اشتک

معنی کلمه اشتک در لغت نامه دهخدا

اشتک. [ اِ ت َ ] ( اِ ) جامه ای را گویند که طفلان و کودکان نوزاییده را در آن پیچند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ). قُنداق. قُنداقه. قِماط.

معنی کلمه اشتک در فرهنگ معین

(اِ تَ ) (اِ. ) جامه ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند، قنداق .

معنی کلمه اشتک در فرهنگ عمید

پارچه ای که نوزاد را در آن می بندند، قنداق.

معنی کلمه اشتک در فرهنگ فارسی

پارچهای که کودک نوزادرادر آن می بندند، قنداق
( اسم ) جامه ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند قنداق .

معنی کلمه اشتک در ویکی واژه

جامه‌ای که کودکان نوزاد را در آن پیچند، قندا

جملاتی از کاربرد کلمه اشتک

و قال علی بن ابی طالب (ع): اذا اشتکی احدکم شیئا فلیسأل امرأته ثلاثة دراهم من صداقها. و یشتر به عسلا، و لیشربه بماء السّماء، فیجمع اللَّه له الهنی‌ء و المری‌ء و الشّفاء و الماء المبارک.
ما را اگر عدو بکشد هیچ باک نیست تسلیم وحدتیم ، در این اشتکاک نیست
چهره‌های معتبر هنری و ادبی آلمان از جمله کلاوس اشتک، گونترگراس، فولکر شلندورف و اودو لیندبرگ، این فراخوان را امضاء کرده‌اند.
و عن ابن عباس انه قال «ان لکل شی‌ء اساسا و اساس الدنیا مکة لانه منها دحیت الارض، و اساس السماوات غریبا و هی السابعة العلیا، و اساس الارض عجیبا و هی السابعة السفلی، و اساس الجنان جنة عدن و هی سرّة الجنان علیها اسست الجنان، و اساس النار جهنم و هی الدّرکة السّفلی علیها أسّست الدرکات، و اساس الخلق آدم و اساس الانبیاء نوح، و اساس بنی اسرائیل یعقوب، و اساس الکتب القرآن و اساس القرآن الفاتحة، و اساس الفاتحة بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، فاذا اعتللت او اشتکیت فعلیک بالاساس تشفیت باذن اللَّه عزّ و جل».
و در بعضی کتب آورده‌اند که اللَّه تعالی با موسی گفت که در دوزخ وادی است که در آن وادی سنگهاست که از آن روز باز که من بر عرش خود مستوی شدم آتش بر آن می‌افروزند و آن سنگها را گرم میکنند «اعدّت لکل جبّار عنید لمن حلف باسمی کاذبا» ای موسی ساخته شد آن سنگها هر گردنی را ستیزه کش که بنام من سوگند بدروغ یاد کند، موسی گفت یا رب آن سنگها چیست؟ گفت «کبریت فی النّار علیها مستقرّ قدمی فرعون، و عزّتی لو قطرت منها قطرة فی بحور الدنیا لأجمدت کلّ بحر، و لهدّت کل جبل، و لتشقّت الارضون السّبع من حرّها. و روی انّ النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «اشتکت النّار الی ربّها فاذن لها فی نفسین فشدّة الحرّ من حرّها و شدّة البرد من زمهریرها.»
قد حن واشتکی فلذا الصخر بکیا علی علی هجران فخرالقبایل
تمامی این فصول برجای نبشتند و بنزدیک شیر فرستاد. مادر را بنمود. چون بران واقف گشت گفت: بقا باد ملک را. اهتمام من در این کار بیشازین فایأه نداشتکه آن ملعون بدگمان شد. و امروز حیلت و مکر او بر هلاک ملک مقصور گردد، و کارهای ملک تمام بشوراند، و تبعت این ازان زیادت باشد که در حق وزیر مخلص و قهرمان ناصح رواداشت. این سخن در دل شیر موقع عظیم یافت و اندیشه بهرچیزی و هرجایی کشید.
عین الیقین معاینه می بین و دور باش هم چون من از وساوسِ تشبیه و اشتکاک
سیدی انی کلیل انت فی زی النهار اشتکی من طول لیلی الفرار این الفرار
و عن عائشة ایضا: انّ النّبی (ص) کان اذا اشتکی یقرأ علی نفسه بالمعوّذات و ینفث، فلمّا اشتدّ وجعه کنت اقرأ علیه و امسح علیه بیده رجاء برکتها.
و قال مقاتل: الزّمهریر: شی‌ء مثل رؤس الإبر ینزل من السّماء فی غایة البرد، و فی الخبر عن النّبی (ص) قال: اشتکت النّار الی ربّها فقالت أکل بعضی بعضا، فنفّسی فاذن لها فی کلّ عامّ بنفسین نفس فی الشّتاء و نفس فی الصّیف، فاشدّ ما تجدون من البرد من زمهریر جهنّم و اشدّ ما تجدون من الحرّ من حرّها.