اذفر

معنی کلمه اذفر در لغت نامه دهخدا

اذفر. [ اَ ف َ ] ( ع ص ) تیز. تیزبو. ( غیاث ). تیزبوی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ربنجنی ). پربو. شدیدالرائحة، اعم از خوش یا ناخوش. تُندبوی :
صبر مه با شب منور داردش
صبر گل با خار اذفَر داردش.مولوی.- مشک اذفر ؛ مشک تیزبوی. ( زمخشری ):
گهی صورتی گردد از عود هندی
گهی پیکری گردد از مشک اذفر.فرخی.بباغی کز آب و گلشن بازیابی
نسیم گلاب و دم مشک اذفر.فرخی.خون در تنم چو نافه ز اندیشه خشک شد
جرمم همین که همنفس مشک اذفرم.( از کلیله و دمنه ).|| خالص. ( صراح ). || تیزگند. ( تاج المصادر بیهقی ). || گنده بغل. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اذفر در فرهنگ معین

(اَ فَ ) [ ع . ] (ص . ) خوشبو، پربو: مشک اذفر.

معنی کلمه اذفر در فرهنگ عمید

خوش بو، معطر: به باغی کز آب و گلش بازیابی / نسیم گلاب و دَم مشک اذفر (فرخی: ۵۴ ).

معنی کلمه اذفر در فرهنگ فارسی

تندبو، تیزبو، پربو ، مشک اذفر: مشک خالص وخوشبو
( صفت ) ۱ - تیز تیز بو پر بو بسیار بویا تندبوی . یا مشک اذفر . مشک تیز بوی . ۲ - آواز چهاردهم از هفده آواز اصول .

معنی کلمه اذفر در ویکی واژه

خوشبو، معطر، مشک.
اذفر. [ اَ ف َ ] (ع ص ) تیز. تیزبو. (غیاث ).
تیزبوی . (تاج المصادر بیهقی ) (ربنجنی ).
پربو. شدیدالرائحة، اعم از خوش یا ناخوش . تُندبوی : صبر مه با شب منور داردش ..... صبر گل با خار اذفَر داردش. مولوی
مشک اذفر ؛ مشک تیزبوی. زمخشری
گهی صورتی گردد از عود هندی ..... گهی پیکری گردد از مشک اذفر. فرخی یزدی
بباغی کز آب و گلشن بازیابی ..... نسیم گلاب و دم مشک اذفر. فرخی
خون در تنم چو نافه ز اندیشه خشک شد .... جرمم همین که همنفس مشک اذفرم . کلیله و دمنه
خالص . (صراح ).
تیزگند. (تاج المصادر بیهقی).
گنده بغل . (منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه اذفر

صورت جان می‌نماید آینه از روی تو شانه از مویش زبان در مشک اذفر می‌کشد
موی تو سر به سر همه مشک است و هر دمی از نافه پوست باز کند مشک اذفرت
نور مهتاب پریشان در بساط باغ ها آهوی مشکین شب را نافه های اذفرست
در جیب فقر گرچه نهان کند فلک پیدا شوم که هم نفس مشک اذفرم
بر آن افزود دولتمند دیگر به قدر وزن یوسف مشک اذفر
مانا که باد نیسان داند طبیبی ایرا سازد مفرح از زر مرجان و مشک اذفر
رنگ زداید کسی ز لالهٔ حمرا بوی‌ رباید تنی ز نافهٔ اذفر
فال سعد است گفت خاقانی کز نفس مشک اذفر افشانده است
نسیم خلق تو مشموم مشک اذفر شد لعاب کلک تو جلباب در مکنون باد
زخاکش که خوشبوست چون مشک اذفر زآبش که صافی است چون در رخشان