اشعر

معنی کلمه اشعر در لغت نامه دهخدا

اشعر. [ اَ ع َ ] ( ع ص ) بسیارموی اندام. ( منتهی الارب ). الکثیر الشعر الطویله. مؤنث : شَعْراء. ج ، شُعْر. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) موی گرداگرد سم ستور. ج ، اشاعر. ( منتهی الارب ). ما استدار بالحافر من منتهی الجلد. ج ، اَشاعِر. و منه : ما احسن ثُنَن َ اشاعره ؛ و الثنن شعرات تنبت فی مؤخر رسغالدابة فی اجزاء مما استدار بالحافر. ( اقرب الموارد ). || درازی موی گرداگرد فرج ناقه. ( منتهی الارب ). || ثؤلول مانندی که از سم گوسپند برآید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گوشتی که زیر ناخن روید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ن تف ) باشعورتر و شاعرتر و کسی که بهتر شعر بگوید. یقال : هو اشعر منه. ( منتهی الارب ).
اشعر. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) لقب نبت بن اُدَدبن زیدبن یشجب بن عریب بن زیدبن کهلان بن سبا بود که وقت زادن موی بر تن داشت و گروه اشعریون به وی منسوبند. ( از تاج العروس ) ( از انساب سمعانی ). و رجوع به اشعریون شود.
اشعر. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در بین مکه و مدینه و بروایتی در میان شام و مدینه واقع است. ( قاموس الاعلام ). و یاقوت آرد: اشعر و اقرع دو کوه معروف اند به حجاز. و ابوهریره گفته است بهترین کوهها عبارتند از:احد و اشعر و ورقان و آنها میان مکه و مدینة واقعاند. ابن سکیت گوید: اشعر کوه جُهینه است که بر ینبع از قسمت اعلای آن فرودآید. و نصر گوید: اشعر و ابیض دوکوه اند مشرف بر سبوحة و حنین و اشعر و اجرد دو کوه جهینه باشند میان مدینه و شام. ( از معجم البلدان ).
اشعر. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان. پدر قبیله ای به یمن بود و مسجد اشاعرة در مدینه زبید و امام ابوموسی اشعری بدان قبیله منسوب است. ( از تاج العروس ).

معنی کلمه اشعر در فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص تف . ) ۱ - شاعرتر. ۲ - داناتر.
( ~. ) [ ع . ] (ص . ) مردی که بدنش دارای موهای زیاد و یا بلند باشد.

معنی کلمه اشعر در فرهنگ عمید

۱. شاعرتر.
۲. داناتر.
۳. ویژگی شعر بهتر و نیکوتر.

معنی کلمه اشعر در فرهنگ فارسی

مردی که بدنش پرمویاموهایش درازباشد ، وموهای گرداگردسم ستور، اشاعرجمع، شاعرتر، داناتر ، شعربهترونیکوتر
( صفت ) مردی که بدنش پرمو یا موهایش دراز باشد .
نام کوهی است در بین مکه و مدینه و بروایتی در میان شام و مدنیه واقع است .

معنی کلمه اشعر در ویکی واژه

شاعر
دانا
مردی که بدنش دارای موهای زیاد و یا بلند باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه اشعر

