اسکنه
معنی کلمه اسکنه در فرهنگ معین

اسکنه

معنی کلمه اسکنه در فرهنگ معین

( ~. ) ( اِ. ) از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوة آن .
(اِ کِ نِ ) ( اِ. ) ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیلة آن سوراخ می کنند، بیرم .

معنی کلمه اسکنه در فرهنگ عمید

١. وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند.
۲. (کشاورزی ) یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است.

معنی کلمه اسکنه در فرهنگ فارسی

( اسم ) پیوند شکافی .

معنی کلمه اسکنه در دانشنامه عمومی

اِسکِنه، بیرم، قلم درز یا چیزِل از ابزارهای دستی است.
اسکنه یا مغار ابزاری فلزی از جنس استیل یا فولاد است که درودگران به منظور تزیین، چوب را به وسیله آن تراش می دهند.
اسکنه لبه پهنی دارد که آن را به آرامی بر روی سطح مورد نظر حرکت می دهند و برای حرکت با چکش چوبی کوچکی ضربات ملایمی بر دسته اسکنه وارد می کنند.
از انواع اسکنه می توان به اسکنه جراحی اشاره کرد.
اسکنه (صورت فلکی). اِسکِنه ( به انگلیسی: Caelum ) یکی از پیکرهای آسمانی جنوبی است.
مهمترین ستاره اش ستاره آلفا اسکنه است که هم نزدیکترین ستاره به زمین در این صورت فلکی و هم پرنورترین ستارهٔ این صورت فلکی است و این صورت فلکی هیچ جرم عمقی آسمان روشن تر از قدر ۱۱. ۵ و بزرگتر از ۳ ثانیه قوسی ندارد

معنی کلمه اسکنه در دانشنامه آزاد فارسی

اِسْکَنه (Caelum)
(یا: قلم النحات) صورت فلکی نه چندان چشمگیر نیم کرۀ جنوبی و نشان دهندۀ اسکنۀ حجّار (پیکرتراش). در ۱۷۵۲ کشف شد و در ابتدا نیکلا لاکای، اخترشناس فرانسوی، آن را اسکنۀ حجار نامید.

معنی کلمه اسکنه در ویکی واژه

ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیلة آن سوراخ می‌کنند، بیرم.
از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوة آن.

