اسپاه

معنی کلمه اسپاه در لغت نامه دهخدا

اسپاه. [ اِ ] ( اِ ) اِسپه. سپاه. سپه. لشکر. ( رشیدی ).لشکر انبوه. ( مؤید الفضلاء ). جیش. رجوع به سپاه شود. || سگ. ( رشیدی ). رجوع به اسپاهان شود.

معنی کلمه اسپاه در فرهنگ معین

( اِ ) (اِ. ) سپاه ، لشکر.

معنی کلمه اسپاه در فرهنگ فارسی

سپاه، اسپاه، اسپه، سپه: لشکر، قشون، امروزه قسمتی ازارتش رامیگویندکه شامل چندلشکرباشد
( اسم ) ۱ - سپاه سپه لشکر لشکرانبوه جیش . ۲ - ( در اصطلاح نظام ) واحدی از نظامیان که شامل چند لشکر باشد .

معنی کلمه اسپاه در ویکی واژه

سپاه، لشکر.

جملاتی از کاربرد کلمه اسپاه

پس به لگزستان شد و زانجا به اسپاهان چمید هم در اسپاهان برید شاه عثمانی رسید
تا چشم همی دید ز اسپاه منسق و ز لشگر همدوش و سواران هم ابلق
آن رایت سرخ کز نهیبش اسپاه فرج مظفر آمد
نام‌های دیگر اصفهان، اسپهان، اسپاهان، سپاهان، اسپادان، صفاهان، پارتو، پرتیکان و پارتیکن (به معنی مکان یا سرزمین پارتی) گفته شده‌است.
جوق جوق اسپاه تصویرات ما سوی چشمهٔ دل شتابان از ظما
بنا به روایت موسس خورناتسی شاه اشکانی فرهاد چهارم سه پسر داشت: اردشس، کارن، سورن (پدر سپهبد گودرز سورن پهلو نیای خاندان سرابندی در سیستان) و دختری به نام کشم یا کومش. پسر بزرگ فرهاد چهارم به نام فرهاد پنجم بر تخت نشست و دو پسر دیگر او سرسلسلهٔ دودمان‌هایی شدند که به همین نام معروف‌است. دختر او به همسری ارشویر (سردار کل ایرانیان) درآمد و اعقاب این زن و شوهر اسپهپت پهلو نام گرفتند. اسپهپت همان اسپاذپتی قدیم است، که به زبان پهلوی سپاهبذ (تلفظ اسپاهبذ) می‌شود.
پورداود یادآور شده‌است که بطلمیوس، جغرافیانگار سدهٔ دوم میلادی، نام این شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس می‌گوید واژهٔ اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان نام مکان، یعنی جای سپاه است.
بیاید در این شهر خود باسپاه چگونه پذیره شوم پور شاه
ز اسپاهان بصد افسونش آورد براه رازیان بیرونش آورد
دید تنها تاجدار گاه عشق گفت: کای اسپهبد اسپاه عشق
بیا ای شمس دین و فخر تبریز توی سرلشکر اسپاه روزه
خاندان اسپهبد یا خاندان اسپاهبذ پَهلَوْ یا خاندان اسپهپت پَهلَوْ، به معنای افسر سپاه، یکی از خاندان‌های بزرگ پارتی در زمان اشکانیان و ساسانیان بودند. خاندان اسپاهبذ پهلو، در طبرستان و سیستان اقامت داشتند. خاندان اسپاهبذ از نژاد اشکانیان بودند و لقب پهلو یعنی پارت داشتند. در دوره ساسانی انتساب به سلسلهٔ اشکانی امتیاز دانسته می‌شد.
«اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق (عراق ایران) و نام اصلی او این است؛ و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند.»
چنان بوده ست کاندیشید سلطان بپرس از لشکر و اسپاهسالار
هم‌چو اسپاه مغل بر آسمان تیر می‌انداز دفع نزع جان