ارثه
معنی کلمه ارثه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ارثه در ویکی واژه
به مفهوم شعاع اختیار دنیوی و معنوی در گویش بهاری. اَرَثهَ تنگ اِئولده به لَسِنهَ عرصه بهش تنگ شد.
جملاتی از کاربرد کلمه ارثه
مطالعهای ژنتیکی روی تروبردها نشان داد که ۹۵٪ از نریانهای تروبرد، خط خونی پدریشان به دارلی عربین ختم میشود. هر چند در شجره نامه تروبردهای مدرن، هنگامی که تمامی توارثها در نظر گرفته شود (مادری و پدری) گادولفین عربین نقش بیشتری دارد (۱۳٫۸٪) نسبت به دارلی عربین (۶٫۵٪). علاوه بر این درصد سهم کوروانس بای بارب (۴٫۲٪) در خط خونی تروبردهای کنونی بیشتر از بایرلی ترک است (۳٫۳٪). اکثر تروبردهای مدرن که امروزه وجود دارند به مجموعاً ۲۷ یا ۲۸ نریان در قرن هجدهم و نوزدهم برمی گردند.
دینوری نوشتهاست هنگامی که پوراندخت دختر خسروپرویز به شاهی نشست، چنین شایع شد که ایرانیان پادشاه ندارند، و از این رو به یک زن پناه بردهاند. پس دو مرد از قبیلهٔ بکر بن وائل که یکی را مثنی بن حارثه شیبانی میخواندند و دیگری را سویدبنقطبه با کسانی که گرد خود درآوردند، در سرزمینهای مرزی ایران به تاخت و تاز پرداختند. مثنی از ناحیهٔ حیره به غارت و چپاول میپرداخت و سوید بن قطبه عجلی از ناحیهٔ آبلة (واقع در یمن امروزی)، آنها به دهقانان حمله میکردند و آنچه میتوانستند به غارت میبردند و چون آنها را دنبال میکردند به داخل صحرا میگریختند و در آنجا کسی آنها را تعقیب نمیکرد.
آن روز که این آیت آمد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ زید بن حارثه آمد و اسپی آورد و گفت: «یا رسول اللَّه هذا ممّا احبّه»
رسول خدا را پسران بودند: ابراهیم از ماریه و قاسم و طیب و مطهر از خدیجه امّا در کودکی از دنیا برفتند و ببلوغ نرسیدند. ربّ العالمین میفرماید: مِنْ رِجالِکُمْ و لفظ رجال بر مردان بالغ افتد، و روا باشد که معنی آیت آن بود که أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ الّذی لم یلده و آن گه بزید حارثه مخصوص بود، وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ نصب اللام لمکان کان.
دو فرزند دیگر نیز در خانواده خدیجه زندگی میکردند: علی بن ابی طالب پسر عموی محمد. و زید بن حارثه پسری از قبیله کلب که ربوده شده و به بردگی فروخته شده بود. زید چند سال در خانواده خدیجه برده بود، تا اینکه پدرش برای بردن او به مکه آمد. محمد اصرار داشت که به زید در مورد محل زندگی خود حق انتخاب داده شود و زید تصمیم گرفت نزد محمد و خدیجه بماند و پس از آن محمد بهطور قانونی زید را به عنوان پسرخوانده خود پذیرفت.
طی دیدگاه اهل سنت گفته شده در سال ۶۲۷ میلادی عایشه محمد را در غزوه بنیالمُصطَلَق همراهی کرد ولی از گروه جدا افتاد. مدتی بعد، هنگامی که توسط صفوان بن معطل (یکی از سربازان محمد) که او را در صحرا پیدا کرده بود، به مدینه بازگرداندهشد، عدّهای ادعا کردند که عایشه و صفوان با هم زنا کردهاند. حسان بن ثابت، اسامة بن زید فرزند زید بن حارثه و عدهای دیگر از عایشه دفاع کردند. علی ابن ابی طالب به محمد گفت: «زنان بسیارند و تو میتوانی به آسانی یکی را بر جای دیگری برگزینی.» محمد در بارهٔ شایعات با عایشه صحبت کرد. وی وحی مبنی بر بیگناهی عایشه را دریافت کرد و تهمت زنندگان را با ۸۰ ضربهٔ شلاق مجازات کرد.
