معنی کلمه اشکال در لغت نامه دهخدا
گرچه ز مرتضائی ز اشکال مرتضائی
گرچه ز مصطفائی ز امثال مصطفائی.فرخی. || رسنها و به این معنی ج ِ شِکل است که بمعنی رسن باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). || اقران. همسران. هم پایگان : چون در خویش هنری بینی که در اشکال خود نبینی همیشه خود را فزون از ایشان دانی و مردمان نیز ترا افزون تر دانند از همسران تو بقدر و بفضل و هنر تو. ( منتخب قابوسنامه ص 36 ). || امور اشکال ؛ یعنی ملتبس و مشتبه. ( اقرب الموارد ). || بناهای یک شهر. ادریسی این کلمه را بدین معنی بکار برده است : مدینة عجیبةالبناء قائمةالاشکال. ( دزی ج 1 ص 779 ).
- اشکال اربعه ؛ در دانش منطق از مباحث مهم قیاس بشمار میرود و این دو شعر درباره آنها مشهور است :
اوسط اگر حمل یافت در بر صغری و باز
وضع به کبری گرفت شکل نخستین شمار
حمل به هر دو دوم وضع به هر دو سوم
رابع اشکال راعکس نخستین شمار.
و خواجه نصیر آرد: هیأت وقوع حدّ اوسط را در دو مقدّمه با دو حدّ دیگر ( حدّ اکبر، حدّ اصغر ) شکل خوانند، و آن از چهار نوع خالی نبود: یا در مقدمه صغری محمول بود، و در مقدمه کبری موضوع ، و آنرا شکل اول خوانند. یا در هر دو مقدمه محمول بود، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است. و هر فرس حیوان است ، و آنراشکل دوم خوانند. یا در هر دو مقدّمه موضوع بود، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است و هر انسانی ناطق است و آنرا شکل سوم خوانند. یا در مقدّمه صغری موضوع بود، و در مقدّمه کبری محمول ، برعکس شکل اول ، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است ، و هر ناطقی انسان است ، و آنرا شکل چهارم خوانند. و از این اشکال ، شکل اول کامل بود در قیاسیت ، و سه شکل باقی غیرکامل ، چه وقوع حدّ اوسط در شکل اول بر هیأت طبیعی است به خلاف دیگرها. پس او افضل اشکال باشد، و به این سبب او را بر دیگران مقدم داشته اند، و شکل چهارم که مقابل اوست از هیأت طبیعی دورتر باشد و به این سبب او را مؤخَّر داشته اند، و بعضی از منطقیان او را بیفکنده اند، بسبب بُعدش از طبع، و بعضی شکل اول و چهارم را بحیلت یک شکل کرده اند. و شکل دوم را بر سوم مقدم از آن جهت داشته اند که نتایج او شریفتر و قلیل الوجودتر باشد، چنانکه بعد از این معلوم شود و عادت منطقیان آن است که ایجاب را از سلب شریف تر شمرند. و کلی از جزوی شریفتر شمرند. و در اقترانیّات دیگر اعتبار مقدمات و حدود و اشکال چهارگانه هم بر این نسق بود که در حملیّات تنها گفته آمد، چنانکه بعد از این گفته آید. ( اساس الاقتباس صص 191 - 192 ). و رجوع به همان کتاب صص 193 - 213 و کشاف اصطلاحات الفنون ذیل شکل شود.