شکل‌گیری اساشعر به اوایل دهه شصت بازمی‌گردد. در این دوره که شعر مازندرانی در رکود نسبی گرفتار آمده بود، با تلاش‌های جلیل قیصری کجوری، به راه تازه ای قدم گذارد که در تاریخ شعر مازندرانی بی‌سابقه بود که بعدها اولین بیانیه و مانیفست اساشعر به چاپ رسید و بدین ترتیب، اساشعر توانست به شکل رسمی به جامعه ادبی معرفی و شناسانده شود.
بوالحسن اشعری که هشت شمرد چونکه نعت بقا در او آورد
ابومنصور ماتُریدی (نام کامل: محمد بن محمد بن محمود أبو منصور الماتریدی السمرقندی الحنفی) (تاریخ مرگ: سال ۳۳۳ هجری قمری) مؤسس فرقهٔ ماتریدیه، متکلم، فقیه و مفسر قرآن ازبکستانی مسلمان بود. او که در ماترید از نواحی سمرقند در ماوراءالنهر و به احتمال فراوان در دورهٔ متوکل عباسی و حدود بیست سال پیش از ولادت ابوالحسن اشعری به دنیا آمد، علم خداشناسی اسلامی و علم کلام را نزد استادانی چون ابوبکر احمد جوزجانی، ابونصر احمد بن عباس عیاضی (مهم‌ترین استادش) معروف به فقیه سمرقندی، عیاضی، نصیر بن یحیی بلخی و محمد بن مقاتل رازی آموخت. گروه معلمان وی، با واسطه یا بی‌واسطه در شمار شاگردان ابوحنیفه‌اند.
ابوطالب خزرج بغدادی، ابوالحسن اشعری، رویم بن احمد، ابوالحسین بندار شیرازی و ابوالحسن مزیّن از جمله استادان او بوده‌اند.
نیست امروز کس ز تو ا فصح نیست امروز از تو کس اشعر
قوله، تعالی: «یزیدُ فِی الخلقِ ما یَشاءُ (۱/فاطر).» مفسران گفتند که این، صوت حَسَن باشد و هرکه خواهد که صوت داود بشنود گو صوت بوموسی اشعری بشنو.
و در خبر ابی بن کعب است از مصطفی (ص) که: هر که این سوره برخواند اللَّه تعالی بعدد هر حرفی که بر ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السّلام فرو فرستاد او را ده نیکی در دیوان اعمال بنویسند. و در آثار سلف است که: هر که سورة الاعلی بر خواند چنانست که پنج یکی از قرآن خواند. و رسول خدا (ص) خواندن این سوره دوست داشتی. و هر گه که بخواندن این سوره آغاز کردی گفتی: «سبحان ربّی الاعلی» و بزرگان صحابه چون علی (ع) و زبیر و عبد اللَّه عباس و عبد اللَّه زبیر و عبد اللَّه عمرو و ابو موسی اشعری رضی اللَّه عنهم چون در نماز این سوره خواندندی، بگفتندی: «سبحان ربّی الاعلی» ضحاک گفت: من قرأها فلیقرأها کذلک هر که این سوره خواند تا آن کلمات بگوید، چنان که ایشان گفتند. و تأویل سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی این نهادند که قل: «سبحان ربّی الاعلی». معنی آنست که بگو ای محمد: «سبحان ربّی الاعلی» و اوّل کسی که «سبحان ربّی الاعلی» گفت میکائیل بود. مصطفی (ص) جبرئیل را بپرسید که: «گوینده این کلمات را در نماز یا در غیر نماز ثواب چیست»؟
این کسان، سران مذهب اعتزال اند. و بسیاری از شافعی ها اشعری بوده اند و بسیاری از حنفی ها اعتزالی. در مالکی ها غلبه با قدری ها بوده است و در حنبلی ها با حشوی ها. از معتزله ابوالقاسم صاحب اسماعیل بن عباد، زمخشری فراء نحوی و سیرافی را میتوان برشمرد.
جلیل قیصری نخستین بار اشعار مازندرانی خود را در اوایل دهه هفتاد در دو «کتاب سولاردنی» و «کتاب اساشعر مجموعه مقاله‌ها و شعرهای (نوظهور) مازندرانی» به گویش کجوری به چاپ رساند.
