استدلالی. [ اِ ت ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به استدلال. || آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند. || مجازاً، حکیم. کلامی. مقابل کشفی و شهودی : پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود.مولوی.
معنی کلمه استدلالی در فرهنگ عمید
۱. مربوط به استدلال. ۲. [مقابلِ کشفی و شهودی] مبتنی بر دلیل و استدلال: حرف های استدلالی. ۳. (اسم، صفت ) کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک می جوید، طرف دار منطق و استدلال. ۴. فیلسوف: پای استدلالیان چوبین بُوَد / پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد (مولوی: ۱۲۱ ).
معنی کلمه استدلالی در فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به استدلال ۱ - آنچه که مبتنی بر استدلال باشد. آنچه که با دلیل همراه باشد . ۲ - دانشمندی که باستدلال تمسک جوید حکیم فیلسوف مقابل کشفی شهودی . جمع : استدلالیان .
جملاتی از کاربرد کلمه استدلالی
قوله تعالی: اعْلَمُوا بدان که معنی علم دانش است، و محل آن دل است، و اقسام آن سه است: علم استدلالی، و علم تعلیمی، و علم لدنیّ. اما استدلالی ثمره عقل است، و عاقبت تجربه، و ولایت تمییز، که آدمیان بآن مکرّماند، و الیه الاشارة بقوله: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ، و علم تعلیمی آنست که خلق از حق شنیدند در تنزیل، و از مصطفی شنیدند در بلاغ، و از استادان آموختند بتلقین، که دانایان در دو گیتی بدان عزیزند بر تفاوت و درجات، و الیه الاشارة بقوله: «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». و علم لدنی علم حقیقت است، و علم حقیقت یافت است، و این علم عارفان و صدیقان است علی الخصوص، و هو المشار الیه بقوله: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و گفتهاند که انواع علم دهاند: اوّل علم توحید، دوم علم فقه، سیوم علم وعظ، چهارم علم تعبیر، پنجم علم طب، ششم علم نجوم، هفتم علم کلام، هشتم علم معاش، نهم علم حکمت، دهم علم حقیقت.
دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَویگرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای منطقی بهعنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.
زانکه از گوهر عرفان خالی به بود کیسه استدلالی
قضیه چرچ-تورینگ در نظریهٔ تکرار بر تعریف مشخصی از عبارت الگوریتم تکیه دارد. بر پایهٔ تعریفاتی که عمومیتر از تعریفاتی هستند که در نظریهٔ تکرار معمولاً مورد استفاده قرار میگیرند، بورگین استدلال میکند که الگوریتمهای مافوق بازگشتی، مثل ماشینهای تورینگ استدلالی، قضیهٔ چرچ-تورینگ را رد کی کنند.
و من به حکم این مقدمات از علم طب تبرمی نمودم و همت و نهمت به طلب دین مصروف گردانیدم. و الحق راه آن دراز و بی پایان یافتم، سراسر مخاوف و مضایق، آنگاه نه راه بر معین و نه سالار پیدا. و در کتب طب اشارتی هم دیده نیامد که بدان استدلالی دست دادی و یا به قوت آن از بند حیرت خلاصی ممکن گشتی. و خلاف میان اصحاب ملتها هر چه ظاهرتر؛ بعضی به طریق ارث دست در شاخی ضعیف زده و طایفه ای از جهت متابعت پادشاهان و بیم جان پای بر رکن لرزان نهاده، و جماعتی برای حطام دنیا و رفعت منزلت میان مردمان دل در پشتیوان پوده بسته و تکیه بر استخوان های پوسیده کرده؛ و اختلاف میان ایشان در معرفت خالق و ابتدای خلق و انتهای کار بی نهایت، ورای هر یک بر این مقرر که من مصیبم و خصم مخطی.
پاى استدلالیان چوبین بود پاى چوبین سخت بىتمکین بود
دیگر فراست استدلالی و این همه عاقلان را بود. سوم فراستست بنظر دل بآن نور که مؤمن در دل دارد، چنان که مصطفی (ص) گفت: «اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور اللَّه».
از میدان تفرید میدان علم زاید. قوله تعالی: «و ما بعقلها الا العالمون». علم دانش است. و آنرا اقسام سه است: علم استدلالی، و علم تعلیمی، و علم من لدنی است. اما استدلالی ثمرات عقولاند، و عواقب تجارباند، و ولایت تمییز که آدمیان بدان مکرماند بر تفاوت درجات، و اما تعلیمی آنست که خلق از حق شنیدند در بلاغ، و از استادان آموختند در تلقین، که دانایان بدان عزیزند در دو جهان. اما لدنی سه علمست: یکی علم حکمت در صنایع دانش آن یافته بنشان، و دیگر علم حقیقت در معاملت با حق یافته با نشان، سیم علم حکم پرنده از حق بدیده از غیب، و آن خضر راست صلوات اللّه علیه.
اگرچه امروزه مقالهٔ بلترامی برای اختراع هندسه غیراقلیدسی بسیار مهم تلقی میشود، اما در آن زمان استقبال زیادی از آن نشد. لوئیجی کرمونا اعتراض کرد که بلترامی استدلالی دایرهای بیان کرده، که حتی بلترامی را مجبور کرد تا انتشار «مقاله» را یک سال به تأخیر بیندازد. متعاقباً، فلیکس کلاین نیز متوجه پیشگام بودن بلترامی در ساخت مدل دیسک پرتابیِ هندسه نااقلیدسی نشد. که البته ممکن است علتش تازگی و جدید بودن استدلال بلترامی نیز باشد که شبیه ایدههای ریمان در مورد منیفلدهای مجرد بود. ژول هوئل اثبات بلترامی را در ترجمه فرانسوی خود از آثار لوباچفسکی و بولیایی منتشر کرد.
