اشکاف. [ اِ ] ( روسی ، اِ ) دولاب. گنجه. کُمُد. دولابچه. اشکاب. محفظه. قفسه. کلمه ای روسی است که در این اواخر داخل فارسی گردیده و متداول شده است. اشکاف. [ اِ ] ( اِ ) رخنه در جسمی. مخفف لفظ مذکور شکاف اکنون مستعمل است لیکن درپهلوی همان اشکاف با الف بوده است. ( فرهنگ نظام ).
معنی کلمه اشکاف در فرهنگ معین
( اِ ) ( اِ. ) رخنه ، شکاف . ( اِ ) [ روس . ] ( اِ. ) گنجه ، قفسة دردار که در آن ظرف ، لباس ، کتاب و مانند آن را می گذارند.
معنی کلمه اشکاف در فرهنگ عمید
قفسه ای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب، یا چیزهای دیگر در آن. رخنه، چاک، شکاف.
معنی کلمه اشکاف در فرهنگ فارسی
شکاف، رخنه، چاک ، قفسه درداربرای گذاشتن ظروف یاکتاب یاچیزهای دیگر ( اسم ) قفس. در دار که در آن لباس کتاب ظرف و غیره گذارند .
معنی کلمه اشکاف در ویکی واژه
اشکاف (جمع اشکافها) گنجه، قفسة دردار که در آن ظرف، لباس، کتاب و مانند آن را میگذارند. رخنه، شکاف. کُمُد. قفسه Eshkaf
جملاتی از کاربرد کلمه اشکاف
غبار ماضی و مستقبل از حال تو میجوشد در امروز استگمگر واشکافی دی و فردا را
ز ناله واشکافد قرص خورشید که گل گل وادهد هم خار خاری
عشق میآید برون گر واشکافی سینهام چون طلسم سنگ نام این معما آتشست
در اینجا سعی غواص از صدف وا میکشد گوهر تو هم باری دل ما واشکاف او را زیارت کن
گرچه اندر مکر مویاشکاف بد هیچ پیشه رام بیاستا نشد
هر برگ لاله ای که سیاهی کند ز دور چون واشکافی از جگر کوهکن رسد
هر دو عالم در غبار وهم توفان میکند از گهر تا موج ، هرجا واشکافی بینمست
صد رنگ جیب غنچه وگاب واشکافتیم رنگینیی به الفت دلهای خسته نیست
دی یاسجی ز ترکش جانانت گم شده است دل و اشکاف و یاسح او در میان طلب
پس کنیزک آمد از اشکاف در دید خاتون را به مرده زیر خر