اسباط

معنی کلمه اسباط در لغت نامه دهخدا

اسباط. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سِبط. پسران پسر و پسران دختر. ( غیاث ). فرزندان فرزند. || امم. || گروه ها از یهود.
- اسباط بنی اسرائیل ؛ قبایل آن. ( منتهی الارب ). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام. ( مهذب الاسماء ). امت موسی ( ع ) زیرا که امت او اولاد دوازده پسر یعقوب ( ع ) بود. استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب مثل استعمال لفظقبایل است در بنی اسماعیل و تسمیه اینان به اسباط وتسمیه آنان به قبائل برای آنست تا فرق باشد میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق ( ع ). ( غیاث اللغات ).اسباط یعقوب ؛ دوازده پسر او: یوسف. بن یامین. یسّاخر( یسّاکار ). یهودا. شمعون. لاوی ( لیوی ). جادیه ( گاد ).ازّیر ( آشیر ). زبولون. نفتالی. روبن. دان. و قبایل دوازده گانه که از نسل این دوازده تنند نیز به اسباط بنی اسرائیل نامیده میشوند: قولوا آمنا باﷲ و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. ( قرآن 136/2 ). و رجوع به عقد الفرید ج 2 ص 238 ، 239 وج 7 ص 298 شود.
|| ج ِ سَبط. گیاهان تر و تازه نصی.
اسباط. [ اِ ] ( ع مص ) خاموش شدن از بیم و سر فرودافکندن. ( منتهی الارب ). || بر زمین دوسیدن از ضرب و زخم یا بیماری. دوسیدن به زمین و دراز گشتن از ضرب. ( منتهی الارب ). || چشم فروخوابانیدن در خواب : اسبط فی نومه. ( منتهی الارب ). || اسباط از امری ؛ غفلت ورزیدن از آن : اسبط عن الامر. ( منتهی الارب ). || گوالیدن چیزی از درازا و پهنا. || گسترده شدن. || افتادن چنانکه حرکت نتواند. || سَبطناک شدن زمین. ( منتهی الارب ).
اسباط. [ اَ ]( اِخ ) ابن ابراهیم المعدل المدینی. متوفی بسال 340 هَ. ق. وی از احمدبن خشنام و ابراهیم بن سعدان و ابن ابی عاصم روایت دارد. ابونعیم از او به وسایطی حدیثی از رسول ( ص ) روایت کرده است. ( ذکر اخبار اصبهان تألیف ابی نعیم چ لیدن سال 1931 م. ج 1 صص 223 - 224 ).
اسباط. [ اَ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ. اسماعیل بن عبداﷲ سمویه از او روایت دارد و وی از ابی داود روایت کند. ابونعیم از او به وسایطی خبری نقل کند. ( ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 224 ).
اسباط. [ اَ ] ( اِخ ) ابن نصر، مکنی به ابی یوسف. محدث است.
اسباط. [اَ ] ( اِخ ) ابن واصل الشیبانی. جاحظ در البیان و التبیین ( چ سندوبی ج 1 ص 38 ) بیتی ازو نقل کرده است.

معنی کلمه اسباط در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سبط ، پسران پسر و پسران دختر.

معنی کلمه اسباط در فرهنگ عمید

= سبط

معنی کلمه اسباط در فرهنگ فارسی

فرزندزادگان، نوادگان، نبیرگان، پسران پسر، پسران دختر، جمع سبط
( اسم ) جمع سبط پسران پسر و پسران دختر فرزندان فرزند نوگان نبیرگان نوادگان نبسگان .
ابن نصر مکنی به ابو یوسف .

معنی کلمه اسباط در دانشنامه آزاد فارسی

اَسْباط
(صورتِ مفرد آن: سِبْط، که معرّب از سَبْط در عبری است؛ به معنای فرزند، فرزندزاده، به ویژه نوۀ دختری، توسّعاً یعنی ذرّیه و با توسّع بیشتر برابر با قوم و قبیله) نام عام دوازده سبط بنی اسرائیل. چون اسرائیل لقب یعقوب است به این دوازده پسر او و فرزندان و فرزندزادگان آنان بنی اسرائیل می گویند. نام دوازده پسر یعقوب از این قرار است: رئوبین (روبین)، شمعون، لاوی، یهودا، یسّاکار، زبولون، دان، نفتالی، جاد، اشیر، بنیامین و یوسف. لاوی و یوسف شخصاً در شمار اسباط دوازده گانه نیستند، ولی دو فرزند یوسف به نام های منسّی (منشی) و افرائیم سرسلسلۀ دو سبط دیگرند که جمعاً دوازده سبط (اسباط) یا بنی اسرائیل را تشکیل می دهند. از اسباط پنج بار در قرآن یاد شده است (بقره، ۱۳۶، ۱۴۰؛ آل عمران، ۸۴؛ نساء، ۱۶۳؛ و اعراف، ۱۶۰).

