ازروی

معنی کلمه ازروی در فرهنگ فارسی

بطریق از راه : از روی انصاف . توضیح دائم اضافه است .

جملاتی از کاربرد کلمه ازروی

بهار آرزو گلگل شکفت ازروی رنگینش به جوش آورد خون بوسه را دست نگارینش
آنگاه که ما بگذشتیم کار ایشان راست‌، آنچه خواهند کنند، که ما چون نماز بکردیم، از آنجانب شارستان‌ بباغ بازرویم. گفت: فرمان بردارم، و بازگشت و این مثال بداد و سیاه پوشان‌ برآمدند و حجّت تمام گرفتند .
فروغ‌صبح رحمت‌طالع‌است ازروی خوشخویی زچین برجبهه لعنت می‌کشد خط بد خصالی را
تا قیامت برنمی‌خیزد چوداغ ازروی دل سایهٔ ما ناتوانان هرکجا افتاده است
الکساندر-آنتونن تاشه به تاریخ ۲۳ ژوئیه ۱۸۲۳ در فرازرویل (امروزه ریوییر-دو-لو) به دنیا آمد. او فرزند سوم از پنج فرزند خانواده بود. پدرش، شارل تاشه، بازرگان بود و به تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۸۲۶، زمانی که الکساندر-آنتونن تنها دو سال داشت، از دنیا رفت؛ بنابراین مادرش تصمیم گرفت که فرازرویل را به مقصد بوشرویل ترک کند و در میان راه، بزرگ‌ترین فرزندش را در کاموراسکا بگذارد.
پشت لشکرهای عشق ازروی جان بازان تست چون بمردان دلاور صف کین آراسته
باد چون حکم ازل حکم تو ازروی نفاذ مدت عمر تو بادا چون ابد بی منتها
حقیقت- کثیر و کثرت قایم است به وحدت که مبداء مفهوم او است و باز به هر یک ازمراتب کثرت ازروی کلی و کلیت وحدت محیط بود، چون جنس و نوع و فصل و موضوع و محمول. پس ظاهر و باطن کثرت وحدت بود و کثرت جزاعتباری نبود از اعتبارات، و اختلافات وحدت که از خواص کثرت است امر عدمی بود: ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت ظهور وحدت دارد.
بعد ازوفات استاد را به خواب دیدند و پرسیدند که خدای تعالی با تو چه کردگفت: مرا به پای بداشت و هر گناه که بدان اقرار آوردم بیآمرزید مگر یک گناه که از آن شرم داشتم که یاد کردمی مرا در عرق بازداشت تا آنگاه که همه گوشت ازرویم فرو افتاد گفتند آن چه بود گفت درکودکی بامردی نگرسته بودم مرا نیکو آمده بود و یکبار دیگرش به خواب دیدند که عظیم بی‌قراری می‌کرد و می‌گریست گفتند ای استاد چه بوده است مگر دنیا می‌بایدت گفت: بلی ولکن نه برای دنیا با مجلس که گویم بلکه برای آن تا میان دربندم و عصابرگیرم و همه روز یک بیک درهمی شوم و خلق را وعظ همی کنم که مکنید که نمی‌دانید که از که باز می‌مانید.
و گفت: اگر توانید به سرقاعدة فنای اول بازروید تا بدین حدیث رسید، و اگر نه این همه صلاح و زهد بادست که بر شما می‌زند.
مرا این روشنی ازروی یارست چه غم دارم چو یارم در کنارست