اشتهار

معنی کلمه اشتهار در لغت نامه دهخدا

اشتهار. [ اِ ت ِ] ( ع مص ) آشکارا کردن و آشکارا شدن. یقال : اشتهره فاشتهر. ( منتهی الارب ). لازم و متعدی است. گویند فلان را فضیلتی است که مردم آنرا شهرت داده اند. و هم گویند: فلان به فضل مشهور شده است. ( از اقرب الموارد ). در فارسی به معانی شهرت و ناموری و معروفیت بکار می رود.

معنی کلمه اشتهار در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) معروف گردیدن . ۲ - (اِمص . ) شهرت .

معنی کلمه اشتهار در فرهنگ عمید

شهرت یافتن، مشهور بودن، نامبردار شدن، ناموری.

معنی کلمه اشتهار در فرهنگ فارسی

آشکارکردن، آشکارشدن، شهرت یافتن، مشهوربودن، نامبردارشدن ، ناموری
( مصدر ) ۱ - آشکار گردیدن آوازه در افتادن . ۲ - نامبردار شدن معروف گردیدن . ۳ - ( اسم ) نامبرداری شهرت ناموری . جمع : اشتهارات .

معنی کلمه اشتهار در ویکی واژه

معروف گردیدن.
شهرت.

جملاتی از کاربرد کلمه اشتهار

اشتهارد دارای یک دانشگاه به نام دانشگاه پیام نور واحد اشتهارد است که در سال ۱۳۸۵ تأسیس شد و در رشته‌های مهندسی صنایع، حقوق، حسابداری، روانشناسی، کامپیوتر و … دانشجو می‌پذیرد.
این سوره در میان فقها و متکلمان به «توحید» و در میان قاریان و مفسران به «اخلاص» معروف است. علاوه بر آن ۱۹ نام دیگر برایش برشمرده اند که جز نام «صمد» عمدتاً در منابع اشتهار چندانی ندارد. این سوره در نزد محمد، پیامبر اسلام، اهل بیت، صحابه و محدثان به سوره «قل هو الله احد» معروف بوده است. از آن رو که اغلب در نماز بعد از سوره فاتحه قرائت می‌شود، وقتی که به‌طور مطلق بدون ذکر نام خاص سوره، کلمه سوره استعمال می‌شود برای اشاره به این سوره است.
محمدی اشتهاردی کتاب سیوطی را می‌خواند، که در سال ۱۳۳۸ به قم برای ادامهٔ تحصیل مهاجرت نمود. قبل از ازدواج نخست در مدرسه‌ستیه، سپس در مدرسه‌حجتیه و مدرسه‌خان و مدرسه‌فیضیه مسکن گزید. دوره سطح را بیش‌تر توسط حسین شب‌زنده‌دار جهرمی، غلامرضا صلواتی، علی‌پناه اشتهاردی، علی مشکینی و ناصر مکارم شیرازی خواند و چند سال در درس خارج در کلاس میرزاهاشم آملی‌و ناصر مکارم شیرازی، وسیدمحمدرضا گلپایگانی شرکت نمود. بخشی از منظومهٔ سبزواری و فلسفه را نزد جعفر سبحانی، و مهدی حائری و بخشی از علوم روز را در کلاس محمد محقق‌لاهیجی (نماینده بروجردی در آلمان) آموخت. همچنین در درس تفسیر خزعلی نیز شرکت نمود.
وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز. زبدهٔ فضلا و قدوهٔ عرفا. هادیِ اهل سلوک و قبلهٔ میر و ملوک. نیکو صفات، حمیده اخلاق و در زهد وورع یگانهٔ آفاق. چون طالبان و قابلان زمان خود را به مقامات بلند و قرب محبوب حقیقی ارجمند و واصل می‌ساخت و در هدایت اهل غوایت رایت اشتهار برافراخت. روزی هفتاد هزار نفر در پای منبر وی جمع بودند که اکثر به شرف ارادت اختصاص داشتند. سلطان بهرام شاه غزنوی از کثرت مریدین سید خوفناک شد. دو شمشیر و یک غلاف به پیش وی فرستاد. یعنی جای دو سلطان در یک شهر ممتنع است. سید مطلب را دریافت و روانهٔ حجاز گردید و در مشرف شدن به زیارت حضرت سید کائنات و اشرف موجودات قصیدهٔ غرایی