جملاتی از کاربرد کلمه اسکنه

برای گسترش کاربرد اسکنها و یا متریال بیشتر در روند تولید، اسکنرهایی با بیشتر از یک عملگر( اسکن هد) مورد استفاده قرار می گیرند. در اینجا نرم افزار می بایست کنترل کند که دقیقا چه چیزی در این چندعملگری بودن رخ می دهد. ممکن است تمام عملگرهای موجود در یک نقطه مشترک برای اتمام سریعتر کار کنند یا اینکه یک وظیفه را به صورت موازی دنبال کنند در یک محیط کاری بزرگتر.
و قال النبی (ص): «من حالت شفاعته دون حدّ من حدود اللَّه فقد ضاد اللَّه، و من خاصم فی باطل هو یعلمه لم یزل فی سخط اللَّه حتی ینزع، و من قال فی مؤمن ما لیس فیه اسکنه اللَّه ردعة الخبال حتی یخرج ممّا قال».
از انواع اسکنه می‌توان به اسکنه جراحی اشاره کرد.
تروبردها معمولاً قدی بین ۱۵۷ تا ۱۷۳ سانتیمتر (میانگین ۱۶۳ سانتیمتر) دارند. غالباً کهر، قهوه‌ای تیره، کرنگ، مشکی و خاکستری می‌باشند. رنگ‌های ناشایعی نیز در آمریکا مانند مخلوط تیره و سفید و طلایی وجود دارد. رنگ سفید بسیار نادر است. صورت و ساق ممکن است نشانه‌های سفیدی داشته باشند ولی روی بدن معمولاً وجود ندارد. تروبردهای خوب معمولاً گردن بلند و سر اسکنه مانند، سینه عمیق، جلوگاه بلند، پشت کوتاه، ران‌های قوی، بدنی ظریف و ساقهای بلند دارند. تروبردها از نژادها اسب‌های خونگرم می‌باشند.
اسکنه لبه پهنی دارد که آن را به آرامی بر روی سطح مورد نظر حرکت می‌دهند و برای حرکت با چکش چوبی کوچکی ضربات ملایمی بر دسته اسکنه وارد می‌کنند.
اسکنه یا مغار ابزاری فلزی از جنس استیل یا فولاد است که درودگران به منظور تزیین، چوب را به وسیله آن تراش می‌دهند.
و فی الخبر عن البراء بن عازب قال قال رسول اللَّه (ص): من قضی نهمته فی الدنیا حیل بینه و بین شهوته فی الآخرة و من مد عینه الی زینة المترفین کان مهینا فی ملکوت السماوات و من صبر علی الفوت الشدید اسکنه اللَّه الفردوس حیث شاء.
و عجب آنست که نعمت هم چنان به ادرار بدشمن می‌رساند، و بآن ناسزا که می‌شنود نعمت وانستاند، سبحانه ما ارأفه بخلقه! و در بعضی اخبار است: ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه، یدعون له ولدا و هو یرزقهم و یعافیهم. از روی اشارت میگوید: شما که بندگان و رهیگان‌اید، از خصمان خویش در گذارید، و تا توانید عفو کنید، و نعمت و رفق خویش از دوست و دشمن باز مگیرید، و خلق نیکو با دوست و دشمن، آشنا و بیگانه کار فرمائید و به‌ قال النّبیّ (ص): انّ اللَّه عزّ و جلّ اوحی الی ابراهیم (ع): انّک خلیلی حسّن خلقک و لو مع الکفّار، تدخل مداخل الأبرار، فانّ کلمتی سبقت لمن حسّن خلقه، ان اظلّه تحت عرشی، و اسکنه حظیرة قدسی، و ادنیه من جواری.
و قال (ص): «من اذن عشرین سنة متوالیة اسکنه اللَّه تعالی مع ابرهیم علیه السلام فی درجته».
مهمترین ستاره‌اش ستاره آلفا اسکنه است که هم نزدیکترین ستاره به زمین در این صورت فلکی و هم پرنورترین ستارهٔ این صورت فلکی است و این صورت فلکی هیچ جرم عمقی آسمان روشن‌تر از قدر ۱۱.۵ و بزرگتر از ۳ ثانیه قوسی ندارد
اینک جاوید در دوزخ بمانند، از آنست که نجاست ایشان نجاست عین است، طهارت پذیر نیست، و بهشت جز جای پاکان نیست، و آن خبث دیگر در دین خبث صفت است و آن خبث معصیت است، طهارت پذیرست، امّا هم بر دو قسم است بعضی صغایر و بعضی کبائر، صغایر خفیف است: بگذری که بر دوزخ کند پاک شود: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» و کبائر غلیظ است: بگذری پاک نشود، بیشتر بماند، اما جاوید بنماند که عین او نجس نیست و نجاست او طهارت پذیرست، اگر درین سرای بآب توبه و حسرت بشوید، پاک شود، و اگر درین سرای طهارت نیابد طهور آن سرای جزا جز آتش باشد، تا به نسوزدش پاک نشود، و تا پاک نشود بخداوند پاک نرسد. «ان اللَّه تعالی طیّب لا یقبل الا الطیّب» بداود ع وحی آمد که: «یا داود طهر لی بیتا اسکنه» خانه ما پاک گردان تا خداوند خانه بخانه فرو آید. گفت خداوندا چگونه پاک گردانم؟ گفت آتش عشق درو زن تا هر چه نسب ما ندارد سوخته شود، پس بجاروب حسرت بروب تا اگر چیزی ماده بود از هوای نفس که بآتش عشق نسوخته است جاروب حسرتش بروبد که عروس وصل ما با هوای نفس تو بنسازد.
