اشک کباب. [ اَ ک ِ ک َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رطوبتی که از کباب بر سر آتش بریزد : چکید اشک کباب و نغمه سر کرد لب خشکی بخون از دیده تر کرد.زلالی ( از آنندراج ).و رجوع به اشک شود.
معنی کلمه اشک کباب در فرهنگ فارسی
رطوبتی که از کباب بر سر آتش بریزد
معنی کلمه اشک کباب در فرهنگستان زبان و ادب
{dripping} [علوم و فنّاوری غذا] چربی فراوری نشده ای که در هنگام طبخ غذا از بافت های پرچربی یا استخوان های گوسفند یا گاو و نیز در هنگام کباب کردن از گوشت خارج میشود
معنی کلمه اشک کباب در ویکی واژه
چربی فراورینشدهای که در هنگام طبخ غذا از بافتهای پرچربی یا استخوانهای گوسفند یا گاو و نیز در هنگام کباب کردن از گوشت خارج میشود.
جملاتی از کاربرد کلمه اشک کباب
به خون دل گذرد روزگار سوختگان مدار شعله به اشک کباب می گذرد
مشوای تندخو غافل ز آب چشم مظلومان که در دریای آتش شور از اشک کباب افتد
در خون دل مرو که سیه روی می شود هر اخگری که چهره به اشک کباب شست
بیرون نجست از آتش دل سعی هیچکس شور جهان چکیدن اشک کباب داشت
جانسوزتر ز آتش قهرست لطف عشق اشک کباب از رخ خندان آتش است
حسن عالمسوز را پروای اشک گرم نیست شعله ور می گردد اخگر بیش از اشک کباب
مستی حسن ز خون ریختن ما افزود باده لعلی آتش بود از اشک کباب
ز گریه گفتم گردد دلم خنک، غافل که گردد آتش از اشک کباب روشنتر
نکند آتش خونگرم اگر دلسوزی کیست تا خشک کند اشک کبابی که مراست؟
در مزاج تندخویان گریه را تأثیر نیست آتش سوزان نمی اندیشد از اشک کباب