ساخته و در شرف روضهٔ متبرکه قصیده را به آواز بلند خوانده و از خدمت حضرت، صله و خلعت خواسته. ناگهان جامهٔ خلعتی پیش او گذاشته شد. برداشته و بر سر گذاشته و بعد از زیارت بیرون آمده. سلاطین عصر او را در محفّهٔ طلا می‌نشانیده‌اند. چنانچه با محفّهٔ طلا به بغداد آمده و پادشاه بغداد نیز با محفّهٔ طلا به استقبال او شتافته و صحبت او را دریافته و از آنجا به خراسان آمده، در سنهٔ ۵۳۵ در جوین اسفراین به جوار رحمت حق پیوسته، رَحمةُ اللّهِ عَلَیهِ رَحْمَةً واسِعَةً و از آن جناب است:
بحر کرم سمی گل گلشن خلیل گر مهر برده رایش در اشتهار دست
گویش اشتهاردی از گویش‌های تاتی جنوبی ایران است که قدمت بسیار دیرینه دارد و ویژگی‌های کهن زبانی را در خود حفظ کرده‌است. یکی از ویژگی‌های این گویش ساخت ارگتیو است که در افعال متعدّی در زمان گذشته و حال به صورت نظام کُنایی مطلق و ناقص ظاهر می‌گردد. در این گویش واژه‌ها از حیث تذکیر و تأنیث از هم متمایزند. این تمایز را می‌توان در اسمها، فعلها، صفت‌ها، ضمایر و حتّی اسم‌های اشیا و پدیده‌ها نیز دید. در این گویش علاوه بر مطابقه فعل با نهاد، مطابقه فعل با مفعول هم از لحاظ شخص، شمار و جنسیّت دیده می‌شود.
اشرف‌الدین پس از بمباران و انحلال مجلس، از بیم مأموران محمدعلی شاه با لباس مبدل از طریق روستاهای گیلان و قزوین به اشتهارد گریخت. پس از فرار اشرف‌الدین از رشت، نسیم شمال نیز به مدت ۷ ماه توقیف شد. در بازگشت به رشت، اشرف‌الدین به عضویت «کمیتهٔ ستّار» که معزالسلطان، تربیت، کسمایی، برادران اسکندانی و تنی چند از دیگر مبارزان گیلان آن را تشکیل داده بودند، درآمد. این کمیته با رهبران سوسیال دموکرات قفقاز برای تأمین اسلحه و تهیهٔ طرح‌های پیشبرد انقلاب همکاری داشت. به نظر می‌رسد که بسیاری از اندیشه‌های سیاسی اشرف‌الدین در همین دوره و با حضور در این محفل پایه‌ریزی شده باشد، چه پس از آن وی روزنامه‌اش را به نشر افکار «کمیتهٔ ستار» اختصاص داد.
و هُوَ حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه از مشاهیر حکما و شعراست و کتاب شاهنامهٔ وی بر حکمتش گواست. همگی فصحا به استادی وی اقرار دارند و قول او را حجت می‌شمارند. از غایت اشتهار کالشّمس فی وسط النّهار محتاج به توضیح حال نیست اگرچه سخن سرایی معروف ولیکن به صفت زهد و تقوی موصوف است. در محبت و خلوص حضرت شاه ولایت و اهل بیت هدایت جد بلیغ فرموده. چنانکه سلطان محمود بیشتر به همین سبب از حکیم رنجید و ازوفای عهد دامن درکشید و تا دامان قیامت زهر ملامت چشید و به حکیم نسبت رفض داد ودرِ تحدید و سیاست گشاد. شرح این معنی در تواریخ مسطور و در السنه و افواه مذکور است. گویند که چون جناب حکیم وفات یافت شیخ ابوالقاسم کُرَّکانی فرمود که حکیم تمامت عمر خود را صرف مدحت مجوسیّه نمود، من بر وی نماز نگزارم و در همان شب حکیم را به خواب دید در مقام موقنان مقیم و در روح و ریحان جنت نعیم. ازوی پرسید که این منزلت به چه یافتی؟ حکیم گفت: به این بیت که در توحید حق سبحانه و تعالی گفته‌ام:
