از بن گوش

معنی کلمه از بن گوش در لغت نامه دهخدا

از بن گوش. [ اَ ب ُ ن ِ ] ( ق مرکب ) کنایه از کمال اطاعت و بندگی و خدمتکاری از ته دل و مکنون خاطر. ( برهان ). و مأخذ این آن است که چون کسی جائی بندگی دارد یا فرمان کسی بپذیرد از غایت تواضع بن گوش میگیرد و سر فرودمیکند، کنایت بدینکه من بنده توام و حلقه عبودیت در گوش دارم. ( مؤید الفضلاء ).از بن دندان. از نرمه گوش. ( آنندراج ) :
از بن گوش ار ندارد آرزوی گردنش
بر بنا گوشش چرا گردن نهد گیسوی او.اثیرالدین اخسیکتی.سخن کز خواجگی بر گل زدی دوش
غلام آن بناگوش از بن گوش.نظامی.سرکشی نیست چو زلف تو و او نیز چو من
از بن گوش بعشق تو درآورده سر است.سلمان.از سر مهر آسمانت آستان بوس آمده
وز بن گوش اخترانت تابع فرمان شده.سلمان.کسی که تافت ازو سر چوزلف از بن گوش
سیاه روی درآمد فتاد در پایش.سلمان.لآلی سخنش گوهریست کز بن گوش
غلام حلقه بگوش است لؤلؤ عدنش.؟

معنی کلمه از بن گوش در فرهنگ معین

( ~. بُ نِ ) (ص . )نهایت کمال اطاعت ، فرمانبرداری .

معنی کلمه از بن گوش در فرهنگ فارسی

کنایه از اطاعت و بردگی از ته دل

معنی کلمه از بن گوش در ویکی واژه

نهایت کمال اطاعت، فرمانبردا

جملاتی از کاربرد کلمه از بن گوش

نی هر دمم ز مسجد، خواند به کوی رندی قول وی از بن گوش، می‌بایدم شنیدن
ما از بن گوش حلقه در گوش تویم ما از دل و جان غاشیه بر دوش تویم
بار شست سر زلف تو، بدوش از بن گوش می‌کشم دایم و پشتم، چو کمان می‌گردد
آن عقل فضول در جنون آید هوش از بن گوش مرتهن گردد
سمن کز خواجه‌گی بر گل زدی دوش غلام آن بناگوش از بن گوش
وگفت: ذکرالله ازمیان جان صلوات بر محمد از بن گوش.
محمد بن سلیمان که چون سلیمان را مسخرند ورا جن و انس از بن گوش
زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا
شده ست خادم لفظ تو لولو از بن گوش ازان همیشه به لالاست نسبت لولو
گفت اول که تیز کردم هوش عقد لؤلؤ گشادم از بن گوش