آروی اسکنه یک ستاره است که در صورت فلکی اسکنه قرار دارد.
کعب گفت: روز آدینه آن ساعت که بدو خلق آدم بود همان ساعت وقت وفات وی بود، فرمان آمد بملک الموت علیه السلام: ان اهبط علی آدم فی صورتک الّتی لا تهبط فیها الّا علی صفیی و حبیبی احمد فرو رو بقبض روح آدم هم بران صفت که قبض روح احمد کنی آن برگزیده و دوست من، ای ملک الموت نگر که قبض روح وی نکنی تا نخست شراب عزا و صبر بدو دهی و با وی گویی: لو خلدت احدا لخلدتک اگر در همه خلق کسی را زندگانی جاودان دادمی ترا دادمی لکن حکمی است این مرگ رانده در ازل و قضایی رفته بر سر همه خلق، و انی انا اللَّه لا اله الا انا الدیان الکبیر اقضی فی عبادی ما أشاء و احکم ما ارید منم آن خداوند که جز من خداوند نیست دیّان و مهربان و بزرگوار و بزرگ بخشایش بر بندگان حکم کنم و قضا رانم بر ایشان چنان که خواهم و کس را باز خواست نیست و بر حکم من اعتراض نیست لا اسئل عما افعل و هم یسئلون ای ملک الموت با بنده من آدم بگو: انما قضیت علیک الموت لاعیدک الی الجنة التی اخرجتک منها دل خوش دار و انده مدار که این قضاء مرگ بر سر تو بدان راندم تا ترا بآن سرای پیروزی و بهشت جاودانی باز برم که از انجات بیرون آوردم و در آرزوی آن بمانده‌ای. ملک الموت فرو آمد و پیغام ملک بگزارد و شراب عزا و صبر که اللَّه فرستاد بوی داد، آدم چون ملک الموت را دید زار بگریست ملک الموت گفت: ای آدم آن روز که از بهشت واماندی و بدنیا آمدی چندین گریه و زاری نکردی که امروز میکنی بر فوت دنیا، آدم گفت: نه بر فوت دنیا میگریم که دنیا همه بلا و عناست لکن بر فوت لذّت خدمت و ذکر حقّ میگریم، در بهشت لذّت نعمت بود و در دنیا لذّت خدمت و راز ولی نعمت، چون راز ولی نعمت آمد لذّت نعمت کجا پدید آید. بروایتی دیگر گفته‌اند: پیش از انک ملک الموت رسید، آدم فرا پسران خویش گفت: مرا آرزوی میوه بهشت است روید و مرا میوه بهشت آرید، ایشان رفتند و در ان صحرا طواف همی کردند، و گفته‌اند که بر طور سینا شدند و دعا همی کردند، جبرئیل را دیدند با دوازده فریشته از مهتران و سروران فریشتگان و با ایشان کفن و حنوط بهشتی بود و بیل و تبر و آن کفن از روشنایی فروغ میداد و بوی حنوط میان آسمان و زمین همی دمید، جبرئیل فرزندان آدم را گفت: ما بالکم محزونین چیست شما را و چه رسید که چنین اندهگن و غمناک ایستاده‌اید؟ گفتند: ان ابانا قد کلّفنا ما لا نطیقه پدر ما میوه بهشت آرزو میکند و دست ما بدان نمیرسد، بر ما آن نهاده که طاقت نداریم، جبرئیل گفت: باز گردید که آنچه آرزوی اوست ما آورده‌ایم، ایشان بازگشتند، چون آمدند جبرئیل را دید و فریشتگان و ملک الموت بر بالین آدم نشسته، جبرئیل گوید: کیف تجدک یا آدم خود را چون بینی این ساعت ای آدم؟ آدم گفت: مرگ عظیم است و دردی صعب، اما صعب‌تر از درد مرگ آنست که از خدمت و عبادت اللَّه می‌بازمانم، آن گه جبرئیل گفت: یا ملک الموت ارفق به فقد عرفت حاله هو آدم الذی خلقه اللَّه بیده و نفخ فیه من روحه و امرنا بالسّجود له و اسکنه جنّته. آدم آن ساعت گفت: یا جبرئیل انی لاستحیی من ربی لعظیم خطیئتی فاذکر فی السماء تائبا او خاطئا چکنم ای جبرئیل ترسم که مرا در ان حضرت آب روی نبود که نافرمانی کرده‌ام و اندازه فرمان در گذشته‌ام، ای جبرئیل اگر چه عفو کند نه شرم زده باشم و شرمسار در انجمن آسمانیان که گویند: این آن تائب است گنهکار، آدم میگوید و جبرئیل میگرید و فریشتگان همه بموافقت میگریند، در آن حال فرمان آمد که: ای جبرئیل آدم را گو سر بردار و بر آسمان نگر تا چه بینی، آدم سر برداشت از بالین خود تا سرادقات عرش عظیم و فریشتگان را دید صفها برکشیده و انتظار قدوم روح آدم را جنّات مأوی و فرادیس اعلی و انهار و اشجار آن آراسته و حور العین بر ان کنگره‌ها ایستاده و ندا میکنند که: یا آدم من اجلک خلقنا ربنا، آدم چون آن کرامت و آن منزلت دید گفت: یا ملک الموت عجّل فقد اشتدّ شوقی الی ما اعطانی ربی فلم یزل آدم یقدّس ربه حتّی قبض ملک الموت روحه و سجّاه جبرئیل بثوبه ثمّ غسله جبرئیل و الملائکة و حنّطوه و کفّنوه و وضعوه علی سریره ثمّ تقدّم جبرئیل و الملائکة ثمّ بنوا آدم ثمّ حواء و بناتها و کبّر جبرئیل علیه اربعا، و یقال: انه قدّم للصّلوة علیه ابنه شیث و اسمه بالعربیّة هبة اللَّه ثمّ حفروا له و دفنوه و سنّوا علیه التّراب ثمّ التفت جبرئیل الی ولد آدم و عزّاهم و قال لهم: احفظوا وصیّة ابیکم فانکم ان فعلتم ذلک لن تضلّوا بعده ابدا و اعلموا ان الموت سبیلکم و هذه سنّتکم فی موتاکم فاصنعوا بهم ما صنعنا بابیکم و انکم لن ترونا بعد الیوم الی یوم القیمة: روی ان آدم لمّا اهبط الی الارض قیل له: لد للفناء و ابن للخراب.