اشعث

معنی کلمه اشعث در لغت نامه دهخدا

اشعث. [ اَ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد اشعث ؛ ژولیده موی. مؤنث : شَعْثاء. ج ، شُعْث. ( منتهی الارب ). || گیاه خشک بهمی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || وتد. ( اقرب الموارد ). وتد و میخ چوبین. ( منتهی الارب ). || اسب پشت ناخاریده . ( منتهی الارب ). || الذی یتبذل نفسه و لایصونها. ( اقرب الموارد ).
اشعث. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابومحمدبن معدیکرب کندی. یکی از اصحاب پیامبر ( ص ) بود که درسال دهم هجرت با 60 تن سوار از قبیله خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید. آنگاه به یمن بازگشت. پس از آن حضرت در زمره مرتدان درآمد، ولی پس از آنکه به اسارت درآمد، مورد عفو ابوبکر واقع شد و خواهر خلیفه را بزنی گرفت. بعدها در غزوات و وقایع یرموک ، قادسیه ، عراق ، مدائن و نهاوند ابراز غیرت و حمیت بسیار کرد. در غزای صفین در حضور حضرت علی ( ع ) بود و عثمان وی را به حکومت آذربایجان منصوب ساخت. با دخترحضرت امام حسن ( ع ) هم ازدواج کرد و بسال 42 هَ. ق.در کوفه درگذشت. نه حدیث از وی روایت کرده اند. ( از قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة ج 1 ص 50 و 51 شود.

معنی کلمه اشعث در فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص . ) ژولیده موی ، آشفته موی .

معنی کلمه اشعث در فرهنگ فارسی

آشفته موی، ژولیده موی، مردی که موهایش درهم ریخته وژولیده باشد
( صفت ) ژولیده موی آشفته موی پریشان موی .
ابو محمد بن معد یکرب کندی یکی از اصحاب پیامبر ( ص ) بود که در سال دهم هجرت با ۶٠ تن سوار از قبیله خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید آنگاه بیمن باز گشت پس از آنحضرت در زمره مرتدان در آمد ولی پس از آنکه باسارت در آمد مورد عفو ابوبکر واقع شد و خواهر خلیفه را بزنی گرفت بعدها در غزوات و وقایع یرموک قادسیه عراق مدائن و نهاوند ابراز غیرت و حمیت بسیار کرد .

معنی کلمه اشعث در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشعث (ابهام زدایی). اشعث ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اشعث بن سعد، به گفته ملا حسین کاشفی، از شهدای کربلا• اشعث بن قیس کندی، از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست سده ۱ق و از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)
...

معنی کلمه اشعث در ویکی واژه

ژولیده موی، آشفته موی.

