معنی کلمه اشفاق در لغت نامه دهخدا
اشفاق. [ اِ ] ( ع مص ) کم کردن. ( منتهی الارب ). اشفاق چیزی ؛ کم کردن آن. ( از اقرب الموارد ). || ترسیدن و یعدی بمِن ْ و حکی ابن درید و ابن فارس شَفَق َ و اشفق بمعنی و انکره اهل اللغة. ( منتهی الارب ). اشفاق از کسی و بر کسی ؛ ترسیدن و بیم داشتن. || مهربانی کردن. و یعدی بعَلی ̍. ( منتهی الارب ). اشفاق ناصح بر کسی ؛ مهربانی کردن به وی و صفت آن مشفق است. ( از اقرب الموارد ). || حرص ورزیدن. || اشفاق بر کودک ؛ مهر و تلطف کردن به وی و اسم آن شَفَقَة است. ( از اقرب الموارد ).