معنی کلمه اسباط در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسباط اسم عام انبیای بنی اسرائیل یا پیامبرانی از آل یعقوب، یا عنوان کلی قبایل بنی اسرائیل است.
اسباط واژه ای عربی و جمع سبط (به کسر سین) است به معنی نوه یا فرزند فرزند. استعمال لفظ اسباط در قرآن فقط درباره بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) می باشد.
لفظ اسباط پنج بار در قرآن آمده و در میان اسباط، پیامبرانی مبعوث شده که به انبیای بنی اسرائیل مشهورند. زمانی که ذریه یعقوب (علیه السلام) زیاد شدند (اولاد او دوازده تن بودند)، در اراضی فلسطین در شرق دریای روم منتشر می شوند و قبائلی می گردند که آنان را اسباط و بنی اسرائیل می نامند .
به تعبیر دیگر، اسباط بنی اسرائیل، دوازده تیره و ملت بودند که هر تیره از آنان به یکی از فرزندان یعقوب (علیه السلام) منتهی می شوند .
استعمال لفظ اسباط
استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب (علیه السلام) مثل استعمال لفظ قبائل است در فرزندان اسماعیل (علیه السلام) و برای اینکه میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق (پدر یعقوب) فرق باشد، اینگونه خوانده شده اند . اسباط دوازده گانه با تقسیم زمینها میان خود، هر یک دارای رئیس و استقلال شده و با حفظ ارتباط تا زمان مرگ سلیمان (علیه السلام) در سرزمین واحدی می زیسته اند، اما بعد از مرگ وی دشمنی میان آنها بالا می گیرد و سرزمین به دو بخش تجزیه می شود.
برخی از آنان بر ایمان خود و توحید باقـی می مـانند ولـی اکثر آنها کافر می شوند و حتی بت پرست می گردند . «قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَ یعْقُوبَ وَ الأسْبَاطِ» «بگوئید ما به خدا ایمان آورده ایم و به آن چه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و (پیامبرانی از فرزندان او) نازل گردید.»
این آیه اسباط را جزء کسانی می شمارد که آیات بر آنها نازل شده و نسبت دادن نزول آیات بر همه آنها از این جهت بوده که در میان آنها پیامبرانی بوده است، لذا منظور آیه خود فرزندان یعقوب نیست . نکته دیگر اینکه ذکر اسباط پس از یعقوب (علیه السلام) در این آیه و آیات دیگر نشان می دهد که اسباط در دوره تاریخی پس از یعقوب و پیش از موسی (علیه السلام) می زیسته اند : «وَأَوْحَینَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإْسْحَقَ وَیعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ» «و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (بنی اسرائیل) و... وحی نمودیم»
این آیه در رد تبعیض میان انبیای الهی آمده و پیامبر بودن آنان را می ر ساند، اما باز هم هویت آنان مورد اختلاف است. اهل سنت آنها را همان فرزندان دوازده گانه یعقوب (علیه السلام) می دانند، اما اموری چون حسادت، توطئه برای قتل یوسف (علیه السلام)، به چاه افکندن او، دروغگویی برای فریب پدر و گمراه خواندن او، اتهام دزدی به یوسف (علیه السلام) و... از ساحت انبیا به دور است .
علت جمع بودن اسباط
نام بردن اسباط در قالب لفظ جمعی و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها می تواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران مذکور حکایت کند : «وَمِن قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یعْدِلُونَ وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَی عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا...» «و از قوم موسی گروهی هستند که به سوی حق هدایت می کنند و به حق و عدالت حکم می نمایند. ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم.»
در این آیه مراد تیره ها و گروه‏های دوازده گانه قوم موسی (علیه السلام) است، سبب دسته بندی یاد شده را که بنابر ظاهر آیات در زمان موسی (علیه السلام) روی داده است، تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیری از اختلاف می دانند.
قرآن در ادامه نعمتهای نازل شده بر اسباط را برشمرده (همانند ۱۲ چشمه، سایبانی از ابر، من و سلوی، اجازه سکونت در بیت المقدس، آمرزش گناهان و ...) و بیان می کند که چگونه به رغم وجود همه این نعمت ها دست به نافرمانی، ستمگری و تحریف کلام الهی زده و گرفتار عذاب شدند.
استعمال سبط و بسط
...
[ویکی شیعه] أسباط به معنای فرزندان و نوادگان به پیامبرانی از بنی اسرائیل یا قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل اشاره دارد. طبق قرآن اسباط اشخاصی بوده اند که به آنها وحی می شده و در قرآن از آنها در کنار دیگر پیامبران از جمله ابراهیم(ع) و یعقوب(ع) یاد شده است. در روایات نیز اسباط شایسته درود و صلوات دانسته شده اند.
