جمع سحر بمعنی بامداد، جمع سحر به معنی جادویی و افسون، درسحرشدن، دروقت سحرشدن، هنگام سحربجائی رفتن ( اسم ) جمع سحر افسونها سحرها . در سحر شدن
معنی کلمه اسحار در ویکی واژه
جِ سَحَر؛ پاس آخر شب، بامداد. جِ سِحر؛ افسونها، سحرها.
جملاتی از کاربرد کلمه اسحار
به لحن نغمهٔ بلبل، به وجد و حالت سرو به سوز نالهٔ قمری ّ به رقّت اسحار
از من آموز دم زدن به صبوح دم مسغفرین بالاسحار
انّ الحوادث قد یطرقن اسحارا
شکفته یاسمین از طیب اسحار نهفته غنچه زیر برگ، رخسار
شب دراز به امید صبح بیدارم مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
ابراهیم بن قاسم حسینی الشُّهاری (؟ -۱۷۳۰م) تاریخنگار یمنی در سدهٔ دوازدهم هجری بود. منصور بن متوکل او را حاکم تعز گردانید و تا پایان عمر بر آن منصب ماند. طبقات الزیدیه نامگرفته به «نسمات الاسحار فی طبقات رواة کتب الفقه و الاخبار» اثر برجستهٔ اوست.
شمع شبهای سیه بودی و لبخندزنان با نسیم دم اسحار همآغوش شدی
سعدی حیوان را که سر از خواب گران شد در بند نسیم خوش اسحار نباشد
نظر به حال چنین روز بود در همه عمر نماز نیمشبان و دعای اسحارش
منه تهتز صوره المسرور منه یبکی الکئیب بالاسحار
وَ ما یَعْرُجُ فِیها انفاس و اجدان است و ناله تائبان و آه مفلسان که بوقت سحرگاه از دلی پر درد و جانی پر حسرت بر آید و باد صبحی آن را برباید و بحضرت اعلی برد، انّ للَّه تعالی ریحا تسمّی الصبحیة تهبّ عند الاسحار تحمل الانین و الاستغفار الی عند الملیک الجبار.