اساساً

معنی کلمه اساساً در لغت نامه دهخدا

( اساساً ) اساساً. [ اَ سَن ْ ] ( ع ق ) از روی اساس. اصلاً.

معنی کلمه اساساً در فرهنگ معین

( اساساً ) (اَ سَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) از بن ، از اصل .

معنی کلمه اساساً در فرهنگ فارسی

از بن از پای بست از پایه از اصل از بنیاد : این ساختمان اساسا خرابست .

معنی کلمه اساساً در ویکی واژه

از بن، از اصل.

جملاتی از کاربرد کلمه اساساً

یک موتور خطی اساساً یک موتور الکتریکی است که از حالت دوار درآمده تا به جای اینکه یک گشتاور (چرخش) گردشی تولید کند، یک نیروی خطی توسط ایجاد یک میدان الکترومغناطیسی سیار در طولش، به وجود آورد. موتورهای خطی اغلب موتورهای القایی یا پله‌ای هستند. می‌توانید یک موتور خطی را در یک قطار سریع‌السیر مَگ‌لِو مشاهده کنید که در آن قطار روی ریل، معلق است.
دمای مالش دادن و استخراج بسیار مهم است زیرا بر کیفیت روغن زیتون اثر می‌گذارد. وقتی دمای بالا استفاده می‌شود بیشتر رایحه‌های فرار از دست می‌رود و میزان اکسیداسیون روغن افزایش می‌یابد بنابراین کیفیت تولیدی روغن‌ها پایین‌تر است. علاوه بر این محتویات شیمیایی شامل پلی فنول‌ها، آنتی اکسیدان‌ها و ویتامین‌های موجود در روغن با درجه حرارت بالا کاهش می‌یابد. دما را اساساً با کنترل کردن دمای آبی که در این ۲ مرحله اضافه می‌شود، تنظیم می‌کنند. درجه حرارت‌های بالا باعث می‌شود عملکرد روغن بدست آمده از خمیر افزایش می‌یابد.
از دیگر نشانه‌های اسلوب معادله این است که میان دو مصرع می‌توان نشانهٔ برابری (=) گذاشت یا میان آن دو، عبارتِ «همان‌طور که» آورد ولی حتماً بایستی عنایت داشت که این‌ها شروط اساسی اسلوب معادله نیستند؛ یعنی ممکن است بیتی یافت شود که اساساً دو مصرعش موضوع و نمونه‌ای عینی را بیان نکند ولی آوردن عبارت ِ «همان‌طور که» میان دو مصرعش مشکلی ایجاد نکند و دو مصرع از هم مستقل باشند. مثل بیت زیر
هر کشاورز اساساً یک جنگجو نیز بود تا اینکه هیده یوشی از طریق یک «شکار شمشیر» در سراسر کشور در سال ۱۵۸۸ سلاح‌ها را مصادره کرد. هر آشیگارو اولین درس‌های خود را در مورد ذهنیت جنگ از بیوا هوشی داشت. از سوی دیگر، تلاوت هایک همچنین فضایل مدنی را تبلیغ می‌کرد: وفاداری، پایداری در مصیبت‌ها، و افتخار به افتخار خانواده.
عثمان ساختمان مسجد را تغییر داد و مساحتش را چندی افزود، دیوارهایش را با سنگ‌های نقش و نگاردار و ستون‌هایش را با سنگ‌های تراشیده و نگاشته بازساخت، و سقف را با چوب ساج ترمیم کرد. اساساً عثمان بنای مسجد النبی را از آن حالت نخستین و سادگی و بی‌آرایگی بیرون آورده‌است. ساختمان دیرین مسجد از بن برچیده بنای تازه با مساحتی بیش جای‌گزینش گردید. زهری گفت: «عثمان مسجدالنبی را توسعه داد و ده‌هزار درم سیم را از اموال خود صرف آن نمود.»
اساساً تحقیر نافی امر تشخص می‌باشد. چون تحقیر از قوه به فعل آمدن عقیده به بی‌ارزش بودن چیزی است(ما هر چیز خوب یا بد و هر چیزی را که به یکی از این دو بیانجامد در خور توجه می‌دانیم و چیزی را که هیچ اهمیتی ندارد یا اهمیت اندکی دارد بی ارزش می‌شماریم)، سه نوع تحقیر وجود دارد: استخفاف، ایذا، اهانت.
شعب ملی کلیسای هیولای اسپاگتی پرنده در بسیاری از کشورها در تلاش بوده‌اند که پاستافاریانیسم به مذهبی رسمی (از نظر قانونی) شناخته شود و درجه‌های مختلفی از موفقیت در این زمینه را به‌دست آوردند. در نیوزیلند، پیروان پاستافاریان اجازه دارند جشن ازدواج خود را برگزار کنند، زیرا این جنبش معیارهای تعیین شده برای سازمان‌هایی را که اساساً اعتقادات مذهبی، فلسفی یا بشردوستانه را ترویج می‌کنند، برآورده می‌کند.
«شخصیت‌های برنامه‌های معاصر یا اساساً همگی مرد هستند (مثل گارفیلد) یا بر اساس اصلی که آن را اصل اسمورفت می‌نامم، سازمان‌دهی شده‌اند: گروهی از مردان که با هم رفیق هستند و شخصیت مؤنثی تنها که گروه را متمایز می‌کند… پیام این کار واضح است. پسرها نُرم و دخترها موارد استثنائی هستند؛ پسرها مرکز و دخترها حاشیه هستند؛ پسرها شخصیت‌هایی منحصربه‌فرد و دخترها تیپ محسوب می‌شوند. این پسرها هستند که ویژگی‌های گروه، داستان و ارزش‌هایش را مشخص می‌کنند. دخترها تنها در کنار پسرها وجود دارند.»
اینکه افرادی در بین مورخان هستند که معتقداند؛ قدّیس موسی نگارندهٔ تورات نیست، به خودی خود موضوعی را ثابت نمی‌کند. همان‌طور که می‌دانیم، امروزه تعداد زیادی از مورخان اساساً باور دارند که موسی شخصیتی افسانه‌ای است و وجود واقعی نداشته‌است، بلکه شخصیتی ساختهٔ ذهن نگارندگان یهودی بوده‌است؛ پس آیا باید نتیجه گرفت که موسی شخصیتی افسانه‌ای است؟ چرا که مورخان دیگری نیز هستند که باور دارند موسی شخصیتی تاریخی و نگارندهٔ تورات است.
حتی از نظر شکاکان «ممکن است باورهایی باشند که موجه‌اند ولی به دلیل نبود عنصر صدق، معرفت نیستند.» معقول بودن چنین احتمالی، مبنای بسیاری از چالش‌های شکاکانه‌است؛ مثلاً هر کدام از ما می‌تواند به‌گونه‌ایی موجه موضوعی را باور کند، حال آنکه هرگز بدان معرفت نداشته باشد، زیرا در توهم‌های حس اساساً چیزی در واقعیت نیست، تا بتوان بدان معرفت داشت.