گروهی از شیعیان اسباط را امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و یا امامان معصوم(ع) دانسته اند.
اسباط در لغت به معنای نوادگان، فرزندان و قبیله است. به باور برخی این کلمه ریشه عبری داشته و به معنای عصا یا جماعتی است که با عصا رهبری می شوند. این واژه در قرآن ۵ بار به کار رفته است. در کتاب مقدس نیز فرزندان یعقوب(ع)، ۱۲ سبطِ وی معرفی شده اند. همچنین نام یکی از درهای مسجد الصخره در بیت المقدس، «باب أسباط» بوده است.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
در قرآن مراد از این واژه گاهی تیره ها و گروه های دوازده گانه قوم حضرت موسی علیه السلام است؛اما در موارد دیگر اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت کنندگان وحی یاد می شود؛ اما هویت آنان مورد اختلاف است. از گزارش های لغوی، تفسیری و روایی برمی آید، گروه یاد شده افراد خاصی از میان نوادگان یعقوب بوده اند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آیات مربوط پس از حضرت یوسف علیه السلام و پیش از حضرت موسی علیه السلام در مصر و میان بنی اسرائیل رسالت داشته اند.
أسباط جمع سِبْط و برگرفته از ریشه «س ـ ب ـ ط» است. کاربردهای متفاوت این ماده و مشتقات آن و گزارش های واژه نگاران از معنای آن نشان می دهد که ریشه «س ـ ب ـ ط» در اصل به معنای امتداد و انتشار اموری بکار می رود که منشأ و ریشه واحدی داشته و امتداد و انتشار آن ها به صورت طبیعی و آسان صورت می گیرد.
کاربرد در مواردی چون: درختی بلند و پرشاخ و برگ در میان رمل ها، موی صاف و آویخته، باران انبوه، نوادگان و افراد یک نسل مؤید این معناست، بر همین اساس گروهی معتقدند که سِبْط به معنای نوه و بیشتر نوه دختری و اسباط به معنای نوادگان و نسلی که همگی مانند شاخه های یک درخت، از یک پدر و امتداد او هستند، به کار می رود.
فرزند و نواده برخوردار از جایگاهی ویژه در میان یک نسل پدری را نیز گفته اند که به رغم نادر بودن، هماهنگی قابل توجهی با موارد کاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط و نیز احادیث اسلامی دارد؛ همچنین در صورت اضافه به یهود و بنی اسرائیل، معنای قبیله ( = گروهی از یک ریشه پدری) برای آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفته اند: اولی در مورد نسل اسحاق و دومی درباره نسل اسماعیل و برای بازشناسی آن ها از یکدیگر به کار می رود. کاربرد سبط به معنای گروه و جماعت در برخی احادیث مؤیّد معنای اخیر است.
از سوی دیگر عربی یا دخیل بودن سِبْط و أسباط مورد اختلاف است. برخلاف سیوطی که سبط را یک واژه دخیل عِبری و از مُبهمات قرآن می داند، گروهی دیگر بر عربی بودن آن تأکید می ورزند؛ همچنین برخی خاورشناسان نیز معتقدند که واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربی، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است، با این تفاوت که برخی آن را عِبری و برگرفته از «شبط» به معنای «عصا» یا «جماعتی که رئیسی با عصا آنان را رهبری می کند» و برخی دیگر سریانی می دانند.
آرتور جفری، ریشه اصلی آن را واژه عبری دانسته و شمار قابل توجهی از پژوهشگران اروپایی را یاد می کند که بر وامگیری مستقیم سِبط از زبان عبری حجت آورده اند.
گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانی بسیار نزدیک به سبط در زبان های آرامی، سبایی، آشوری، عبری و دیگر زبان های سامی ـ حامی، در کنار کاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندی درباره کاربرد آن در اشعار عربی پیش از اسلام، می تواند مؤیّدی بر معرب بودن سِبْط باشد.
[ویکی الکتاب] معنی أَسْبَاطِ: فرزندان -نوه ها(اسباط جمع سبط به معنای پسر زاده و یا دختر زاده است ، و لیکن در بنی اسرائیل به معنای قوم خاصی بوده ، سبط در اصطلاح ایشان به منزله قبیله در نزد عرب است )
تکرار در قرآن: ۴(بار)
[ویکی فقه] اسباط (قرآن). اسباط، جمع سبط است. سبط به فرزند فرزند (نوه) گفته می شود.
برخی معتقدند: مقصود از اسباط، قبایل بنی اسرائیل اند که به دوازده فرزند یعقوب علیه السّلام منتهی می شوند و بسیاری از مفسران گفته اند: اسباط، پیامبر بوده اند. مرحوم طبرسی گفته است: طبق مذهب ما، همه آنان پیامبر نبوده اند؛ بنابراین، در آیاتی که از وحی یا ایمان به اسباط سخن می رود، مقصود انبیای آنان است؛ ولی در آیه ۱۶۰ سوره اعراف ، مقصود، تیره های مختلف بنی اسرائیل اند؛ به همین جهت، اطلاعات اسباط ( پیامبران بنی اسرائیل) به اعتبار پیامبران آنان در این جا، و اسباط (تیره های بنی اسرائیل) در مدخل بنی اسرائیل به اعتبار تیره های گوناگون آنان ذکر شده است.

