معنی کلمه اذفر در لغت نامه دهخدا
صبر مه با شب منور داردش
صبر گل با خار اذفَر داردش.مولوی.- مشک اذفر ؛ مشک تیزبوی. ( زمخشری ):
گهی صورتی گردد از عود هندی
گهی پیکری گردد از مشک اذفر.فرخی.بباغی کز آب و گلشن بازیابی
نسیم گلاب و دم مشک اذفر.فرخی.خون در تنم چو نافه ز اندیشه خشک شد
جرمم همین که همنفس مشک اذفرم.( از کلیله و دمنه ).|| خالص. ( صراح ). || تیزگند. ( تاج المصادر بیهقی ). || گنده بغل. ( منتهی الارب ).