«سبحانه» ای تنزیها له و تعظیما من ان یکون له نظیر فی ذاته و صفاته، وَ تَعالی‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ ای و هو متعال عمّا یصفه المشرکون. روی عبد اللَّه بن مسعود و عبد اللَّه بن عباس رضی اللَّه عنهما ان حبرا من الیهود اتی رسول اللَّه (ص) فقال: یا محمد اشعرت ان اللَّه یضع یوم القیمة السماوات علی اصبع و الارضین علی اصبع و الجبال علی اصبع و الماء و الثری و الشجر علی اصبع و جمیع الخلائق علی اصبع ثمّ یهزهنّ و یقول: انا الملک این الملوک؟
وی در دلالة الحائرین اندیشه‌های متکلمان معتزلی و اشعری همچون ابوحامد غزالی، ابن باجه و ابن طفیل را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این کتاب اشاره می‌کند که اصحاب ما - یعنی متکلمان یهودی - آنچه دریافت کردند از متکلمان معتزلی مسلمان بوده‌است.
و روی ابو موسی الاشعری عن النبی (ص) انّه قال مثل المؤمن الّذی یقرأ القرآن مثل الا ترجّة ریحها طیّب و طعمها طیّب و مثل المؤمن الّذی لا یقرأ القرآن مثل التمرة طعمها طیّب و لا ریح لها، و مثل الفاجر الّذی یقرأ القرآن مثل الرّیحانة طعمها مرّ و ریحها طیّب و مثل الفاجر الّذی لا یقرأ القرآن مثل الحنظلة طعمها مرّ و لا ریح لها.
ز امر تو سر نتافته جز قوم دین پناه جز زرق نیست شیوه موسای اشعری
اشعری طعنه زن به معتزلی ست کاعتقادش ضلال و تیره دلی ست
نسب احمد بن محمد بن عیسی به فردی به نام ابوعامر می‌رسد. ابوعامر از صحابه بود و در غزوه حنین کشته شد. خاندان اشعری تا قبل از ظهور اسلام در زمرهٔ بت‌پرستان به‌شمار می‌رفتند و بعد از آن، به اسلام گرویدند. اشعریان از قدیمی‌ترین خاندان‌های شیعه در عصر غیبت صغری بودند. این خاندان از قبایل عرب در کوفه بودند که در قرن اول ه‍. ق، تحت شرایط خاص به قم مهاجرت کردند و از همان قرن اول تا قرن چهارم ه‍. ق، رهبری مذهبی و علمی شیعیان در شهر قم را بر عهده داشتند. از فعالیت‌های این خاندان در زمینه کلام و حدیث، تأسیس مکتب حدیثی قم است. به گزارش ربانی، تعداد زیادی از این خاندان جزء راویان حدیث قرار گرفتند.
این منطقه توسط «مالک بن عام اشعری» فتح و مردم آن به دین اسلام گرویدند. در کتب جغرافیایی پس از اسلام، این شهر جزء ولایت کوهستان یا جبال یا عراق عجم آمده‌است. بنا به تفسیر دهگان این لغت (آشتیان) معرف معبد و قربانگاه است.
تألیفات وی نیز مانند خودش شهرت و اهمیت فراوان یافت و در سراسر ممالک اسلامی آن روزگار مورد بحث و تدریس قرار گرفت. فخر رازی ذهنی آزاد و مستقل داشت و می‌کوشید که تحت تأثیر هیچ مکتبی قرار نگیرد. هم بر نهج البلاغه علی بن ابیطالب و هم بر دیوان سقط الزند ابوالعلاء معری شرح نوشت. با این همه در کلام پیرو مذهب اشعری و در فقه پیرو امام شافعی بود.
ابو علی محمدبن عبدالوهاب جبائی (۲۳۵–۳۰۳ هجری) از معتزلیان و متکلمانِ مسلمان بود. وی در شهر جُبَّی از خوزستان زاده شد و در بصره به تحصیلِ علم پرداخت. در همان‌جا بود که ابوالحسن اشعری شاگردیِ وی را کرد و خود متکلمی بزرگ شد.
به گزارش فخر رازی، مفسر سنی اشعری، در جامع العلوم، آوردن چندبارهٔ «الناس» در این سوره تکرار نیست؛ بلکه هر بار به اشخاص متفاوتی اشاره دارد: النّاس اول به جنین‌ها اشاره دارد که تحت تربیت خدا هستند، النّاس دوم به کودکانی اشاره می‌کند که خدا آنان را نیرومند می‌کند، منظور از النّاس سوم جوانان بالغ است که خدا را عبادت می‌کنند و مقصود از النّاس چهارم، دانشمندان است که شیطان برای گمراه‌کردنشان نیازمند وسوسهٔ آنان است.
تو ناگهان کشی از اعتزال رخت برون شوی بکوهه یکران اشعری جوال