معنی کلمه اسباط در ویکی واژه

جِ سبط ؛ پسران پسر و پسران دخ

جملاتی از کاربرد کلمه اسباط

یوسف اسباط یا یعقوب پیر نهر جوری آنکه بود او بی‌نظیر
یعقوب ۲۰ سال را نزد لابان سپری کرد. در همین دوره، ۱۱ نفر از پدران اسباط اسرائیل متولد شدند. ابتدا لیه چهار پسر، رئوبن، شمعون، لاوی و یهودا، زایید اما این پسران باعث نشدند یعقوب به لیه علاقه‌مند شود. راحیل نازا بود و نتوانست فرزندی بزاید. در نتیجه، مانند ساره کنیز خود را به شوهرش داد تا با او آمیزش کند و بلهه نیز دو پسر به دنیا آورد: دان و نفتالی. لیه نیز برای مدتی باردار نمی‌شد و او نیز مانند خواهرش کنیز خویش را به شوهرش داد که اشیر و جاد را زایید. لیه در ادامه سه بار دیگر وضع حمل کرد و دو پسر به نام‌های یساکار و زبولون و یک دختر به نام دینه زایید. بعد از سال‌ها نازایی، خدا راحیل را به یاد آورد و رحم او را گشود. راحیل باردار و صاحب پسری شد که او را یوسف نامیدند.
این در در زاویه شمال شرقی مسجدالاقصی واقع شده‌است و دوران حکومت ایوبیان بازسازی شده‌است. به این در، الاسباط نیز می‌گویند. این در بعلت هم سطحی با زمین تنها دری است که آمبولانس‌ها می‌توانند در شرایط اضطرار از طریق آن وارد مسجد شوند. و مجروحان و فوت‌شدگان را از آن خارج کنند.
واژه اسباط ۵ بار در قرآن آمده‌است. در آیه ۱۶۰ سوره اعراف اسباط به‌صورت نکره آمده، مراد از آن تیره‌ها و گروه‌های دوازده‌گانه قوم موسی یا همان اسباط بنی‌اسرائیل است؛ اما در موارد دیگر (بقره:۱۳۶و۱۴۰؛ آل عمران:۸۴؛ نساء:۱۶۳) اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت کنندگان وحی یاد می‌شود؛ و این دو را نباید با هم اشتباه گرفت.
در آیه ۱۴۰ سوره بقره صریحاً یهودی و نصرانی بودن ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط، رد شده‌است و این نشان می‌دهد که اسباط -مانند بقیه پیامبران نامبرده- پیش از موسی و عیسی به پیامبری رسیده‌اند.
شبلی گفت: از یوسف اسباط پرسیدند که غایت تواضع چیست گفت: آنکه از خانه بیرون آئی هر کرا بینی چنان دانی که بهتر از تست.
چنان‌که ذکر اسباط بین یعقوب و موسی در آیات ۱۳۶ بقره و ۸۴ آل‌عمران نشان می‌دهد که اسباط به احتمال زیاد در دوره تاریخی پس از یعقوب و پیش از موسی می‌زیسته‌اند؛ زیرا ترتیب تاریخی در ذکر بقیه پیامبران در این دو آیه رعایت شده‌است. به علاوه، نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعی که مفرد آن یک وصف عام است، و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها، می‌تواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حکایت کند.
اسحاق (عبری: יִצְחָק‎) از شخصیت‌های سفر پیدایش در تنخ است. او یکی از سه شه‌پدر بنی‌اسرائیل و یکی از شخصیت‌های مهم ادیان ابراهیمی، از جمله یهودیت، مسیحیت و اسلام، است. اسحاق فرزند ابراهیم و ساره، پدر یعقوب و پدربزرگ اسباط اسرائیل بود. به گفته سفر پیدایش، او حدوداً اوایل هزاره دوم قبل از میلاد زیست، اما داستان حاوی اطلاعاتی است که نشان می‌دهد این قصه نمی‌تواند قبل از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد شکل گرفته باشد.