۱ ـ المحکم فی اصول الفقه، (این مجموعه در ۶ جلد با بحث استدلالی اصول).
در ایران اعترافگیری تلویزیونی به وسیله ساواک در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی آغاز شد و بعد از انقلاب ۱۳۵۷، توسط مقامات امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران، اوج گرفت. بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ تعدادی از فعالان سیاسی و نویسندگان مخالف پهلوی در تلویزیون به اعتراف پرداختند که با اعتراض سازمانهایی نظیر عفو بینالملل، صلیب سرخ جهانی و کمیته سارتر قرار گرفت و با فشار دولتِ جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا متوقف شد. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی همواره گفتهاست که افراد مصاحبهشده داوطلبانه و بر اساس بحثهای اقناعی و استدلالی علیه خود اعتراف کردهاند. در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی، برنامههای انکارِ تلویزیونی در تلویزیونِ دولتیِ ایران رایج بود.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بیتمکین بود
قدیس آنسِلم کانتِربِری یکی از مهمترین متفکران مسیحی است. به سبب شیوهٔ استدلالی آنسلم عدهای از مورخان اندیشهٔ مسیحی، او را پدر فلسفهٔ مدرسی میدانند. او که از بزرگترین فلاسفهٔ قرن یازدهم میلادی بود به سبب تأثیر عمیق آگوستین بر فلسفهاش به آگوستین ثانی معروف شد.
یغیشه از درخشندهترین چهرهای تاریخنویسی ارمنی است. اثر او «تاریخ وارتان» (به ارمنی: Վասն Վարդանայ և հայոց պատերազմի) را که حاوی استدلالی موفقیتآمیز در مورد ارتباط وقایع است میتوان «تاریخ ارمنیان» نوشته موسی خورناتسی مقایسه نمود. از نظر علمی خط مشی مثبت اثر یغیشه را باید این دانست که مؤلف نسبت به وقایع تاریخی موضع بیتفاوت نداشته و با طرفداری از جناح حق، سعی در توصیف و ستایش حوادث دارد. توأم با ارزشهای علمی، تاریخ یغیشه از نظر هنری کمتر از هیچیک از آثار مؤلفین ارمنی نبوده و بلکه از تمام آنها بالاتر است.
نگارش کتاب «الخلاف» در محتوای کتاب «المبسوط» تأثیر گذاشته و این کتاب مجموعهای از فقه منصوص، فقه مقارنهای و فقه استدلالی یا تفریعی را در خود جای داده است.
لایسعنی ملک مقرب کجا و اشغلینی یا حمیرا، پای استدلالیان چوبین بود. اما حرب ساوه ترک خاص بهرام چوبینه است، سرهای بی تمکین را جز بپای بی تمکین نشاید سپرد، معارضه بمثل را از دست نباید داد، بلدهای راه از رهنمای آگاه بی نیازند، گمراهان محتاج دلیلند و رهبران کمیاب و قلیل. فی العشق تسومنی دلیلاها و جهک اوضح الدلائل تا لله کنت هالکا فی شقوتی لولم ارک. این جا خوابم گرفت، باقی مطلب ماند بچاپار دیگر.
استدلال شهودی، استدلالی با کمک ادله وجدانی و یافتنی (مانند امور فطری) است و برای اثبات مشارکت مخاطب را میطلبد و اگر قصد عناد باشد، این راه بینتیجه است.
متعلق آن این جهان جزئی و متغیر است، پس شناخت حقیقی توسط این عقل استدلالی نمیتواند صورت بگیرد و بلکه توسط عقل اشراقی است که این معرفت حقیقی شکل میگیرد.
از میدان علم میدان بصیرت زاید. قوله تعالی: «جعل لکم السمع والابصار». بصر دیدهور کردنست، و ابصار سه است: اول بصر عقلست، دوم بصر حکمتست، سیم بصر فراست است. اما بصر عقل قواید آن سه است: یکی شناختن سود و زیان خود، و کوشیدن عواقب خود، که آن سبب رستن است از ملامت؛ دیگر بدیدن مراتب خلق، و طاقت هر کسی در خوی، و قوت هر یکی در خود، و بهرهٔ هر یک در عزم، و این سبب سلامت است؛ سیم بدیدن اولیتر هر چیز در هر کار و در هر هنگام و با هرکس، و این لباس کرامتست؛ و همه موازین عقلاند و جز ازین همه محنتست. و اما بصر حکمت را سه علامت است: بدیدن شفقت در هر فرصت تا جنگ برخیزد، ئ بدیدن حیرت در هر قسمت تا شتاب برخیزد، و بدیدن اشارت حق در هر صنعیت تا آشنایی زاید، و شادی این طریق خصوصیتست. و اما فراست بر سه نوعست: تفرس بتجربت و این همه ممیزانرا هست، و فراست باستدلال و این همه عاقلانرا هست، و فراست بنظر دل و این بدان نورست که مومنان در دل دارند. فراست تجربتی بدیده است یا شنیده یا بخرد در یافته؛ و فراست استدلالی قیاس شرعیست در دین، و قیاس عقلی در جز از دین، و قیاس طبیعی که عامه راست؛ و فراست نظری برقیست که در دل تابد و راست آید، یا هاجی که در ضمیری آید و آخر آن هاجی حقیقت بود، یا وقوفست بقطع برحکم غیبی بعینه، و آن خضر.