کلاب فرزند مُرَّة بن کَعب بن لُؤَی بن غالب بن فِهر بن مالک و همسر اولش هِند بنت سُرَیْر بن ثَعْلَبَة بن حارث بن مالک بود. هر دو والدین او فرزندان ابراهیم از طریق پسرش اسماعیل بودند و نسب آنها به فهر از بنیقریش برمیگردد. او دو تن از برادرانش، تیم بن مره و یقظه بن مره را، از طریق همسر دوم پدرش، اسما بنت عدی (هند بنت حارثه بارقیه) داشت. او با فاطمه بنت سعد بن سیل ازدواج کرد که دو پسر برای او به دنیا آورد. پسر بزرگش، زهره بن کلاب، بزرگ قبیله بنیزهره بود، و پسر کوچکش قصی بن کلاب، اولین متولی کعبه بود. پس از مرگش، همسرش با ربیعه بن حرم از قبیله بنیعذره ازدواج کرد.
دی هاویلند و خواهرش فونتین تنها دو خویشاوندی بودند که برنده جایزه اسکار نقش اول شده بودند. وی همچنین جایزه هیئت ملی بازبینی فیلم، جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک، روبان نقرهای اتحادیه ملی روزنامهنگاران سینمایی ایتالیا و جایزه ولپی جشنواره فیلم بخاطر ایفای نقش در فیلم گودال مار (۱۹۴۸) دریافت نمود. جایزه گلدن گلوب بخاطر ایفای نقش در وارثه (۱۹۵۰) و آناستازیا (۱۹۸۷) به وی اعطا شد. او بخاطر فعالیتهایش در سینما، به دریافت یک ستاره در پیادهرو شهرت هالیوود، مفتخر شده بود.
خواجه علیه الصلوه وقتی صحابه را گفت «ایکم احب الیه ما له من مال وارثه». فرمود کیست از شما که مال خویش از مال وارث خویش دوستر دارد؟ جمله گفتند مامال خویش از مال وارث خویش دوستتر داریم. خواجه علیه السلام فرمود مال شما آن است که بآخرت فرستید و مال وارث شما این است که اینجا بگذارید.
آنگاه از این زهد معرفت پیدا شود و شرط معرفت آنست که سرور اولیاء علی مرتضی فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً». یعنی عارف آن بود که مشاهدۀ اشیاء به عین الیقین کند و ایمان راعیان گرداند چنانچه حضرت رسول(ص) از حارثه پرسید که: «کیف اصبحت یا حارثة؟ قال اصبحت مؤمناً حقّاً. قال(ص) انّ لکلّ حقٌ حقیقةً فما حقیقة ایمانک؟ قال اعرضت نفسی عن الدنیا و اسهرت لیلی و اظمأت نهاری کأنیّ انظر اهل الجنّة فی الجنّة یتزاورون و اهل النار فی النار یتواقدون. قال قداصبت فالزم بعده معبودک».
و روی انس بن مالک قال: خرج حارثة بن سراقة یوم بدر نظّارا، لم یخرج لقتال، و کان غلاما فأصابه سهمه فقتله، فجاءت امّه و هی الربیع بنت النضر الی النّبیّ (ص) فقالت: یا رسول اللَّه این ابنی حارثه؟ فان کان فی الجنّة فاصبر و الّا فتری ما اصنع؟
استان کرک در اوایل اسلام فتح گردید و نبرد موته نیز در این شهر واقع گردید و دراین استان چند بازار تاریخی نیز وجود دارد و مرقد جعفر بن ابی طالب در موته در شمال این استان و مرقد زید بن حارثه نیز در این استان واقع است ۰
قال ابن سیرین اتی عبد اللَّه بن عتبة فی رضاع صبیّ یتیم، و معه ولیّه فجعل رضاعه فی ماله و قال لوارثه: لو لم یکن له مال لجعلنا رضاعه فی مالک، أ لا تری اللَّه عز و جل یقول. وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ قال الضحاک: ان مات ابو الصبی، و للصبی مال اخذ رضاعه من ماله و ان لم یکن له مال اخذ من العصبة فان لم تکن للعصبة مال، اجبرت امّه علیه.
وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ و برستاخیز و احوال غیبی چنان بی گمان باشند که حارثه آن گه که مصطفی پرسید از وی که:کیف اصبحت یا حارثه؟ قال اصبحت مؤمنا باللّه حقّا و کانّی باهل الجنّة یتزاورون و کانّی باهل النار یتعاوون کأنّی انظر الی عرش ربّی بارزا مصطفی ص او را گفت عرفت فالزم. هذا عامر بن عبد القیس یقول لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
من هم سن اسامه بن زیدبن حارثه ام هنگامی که رسول خدا(ص) ویرا فرماندهی سپاهی قرار داد که عمر و ابوبکر نیز در آن بودند. مهدی گفت: پیش آی خداوندت برکت دهاد.
مثنیبنحارثه شیبانی در اواخر دوران ساسانی در رأس یکی از دستههای مربوط به قبایل بکر بن وائل قرار داشت. در دوران پایانی سلسلهٔ ساسانی زمانی که ضعف و انحطاط قدرت مرکزی در ایران آشکار شد، مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه که او نیز سر دستهٔ یکی از قبیلههای بکر بن وائل بود، کسانی را گرد خود درآوردند و در سرزمینهای مرزی ایران به تاخت و تاز پرداختند. داستان جنگ و گریزهای مثنی بن حارثه شیبانی در کتاب اخبارالطوال اثر دینوری به تفصیل آمدهاست.
محمد پس از ازدواج با خدیجه او را آزاد کرد. در ابتدا او با عبید بن زید خزرجی ازدواج کرد که ایمن حاصل این ازدواج بود. پس از درگذشت عبید بن زید خزرجی، با زید بن حارثه پسرخوانده محمد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج اسامه بن زید بود.
این خود راه رخصت جویان است که مستضعفاناند، و با خود برنتاوانند. امّا جوانمردان طریقت و مجاهدان راه حقیقت، عمل ایشان رنگی دیگر دارد، و عشق ایشان ذوقی دیگر، نه عذر رخصت ایشان را فریبد، نه سلطان شهوت با ایشان برتاود، گویی در شأن ایشان این خبر آمد که: «یا داود! حذر و أنذر قومک قضاء الشهوات فان القلوب المعلقة بشهوات الدنیا، عقولها عنی محجوبة»، و مقام حارثه اینجا رسید که گفت: «عرفت نفسی عن الدّنیا فأسهرت لیلی و أظمأت نهاری، الحدیث. «و اللَّه اعلم بایمانکم بعضکم من بعض» این تعریض است از کفاءت دینی، و اشارت است فرا تقدیس خدای از جفتی مریم (ع)، که بندگان خود را عار داشت از نکاح کنیزک، جز بوقت ضرورت، یعنی که تا خدای را عزّ و جلّ منزّه و مقدّس دانند از مناکحت پرستار وی، آخر این مضطرّ را بنکاح کنیزک دل خرسند کرد، و گفت: همه از آدم و حواءند، و در عقده دین با هم، همه هم شکل یکدیگر و جنس یکدیگر، شکل بشکل شود، و جنس بجنس گراید، پس جفت داشتن، و بجفت گرائیدن ایشان را سزد بلکه خود میدرباید، و جز چنین نشاید و معبود قدیم، کردگار عظیم جلّ جلاله، و عظم شأنه، که وی را شکل و شبه نیست، و جنس و مثل نیست، جفت داشتن او را سزا نیست که او را کفؤ و همسر نیست، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.
وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ یعنی بنی حارثه همّوا یوم احد ان یفشلوا مع بنی سلمة فلمّا نزل فیهم ما نزل، عاهدوا اللَّه عزّ و جلّ ان لا یعودوا لمثلها ابدا فذکرهم اللَّه ذلک العهد، و قیل مِنْ قَبْلُ یعنی من قبل مجیء الاحزاب عاهدوا رسول اللَّه (ص) و حلفوا الا ینهزمون، فیولّون أعداءهم ادبارهم یقال لکلّ منهزم ولّی دبره.