وَ ما أُنْزِلَ إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و ایمان دادیم بآنچه فرو فرستادند اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان وی را گفته‌اند اسباط در فرزندان یعقوب همچون قبائل است در فرزندان اسماعیل، و اسماعیل پدر تازیان بود، و اسحاق پدر عبرانیان، و اسماعیل بجود و سخا معروف بود، ازینجاست که عرب همه با جود و سخا باشند. و اسحاق بزهد و عبادت معروف بود از اینجاست که در اهل کتاب زهّاد و رهبان بسیار باشند، و فرزندان یعقوب را اسباط از آن گفتند که بسیار بودند، و سبط در لغت عرب درختی پر شاخ باشد، یعنی که ایشان را شاخه‌های بسیارست، چنانک عرب را قبائل بسیارست، و آنچه گفت ایشان را کتاب دادیم و در عداد کتاب داران آورد، پیغامبران ایشان را خواهد که در اسباط چهار هزار پیغامبر بودند.
تو چو بیضائی و اولاد تو همچون انجم تو چو دریائی و اسباط تو همچون انهار
پسران یعقوب و تولد ایشان یقیناً بازتاب‌دهنده باوری بسیار قدیمی دربارهٔ تاریخ و روابط قبیله‌ای اسباط اسرائیل است. غیر از قبیله بنیامین، ۱۱ قبیله عبرانی دیگر ریشه در شرق سوریه دارند و قبیله بنیامین نیز بعد از مهاجرت به کنعان به قبیله یوسف و سایرین پیوست. به علاوه، ۶ قبیله پسران لیه احتمالاً در زمانی از تاریخ خود اتحاد و رابطه نزدیک متمایزی با یکدیگر داشته‌اند و ۴ قبیله پسران کنیزان، نسبت به آن‌ها در رده‌های پایین‌تر ساختار قبیله‌ای بوده‌اند. نخست‌زادگی رئوبن نیز نشان می‌دهد قبیله او در آغاز در سلسله‌مراتب ایلاتی جایگاه برتری داشته که البته آن را از دست داده‌است.
ابراهیم در ساراگوسا به سال ۱۲۴۰ میلادی زاده شد و جوانیش را در تودلا در ناوار گذرانید. پدرش تورات و میدراش و دستور زبان عبری و برخی از بخش‌های میشنا و تلمود را به وی آموخت. ابراهیم، هیجده سال داشت که پدرش کشته شد. وی اسپانیا را ترک گفت، و به خاورنزدیک رفت تا جریانی را درباره افسانه سامبشن دریابد، بنا به گفته‌ها اسباط گمشده در آن‌جا سکونت داشتند. جنگ‌های صلیبی در حمص و اورشلیم خیلی زود او را از عکا به سوی اروپا بازگرداند، یعنی جایی که ده‌سال را در یونان و ایتالیا سپری ساخت. او در طی این سال‌های مسافرت، به فلسفه پرداخت و به ویژه نوشته‌ها و آثار موسی بن میمون را مطالعه نمود و از نظریات و عقاید او دفاع می‌کرد.
آن مجاهد مردان مرد آن مبارز میدان درد آن خو کرده تقوی آن پرورده معنی آن مخلص محتاط یوسف اسباط رحمةالله علیه از زهاد و عباد این قوم بود و در تابعین بزهد او کس نبود و در مراقبه و محاسبه کمالی داشت و معرفت وحالت خود پنهان داشتی و ریاضت کردی و ازدنیا انقطاع کلی داشت وکلماتی شافی دارد و بسیار مشایخ کبار دیده بود.
