرگ ، وزیررا با خود یار کرد در باب فضل ربیع... تا حضرت خلافت بسر رضا آمده... [ و فضل ربیع را ] امیدوار تربیت واصطناع [ فرمود ]. ( تاریخ بیهقی ). و حق اصطناع بزرگ ما را فراموش مکن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361 ). امیر مسعود رضی اﷲعنه در اصطناع وی رعایت دیگر کرد تا وجیه تر گشت ولی روزگار نیافتی و در جوانی برفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 529 ). و بترتیب تربیت یافت و به رضاع اصطناع در قماط اغتباط بوسیلت قابله اقبال و دایه ٔهدایت اختصاص یافت. ( تاریخ بیهق ص 79 ). || نیکویی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 14 ). با کسی نیکویی کردن. ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ) ( تاج المصادر بیهقی ). نکویی کردن. ( از کشف و مدار و منتخب و کنز ) ( غیاث ). نیکی کردن. احسان. مکرمت.اصطناع صنیعه به کسی ؛ احسان کردن به وی. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) : همگان را بنواز [ تبانیان ] و از ما امید نواخت و اصطناع و نیکوئی ده. ( تاریخ بیهقی ص 205 ). فایده تقرب بملوک رفعت منزلت است و اصطناع دوستان و قهر دشمنان. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه اصطناع در فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع . ] (مص م . )۱ - نیکویی کردن ، پروردن . ۲ - برگزیدن . ۳ - مقرب ساختن .

معنی کلمه اصطناع در فرهنگ عمید

۱. به ساختن چیزی فرمان دادن.
۲. نیکویی کردن.
۳. پروردن و برگزیدن کسی.

معنی کلمه اصطناع در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نیکویی کردن پروردن : اصطناع شاعران . ۲ - برگزیدن کسی را انتخاب کردن . ۳ - بر کشیدن نزدیک گردانیدن مقرب ساختن . جمع : اصطناعات .

معنی کلمه اصطناع در ویکی واژه

نیکویی کردن، پروردن.
برگزیدن.
مقرب ساختن.

جملاتی از کاربرد کلمه اصطناع

ز اصطناع تو ممکن بود بباغ زمانه که تخم بقله حمقا شود درختک دانا
در چشم من دیار بخارا بخرمی از اصطناع تو چو ریاض ارم شده
با اصطناع بر تو دریا بود سراب با ارتفاع قلب تو گردون بود قفار
دهشت آمد خلق را از رای او در اصطناع عزت آمد چرخ را از امر او در اقتدار
حمید داد و دین محمود احمد خلق عیسی دم که دارد اصطناع حیدری و زهد سلمانی
کتابت نهادن به هر مسجدی به که جستن به هر مجلسی اصطناعی
در زیر پایم این خسک حادثات چرخ از رفق اصطناع تو چون پرنیان شده
آثار اصطناع تو برخورد و بزرگ و اعلام انتفاع تو بر ماه و آفتاب
و روی عن النبی (ص) انّه قال: الصدقة علی وجهها ای یرید بها ما عند اللَّه و برّ الوالدین و اصطناع المعروف و صلة الرّحم تحوّل الشقا السعادة و تزید فی العمر و تقی مصارع السّوء.
تا شهی را تهنیت‌ گویندکز روی شرف آسمان جوید به ذیل اصطناعش‌ اعتصام