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً» هم صنادید قریش و ظلمتهم قطع اللَّه دابرهم یوم بدر. و قیل هو عام فی جمیع المشرکین و نعمة اللَّه محمّد (ص) بعثة اللَّه نعمة علیهم فکفروا و غیروا. قال الزّجاج هم اهل مکّة اسکنهم اللَّه حرمه و آتاهم نعمه و آمنهم من الخوف و جعلهم قوام بیته فبدّلوا ذلک کفرا، «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» ای بدّلوا شکر نعمة اللَّه کفرا کقوله: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ» یعنی شکر رزقکم. قال ابن عباس هم متنصّرة العرب جبلة بن ایهم و اصحابه، «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ» الّذین اتّبعوهم، «دارَ الْبَوارِ» هی جهنم و البوار الهلاک و الاستیصال و البور الهلکی: رجل بور و رجال بور و امرأة بور و نساء بور. و عن علی (ع) دار البوار بدر.
«وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» یعنی الکعبة علی لسان العلم، و علی بیان الاشارة معناه فرّغ قلبک عن الاشیاء سوی ذکر اللَّه. می‌گوید دل خویش را یکبارگی با ذکر من پرداز هیچ بیگانه و غیری را بدو راه مده که دل پیرایه شراب مهر و محبت ماست. القلوب اوانی اللَّه فی الارض فاحبّ الاوانی الی اللَّه اصفاها و ارقها و اصلبها. هر دلی که از مکوّنات صافی‌تر و بر مؤمنان رحیم تر آن دل بحضرت عزت عزیزتر و محبوب‌تر، دل سلطان نهاد تست زینهار تا او را عزیز داری و روی وی از کدورت هوی و شهوت نگاه داری و بظلمت و شهوت دنیا آلوده نگردانی. بداود (ع) وحی آمد که: یا داود طهّر لی بیتا اسکنه.
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
از لحاظ تاریخی، مقدار متوسطی از آهن فرفورژه به فولاد تصفیه می‌شد که عمدتاً برای تولید شمشیر ، کارد و چنگال ، اسکنه ، تبر و سایر ابزارهای لبه‌دار و همچنین فنرها و فایل‌ها استفاده می‌شد. تقاضا برای آهن فرفورژه در دهه 1860 به اوج خود رسید و تقاضای زیادی برای کشتی های جنگی آهنی و استفاده از راه آهن داشت. با این حال، از آنجایی که خواصی مانند شکنندگی فولاد ملایم با متالورژی آهنی بهتر بهبود یافت و از آنجایی که ساخت فولاد به لطف فرآیند بسمر و فرآیند زیمنس-مارتین هزینه کمتری داشت ، استفاده از آهن فرفورژه کاهش یافت.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، سالکان راه حقیقت دو فرقه‌اند: عالمان‌اند و عارفان. فالعالمون وجدوا قلوبهم لقوله تعالی: إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ و العارفون فقدوا قلوبهم لقوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ. رمزی غریب است و اشارتی عجیب، دل راه است و دوست وطن، چون بوطن رسید او را چه باید راه رفتن، در بدایت از دل ناچار است و در نهایت دل حجاب است، تا با دل است مرید است و بی‌دل مراد است. از اول دل باید که بی‌دل راه شریعت بریدن نتوان، اینجا گفت: لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ و در نهایت با دل بماندن دوگانگی است و دوگانگی از حق دوری است. ازینجا گفت: یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، و گفته‌اند: صاحب دل چهار کس‌اند، زاهد است دل او بشوق خسته، خائف است دل او با شک شسته، مرید است دل او بخدمت کمر بسته، محب است دل وی بحضرت پیوسته. به داود پیامبر وحی آمد که: یا داود طهر لی بیتا اسکنه، یا داود خانه که میدان مواصلت ما را شاید پاک کن و از غیر ما با ما پرداز. داود گفت: خداوندا! و آن کدام خانه است که جلال و عظمت ترا شاید، گفت: دل بنده مؤمن، یا داود: انا عند القلوب المحمومة.