بر اساس آموزه‌های اسلامی، اسلام پذیرش بی قید و شرط خداوند و تسلیم در برابر اوامر اوست. به باور مسلمانان، اسلام دین همه پیامبران است و مسلمانان واقعی، ابراهیم، موسی و عیسی بودند و بر اساس روایتی از محمد، دنیا، خانه اسلام است. در قران تصریح شده‌است که مسلمانان به آنچه که بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، عیسی، موسی و اسباط نازل شده‌است باورمند هستند و فرقی بین آنها نمی‌گذارند. همچنین در متن قرآن، یهودیان و مسیحیان با عنوان «اهل کتاب» از بی‌دین‌ها جدا شده‌اند.
أَمْ تَقُولُونَ یا می‌گوئید إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط کانُوا هُوداً جهودان بودند أَوْ نَصاری‌ و ترسایان میگویند که ایشان ترسایان بودند، قُلْ گوی أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ شما به دانید یا خدا وَ مَنْ أَظْلَمُ و کیست بیدادگر تر بر خود؟ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ از آن کس که پنهان کند گواهی که دارد بنزدیک خویش در نبوت محمد مِنَ اللَّهِ از خداوند عز و جل، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و خدای ناآگاه نیست از آنچه شما میکنید.
وهب منبه گفت: فرعون موسی همان فرعون بود که بروزگار یوسف خاسته بود. چون یوسف (ع) از دنیا بیرون شد و اسباط برسیدند و هیچ نماندند، و نسل و نژاد ایشان بسیار شد، فرعون بر ایشان مستولی گشت، و ایشان را ببندگی و خواری بر خدمت و بر کار خود داشت، و بر ایشان خراج و جزیت نهاد، و از آن روز باز که یوسف در مصر شد و این ولید مصعب در مصر فرعون بود، تا آن روز که موسی برسولی در مصر شد چهار صد سال بود، و فرعون همان فرعون بود بر ایشان غالب گشته و قوت گرفته و دعوی خدایی کرده. چون موسی گفت: من رسول خداام بتو، و بیّنت و معجزت دارم بدرستی نبوت خویش، فرعون جواب داد: إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ فی دعوتک.
تا در اسباط حدوث عالم از راه کلام شرح اعراض و جواهر در میان باید گرفت
و ابتداء این قصّه آنست که یعقوب را دوازده پسر بود از دو حرّه و دو سریت، حرّه یکی لیّا بود بنت لایان بن لوط و دیگر خواهرش راحیل بنت لایان بن لوط، و یعقوب ایشان را هر دو بهم داشت و در شرع ایشان جمع میان دو خواهر روا بود تا بروزگار بعثت موسی و نزول تورات که آن گه حرام شد، قومی گفتند جمع نکرد میان خواهران که از اوّل لیّا بخواست دختر مهین و از وی چهار فرزند آمد: یهودا و شمعون و لاوی و روبیل، و قیل روبین بالنون. پس لیّا فرمان یافت و راحیل را دختر کهین بخواست، و کانت اجمل نساء اهل عصرها و از وی دو پسر آمد یوسف و بن یامین، و قیل بنیامین و لایان، در جهاز این دختران دو کنیزک بایشان داده بود نام یکی زلفه و دیگر بلهه ایشان هر دو کنیزک را بیعقوب دادند و یعقوب را از ایشان شش پسر آمد: دان و نفتولی و قیل تفثالی و زبولون از زلفه، و کوذ و اوشیر و بشسوخور از بلهه، این دوازده پسر اسباطاند که ربّ العالمین در قرآن ایشان را نام برده، و السّبط فی کلام العرب:الشجرة الملتفة الکثیرة الاغصان.
در آیه ۱۶۳ سوره نساء از نزول وحی بر اسباط، همانند شماری از پیامبران بزرگ، یاد شده‌است.
همه پیغمبران بر این بودند نوح ویعقوب و یوسف و اسباط