نامش شاه زین العباد و بیرم از ولایات لار است و لار از مشاهیر دیار فارس. سید از علماء و عرفای زمان خود بوده و به شاه زنده شهرت نموده. کرامات از وی نقل کرده‌اند. مزارش در آن دیار در کمال اشتهار است. در حسب ونسب آن جناب تذکره نوشته‌اند. دیوانی نیز دارد. زیاده بر این از حالش معلوم نگردیده است:
و اگر کسی محبت جاه و شهرت داشته باشد نه به جهت تحصیل آخرت و لیکن مقصود از جاه، توسل به لذات دنیویه و تمتع از شهوات نفسانیه نباشد به امری خلاف شرع متوسل نگردد، بلکه فی ذاته جاه و برتری و اشتهار و سروری را دوست داشته باشد و طالب قدر و منزلت خود در دلهای مردمان باشد، چنین شخصی اگر چه صاحب صفت مرجوعی است و لیکن مادامی که حب جاه، او را بر معصیتی واندارد فاسق وعاصی نخواهد بود.
پیش فتم بخت بد اگر نکشد پس خدعه کنم اشتهار اگر بگذارد
کرج دارای آب و هوای معتدل و خشک می‌باشد و شهرستان اشتهارد نیز در استان البرز واقع است و آب و هوای این استان تحت تأثیر سلسله کوه‌های البرز، دارای زمستان‌های سرد و تابستان‌های تقریباً گرم است. جنوب استان به دلیل مجاورت با دشت، آب و هوای بسیار خشک دارد و این ویژگی خاص این منطقه به‌شمار می‌رود که از یک سو به رشته کوه‌های البرز می‌رسد و از سوی دیگر به حاشیه یکی از خشک‌ترین بیابان‌های ایران منتهی می‌شود. دارا بودن بزرگترین شهرک صنعتی ایران در منطقه اشتهارد و وجود مجتمع‌های صنعتی لیا، آراسنج، دانسفهان و چندین کارخانجات بزرگ مختلف دیگر در سطح شهرستان و نیز همجواری شهرک صنعتی بزرگ اشتهارد با شهر بوئین زهرا رونق خاصی به صنعت و اشتغال زایی منطقه بخشیده‌است.
ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران می‌نویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دیناره‌جاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه روده‌سر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان می‌باشد و از طرف غربی ملاط می‌باشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان می‌گفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر می‌گرفت.
در نیمه شرقی این منطقه یعنی از سواحل ابوظبی تا رأس مسندم که در شمالی‌ترین نقطهٔ آن واقع شده‌است دریا زنی رونق بسزایی داشت. این شیوه زندگی یعنی طریقه تحصیل معاش از راه دزدی در دریاها و همچنین غارت کاروان‌ها در سال‌های آخر قرن هیجدهم عادی‌ترین و طبیعی‌ترین نحوه امرار معاش از برای اکثر سکنه این نواحی تلقی می‌شد. به همین جهت است که کرانه‌های عمان متصالح را در گذشته ساحل دزدان می‌گفتند و تا این اواخر نیز به همین نام اشتهار داشت.
ابوعمرو حَفْصْ بِن سلیمان بن مُغیره کوفی به «اسدی کوفی» اشتهار داشت و نیز او را بزّاز می‌گفتند. قاری قرآن بود. راوی عاصم بن ابی النّجود. وی ربیب عاصم بود، یعنی فرزند زوجه او.
سالها ننگ از مسمی داشت اسم محتشم وین زمان هم دارد ای دارای خورشید اشتهار
هر ملک را بعدل ثباتست و انتظام هر علم را بعقل ظهورست و اشتهار
سلطان تاج بخش و شهنشاه تخت گیر کزوی گرفت افسر و اورنگ اشتهار
که اشتهار خلق بند محکمست در ره این از بند آهن کی کمست
مردم اشتهارد بیشتر نام شهرشان را «اشتارده» تلفظ می‌کنند که معنی آن برای عموم مردم نا شناخته می‌باشد.