استعانت
معنی کلمه استعانت در فرهنگ عمید
۲. کمک، یاری.
۳. (ادبی ) در بدیع، آوردن شعر شاعری در کلام یا شعر خود برای کمک به مراد و مقصود خویش.
معنی کلمه استعانت در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) یاری خواستن یاری گرفتن کمک خواستن معاونت طلبیدن . ۲ - آوردن شعر شاعری در شعر یا نثر خود برای کمک بمراد و مقصود خویش .
معنی کلمه استعانت در دانشنامه اسلامی
واژه استعانت، مصدر باب استفعال از ریشه «ع ـ و ـ ن» در لغت به معنای کمک و پشتیبانی خواستن است.
حقیقتِ استعانت، کمک خواستن شخص از خدا برای دریافت قدرت وتوان بر انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن است، به گونه ای که از همنوعان وی نیز کمکی ساخته نیست.
کارها (در مقایسه با یکدیگر) برخی مهم و برخی غیر مهمّ به نظر می آیند و استعانت، همه امور مهم و غیر مهم را دربرمی گیرد.
برخی مصداق کامل و روشن استعانت را امور مهم و حوادث بزرگ دانسته اند.
استعانت راستین در صورتی تحقق می یابد که شخص، در هر رخدادی متوجه خدا باشد و فقط از او استعانت بجوید و به استعانت زبانی بسنده نکند ، چنان که یکی از اسمای الهی «مستعان» و به معنای کسی است که از او می توان کمک گرفت.
واژگان استعانت
مفهوم استعانت در قرآن کریم در قالب «نستعین» ، «استعینوا» ، «المستعان» «تعاونوا» و «فأعینونی» آمده است.
واژه نصرت نیز با اندک اختلافی مفهوم عون را می رساند.
از مضمون برخی آیات نیز که در آن وسیله جویی و درخواست موسی(علیه السلام)برای همکاری هارون از خداوند و کمک خواستن لوط(علیه السلام) از قوم خویش مطرح شده، مفهوم استعانت نیز استفاده می شود.
انواع استعانت
استعانت بر دو قسم است:
← استعانت حلال
...
[ویکی فقه] استعانت (قرآن). استعانت، کمک خواستن شخص از خدا برای انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن است.
واژه استعانت، مصدر باب استفعال از ریشه «عون» به معنای کمک و پشتیبانی خواستن است.
حقیقتِ استعانت
حقیقت استعانت، کمک خواستن شخص از خدا برای دریافت قدرت و توان بر انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن است؛ به گونه ای که از همنوعان وی نیز کمکی ساخته نیست.
مصداق استعانت
کارها (در مقایسه با یکدیگر) برخی مهم و برخی غیر مهم به نظر می آیند و استعانت، همه امور مهم و غیر مهم را دربر می گیرد.برخی مصداق کامل و روشن استعانت را امور مهم و حوادث بزرگ دانسته اند.
استعانت راستین
...
معنی کلمه استعانت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه استعانت
نکرده ام به فرومایه استعانت هیچ نه در زمان مشیب و نه در اوان شباب
هست ایاک نستعین هم بهر حصر حصر کرده استعانت را و قصر
دانم که نا امید نگردم زلطف تو گراستعانتی بدعای تو می کنم
و گفت انصافی که در میان خداوند و بنده بود در سه منزلت است استعانت و جهد و ادب از بنده استعانت خواستن و از خدای قوت دادن و از بنده جهد کردن و از خدای توفیق دادن و از بنده ادب بجای آوردن واز خدای کرامت دادن.
ای وزیر از بهر یزدان بیکسان را استعانت وز برای حق گروهی خستگان را استمالت
گفت: سبحان الله! دوست خدای از دشمن خدای استعانت میجوید؟ و به نزدیک وی میرود؟ بازگردید و به نزدیک ابن سماک روید و بگویید تا دست بر آن علت نهد و برخواند اعوذبالله من الشیطان الرجیم و بالحق انزلناه نزل الآیة.
کنون که معرفتت حاصل است زود بیار باستعانت آن کحل تحفه مقدور
و چون این معلوم شد، می گوییم که چون تهذیب اخلاق، و تحصیل فضایل صفات از امور صناعیه است، که ما به آن مأموریم، پس لازم است که در ترتیب آن پیروی اطفال طبیعت را کنیم و شکی نیست که اول چیزی که از برای طفل به تحریک طبیعت حاصل می شود، قوه طلب قوت و غذاست، زیرا در رحم مادر از راه ناف غذا را به خود می کشد و قوت خود را می طلبد، و چون از این مرتبه حرکت کرد و قوه طلب در آن زیاد شد، در وقت غذا خواستن، صدا به گریه بلند می کند و پستان مادر را می جوید این ها همه از متعلقات قوه شهویه است پس اولین قوه ای که طبیعت آن را حاصل می کند، این قوه است، و چون این قوه در آن قوت گرفت و به کمال رسید، آثار قوه غضبیه در او پیدا می شود، که از خود، موذیات را دفع کند، و خود را از هلاکت و تلف شدن محافظت نماید، اگر چه به استعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد چنان که مشاهده می شود که المی که به طفل می رسد به گریه می آید، تا دیگران مطلع شده دفع الم نمایند و این قوه، قوت می گیرد تا در آن میل برتری بر امثال و اقران، و سروری بر دیگران حاصل می شود و این دومین قوه ای است که طبیعت در آدمی می پرورد، و بعد از آنکه آثار قوه تمیز و ادراک در او ظاهر می گردد، و روز به روز زیاد می شود، تا قابل تعلیم علوم و صناعات می گردد، در این وقت عمل طبیعت در تدبیر قوی به مرتبه کمال می رسد، و ابتدای تکمیل صناعی است، یعنی وقتی است که آدمی نفس خود را تکمیل نموده، تدبیر قوائی را که طبیعت پرورش داده بنماید، و آنها را به کمال رساند پس اگر کوتاهی کند و خود به تکمیل صناعی نپردازد به همین حال باقی خواهد بود، و به کمال حقیقی، که انسان به جهت آن خلق شده نخواهد رسید، زیرا که همه کس متصف به جمیع صفات جمیله، و صاحب نفس قدسیه ایجاد نشده که در استعداد مردم اختلافی باشد.
انس: اثر مشاهده جمال الهی است در دل سالک. انس اعتماد به خدا و آرامش به او و استعانت از اوست.
ایزدپرست شو چو بدوت استعانت است «ایاک نعبد» است پس «ایاک نستعین »
بل چنین کاین پادشه را استعانت از یکی ذات عزیز مستعان شد