اشهاد

معنی کلمه اشهاد در لغت نامه دهخدا

اشهاد. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) جج ِ شاهد،بمعنی گواه و اداء شهادت کننده. ( از منتهی الارب ).
- علی رؤس الاشهاد ؛ بر سر جمع. در حضور گواهان بسیار. علناً و آشکارا. در چشم گواهان.
اشهاد. [ اِ ] ( ع مص ) حاضر کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤیدالفضلا ). حاضر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). احضار کردن کسی را. ( از المنجد ). || گواه گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ). گواه کردن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). گواه گرفتن. ( مؤید الفضلاء ). اشهاد کسی بر فلان ؛ گواه ساختن وی بر آن. ( از المنجد ). || مذی آوردن مرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). منی و مذی از مرد جدا شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || بالغ شدن دختر و حیض آوردن او. || کشته شدن در راه خدا. ( منتهی الارب ). و فعل آن مجهول می آید. || اشهاد، در جنایات : اینست که به صاحب خانه گفته شود: فلان دیوار تو کج است آنرا خراب کن یا خطرناک است به مرمت و اصلاح آن بپرداز. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح فقه ) حضور دو گواه عادل در مجلس طلاق و گوش دادن آنها به صیغه طلاق که رکن چهارم از ارکان معتبر در طلاق محسوب است. استماع دو گواه عادل صیغه طلاق را. از جهت فقهی تنها حضور دو شاهد عادل و استماع آنان کافی است و لازم نیست که مطلق بگوید گواه باشید. لیکن اگر یک گواه حضور داشته باشد یا دو گواه فاسق حاضر باشند، طلاق صحیح نیست ، چنانکه اگر دو گواه عدل جداگانه استماع صیغه طلاق کنند کافی نمیباشد و باید مجتمعاً حضور داشته باشند و استماع کنند. و گواه بودن زن در طلاق کافی نیست هرچند تعداد آنان دو یا بیشتر باشد و مجتمع هم باشند، و همچنین اگر اول طلاق را جاری کند و سپس گواه بگیرد کافی نیست مگر اینکه دوباره صیغه طلاق را در حضور گواهان واجد شرائط تکرار کند. ( از شرائع الاسلام ، کتاب الطلاق ).

معنی کلمه اشهاد در فرهنگ معین

(اِ ) (مص م . ) ۱ - گواه گرفتن . گواه گردانیدن ، گواه آوردن . ۲ - در فقه حضور دو گواه عادل در طلاق و گوش دادن آنان به صیغة طلاق .

معنی کلمه اشهاد در فرهنگ عمید

گواه آوردن، گواه گردانیدن، گواه گرفتن.

معنی کلمه اشهاد در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) گواه گرفتن گواه گردانیدن گواه آوردن . ۲ - حضور دو گواه عادل در طلاق و گوش دادن آنان بصیغ. طلاق .

معنی کلمه اشهاد در ویکی واژه

گواه گرفتن. گواه گردانیدن، گواه آوردن.
در فقه حضور دو گواه عادل در طلاق و گوش دادن آنان به صیغة طلا

جملاتی از کاربرد کلمه اشهاد

و رب العالمین خود دانا است که عیسی این سخن نگفت، اما سؤال توبیخ و تقریع است، و این تقریع نوعی عقوبت است مر آن ترسایان را که بر عیسی دعوایی کردند، میخواهد که ایشان را در آن عرصه قیامت علی رؤس الاشهاد دروغ زن گرداند، که عیسی ببندگی خویش اقرار دهد، و از آنچه ایشان دعوی کردند متبری گردد، و حجت بر ایشان لازم آید، این همچنانست که فریشتگان را گوید: أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِی هؤُلاءِ؟
وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ: ای جزاء ما کسبت وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ بنقصان حسناتهم و زیادة سیّئاتهم. قال الضحاک عن ابن عباس: فاول رایة ترفع لاهل الموقف ذلک الیوم من رایات الکفار رایة الیهود، فیفضحهم اللَّه علی رؤس الاشهاد ثمّ یأمر بهم الی النار.
و اعلم أن المعتزلة و القدریة ینکرون المیثاق الاوّل، و یتأولون الایة تأویلا باطلا مظلما، فیقولون المراد بأخذ الذریة وجودهم فی الدنیا قرنا بعد قرن الی یوم القیامة، و یتأوّلون الاشهاد علی وجهین: احدهما بما رکّب فیهم من العقل، و الثّانی ببعث الرسل، و هذا خلاف مذهب اهل السنة و الجماعة، و فی الاخبار و الآثار الّتی ذکرناها مقنع و کفایة لابطال مذهبهم و رد مقالتهم. وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ.
وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ کرّر النّداء أَیْنَ شُرَکائِیَ‌ لانّ النّداء الاوّل التّقریر بالاقرار علی النّفس بالغی الّذی کانوا علیه و دعوا الیه و الثّانی التّعجیز عن اقامة البرهان لما طولبوا به بحضرة الاشهاد مع انّه تقریع بالاشراک بعد تقریع.
الاشهاد جمع شاهد کصاحب و اصحاب و قیل: جمع شهید کشریف و اشراف.
ابوزید علوی به پی ریزی مهمترین مباحث در اثبات امامت زیدی و رد امامیه و اسماعیلیه اقدام کرد. او استاد ابوالعباس حسنی بود و از طریق او بر برادران هارونی اثر گذاشت. ابن قبه رازی، متکلم امامی اهل ری، در کتاب الاشهاد خود به نقد علوی پاسخ داده است.
فصل فی الاشهاد
بعبدالباقی آن سلطان ایجاد بقای ذات خود را سازد اشهاد
أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ خواهی این سخن مستأنف گیر خواهی معطوف بر قول اشهاد.
هر که امروز بچیزی خیانت کند، فردا برستاخیز آن چیز آرد و علی رؤس الاشهاد وی را بآن فضیحت رسد. رسول خدا (ص) گفت: و اگر همه سوزنی بود یا رشته‌ای. و در خبر است که مردی برسول خدا (ص) حبلی آورد خلق، که پیش از قسمت برگرفته و آن را پس از قسمت باز آورده بود، رسول از وی نپذیرفت.
لوشاهدت صحف الفضایل فضلها شهدت بفی محضر الاشهاد