جملاتی از کاربرد کلمه اشعث

ابونعیم می‌نویسد سنبلستان مصلای سعید بن جبیر است که در سپاه عبدالرحمن اشعث بوده که بر حجاج شورید و اصفهان را مسخر ساخت و بقعه دو امزاده بطحا و زین‌العابدین نزدیک مصلا بنا شده است.
محمد بن علی اشعث آنک همت او سرای پرده به ایوان هفتمین بر زد
وجه دهم آنک در حضرت پادشاهان صورتی اگر کسی خواهد که در جتی یا مرتبتی یابد یا منصبی یا ولایتی ستاند اگر چه او استحقاق آن ندارد یا خدمتی لایق آن منصب از دست او بر نخیزد چون بحمایت مقربی از مقربان پادشاه رود و خود را برو بندد و آن مقرب مقبول القول و منظور نظر پادشاه باشد آن التماس در حضرت عرضه دارد پادشاه در عدم استحقاق و کم خدمتی آن شخص ننگرد در حقوق سابق و مکانت و قربت این مقرب نگرد و قول او رد نکند و التماس مبذول دارد که اگر آن شخص به خود طلب کردی هرگز نیافتی. در حضرت پادشاه حقیقی بندگان مقرب‌اند که اگر التماس کنند که عالم را واشگونه کن مبذول دارد «رب اشعث اغبر ذی طمرین لا یوبه به لو اقسم علی الله لابره». این مقام سر و پای بر هنگان این درگاه است آنجا که ملوک و سلاطین دین‌اند و مقتدایان عالم یقین‌اند ایشان را در حضرت نازها و آبرویهاست که در بیان و تقریر نگنجد «اعد دت لعبادی الصالحین ما لا عین رات و لا اذن سمعت ولاخطر علی قلب بشر».
اشعث و قبیله اش در کوفه اقامت کردند و وی در سال ۲۶ هجری/۷–۶۴۶ میلادی، در لشکر کشی به سمت آذربایجان حضور داشت. وی مسئولیت اسکان و ثبت نام اعراب در آذربایجان را بر عهده داشت و به آنان فرمان داد تا ایرانیان را به دین اسلام دعوت کنند.
این معنا از انس بن مالک و از حسن و اشعث بن عبداللّه اعمی از محمد روایت شده‌است.
در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آن‌ها اختلاف دیگاه داشتند؛ لذا سپاه علی و به‌خصوص اشعث بن قیس از وی خواستند که نخست با خوارج برخورد کند، چون از جانب آن‌ها برای خویشان و اموال خود احساس ناامنی می‌کردند؛ لذا علی در ابتدا به نهروان رفت تا با مخالفان تعامل کند. هرچند نظر اکثریت سپاه بر این بود، اما برخی سپاه را ترک کردند. علی از خوارج خواست که قاتلان را تسلیم کنند، اما آن‌ها در پاسخ گفتند جملگی این قتل‌ها را مرتکب شده و ریختن خود شیعیان علی را حلال می‌دانند.
ننگ از فقیرِ اشعثِ اغبر مدار از آنک در وقت مرگ اشعث و در گور اغبری
پنجم طائفه‌ای از بنی تمیم و سر ایشان زنی بود که او را سجاحه بنت المنذر میگفتند دعوی پیغامبری کرد و خود را بزنی به مسیلمة الکذّاب داد. ششم فرقه کنده بود رئیس ایشان الاشعث بن قیس. هفتم بنو بکر بن وائل بودند در زمین بحرین، و پیشرو ایشان الحطیم بن زید بود. امّا آن فرقت که در عهد عمر خطاب مرتد گشتند جبلة بن ایهم الغسانی بود و اصحاب وی. و اخبار اهل ردّت و قصه ایشان در تواریخ مشهور است، و شرح آن اینجا احتمال نکند.
اشعث در جنگ صفین، چه در جنگیدن و چه در مذاکرات حکمیت نقش مؤثری داشت و از کسانی بود که علی را مجبور به پذیرش حکمیت و انتخاب ابوموسی اشعری به عنوان حکم اهالی عراق نمود. بر همین اساس روایات شیعی وی را «یک خیانت کار دیرینه» قلمداد می‌کنند. اشعث که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، بر پایهٔ روایت‌ها، به علی گفت که اگر پیشنهاد صلح را نپذیری، یک نفر هم از قبیلهٔ من برای تو نخواهد جنگید. وی همچنین به عنوان پیک علی به سوی معاویه رفت تا از قصدش برای به قرآن کردن نیزه‌ها آگاه شود. در خلال شکل‌گیری حکمیت، اشعث آرزو داشت که بلاتکلیفی بین علی و معاویه طولانی شود تا بتواند از قدرت علی جلوگیری کرده و نفوذ گذشته خود را دوباره بدست آورد.
عقل چون تاریخ قتلش خواست از پیر خرد گفت هر فردی که بود از اشعث طماع رست
جعده دختر اشعث بود که با حسن (امام دوم شیعه) ازدواج کرد و نهایت او را با سم به قتل رساند.
بر آن قوم شد پور اشعث امیر که از باب و جد بود شوم و شریر
پی یاری پور اشعث دمان سپاهی نو آراست آن بد گمان
احمد ابن ابی اشعث در ۹۵۹ میلادی (۹۰۰ سال قبل از اینکه ویلیام بومانت نظریه جهاز هاضمه را عرضه کند) با بررسی سیستم هاضمه یک شیر زنده و کالبد شکافی آن به چگونگی کارکرد لوله گوارش پی برد و آنرا در کتاب خود شرح داد.
در مورد سرنوشت غنائم سنباد از جنگ روایتی به این شرح وجود دارد که پس از پیروزی جهور، او اموال سنباد را به غنیمت گرفت و در ری ماند. خلیفه منصور از او خواست که غنایم را به نزد او بفرستد، اما جهور خودداری کرد و سر به شورش برداشت. منصور برای سرکوبی شورش سپاهی به رهبری محمد بن الاشعث فرستاد. در جنگی که درگرفت جهور شکست خورد و گریخت. او سرانجام در آذربایجان توسط گروهی از یاران خود کشته شد و سرش را نزد منصور فرستادند.
ابو محمد معدی کرب بن قیس بن معدی کرب از تیره حارث بن معاویه و بزرگ قبیله کنده در حضرموت بود. وی ملقب به اشعث است که به معنای ژولیده مو می‌باشد. بعضی جاها به وی لقب اشج (شکسته پیشانی) و عرف النار (به معنای خائن) داده‌اند. همچنین او پدر محمد بن اشعث و جعده، همسر حسن بن علی بوده است.
روی ابو الاشعث الصنعانی عن اوس بن اوس قال: قال رسول اللَّه (ص): «انّ من افضل ایّامکم یوم الجمعة فیه خلق آدم و فیه قبض و فیه النفخة و فیه الصعقة، فاکثروا من الصلاة علیّ فیه فانّ صلوتکم معروضة علی قالوا یا رسول اللَّه و کیف تعرض صلاتنا علیک و قد ارمت؟ قال اللَّه عز و جل حرّم علی الارض ان تأکل اجساد الانبیاء.
اشعث بن قيس كسی است كه علی بن ابی طالب بر فراز منبر او را منافق پسر كافر خطاب كرده است و نشان می‌دهد كه از نظر علی بن ابی طالب، اشعث منافق بوده است، ضمن اينكه در ادامه خطاب به اشعث چنين گفته است: «به خدا سوگند یک بار در زمان کفر اسیر شدى و بار دیگر در اسلام، و در هر مرتبه نه ثروتت تو را سودى داد و نه تبارت به دادت رسید. مردى که عشیره خود را به دم شمشیر بسپارد، و مرگ را به سوى آنان کشاند حق اوست نزدیکانش با او دشمنى ورزند، و بیگانگان از او ایمن نباشند.»
فرستاده راگفت نا پاکخوی که با پور اشعث زمن باز گوی
و روی ابو هریره ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان اللَّه طیّب و لا یقبل الّا الطیب، و انّ اللَّه امر المؤمنین بما أمر به المرسلین فقال یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ ثم ذکر الرجل لطیل السفر اشعث اغبر یمدّ یدیه الی السماء بیا ربّ! یا رب! و مطعمه حرام و مشربه و ملبسه حرام، فأنّی یستجاب له؟