ادراکات. [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ اِدراک : جمله ادراکات بر خرهای لنگ او سوار باد، پران چون خدنگ.مولوی.
معنی کلمه ادراکات در فرهنگ فارسی
(مصدر ) جمع : ادراک
جملاتی از کاربرد کلمه ادراکات
دومین مقاله این فن که پنج فصل دارد با تحقیقی دربارهٔ قوای منسوب به نفس نباتیه آغاز میگردد. در قوای نفس نباتیه نیز اول به تغذیه پرداخته است. در فصل دوم اصناف ادراکات انسان را که عبارتند از قوای دارکه و حاسه، توضیح میدهد و در ادامه قوای حاسه لمسیه، ذائقه و شامه و سامعه را در ضمن فصولی تبیین مینماید.
واقعگرایی یا رئالیسم طباطبایی، تعاملی است. تعامل این واقعگرایی به این دلیل است که برداشتی که ما داریم، ادراک ما و دانش ما، مجموعهای از تعاملات بین سیستم ادراکی ما و واقعیت خارجی است. چگونه بفهمیم این برداشت ما از واقعیت، حقیقی است؟ جواب این سوال در تعامل بین ادراکات بدست میآید. بدین معنا که، ما انسانها با وجود محدودیتهای ادراکیای که داریم، میتوانیم با به اشتراک گذاشتن ادراکات و دانستههای خود با دیگران نوعی تعامل داشته باشیم تا به واقعگرایی بهتر و کاملتری برسیم.
از نظر ابن سینا، قوهٔ حاسه یا حسی قوهای است که به وسیله اعضای جسمانی، جزئیات را درک میکند و تابع نفس حیوانی است که مبتنی بر جسم است. میتوان نتیجه گرفت که درک جزبیات موجود در خارج و نیز حفظ و تصرف در آنها و هم چنین درک معانی جزییه، توسط قوای حاسه صورت میگیرد. اعضای حسی که شامل حواس ظاهری و باطنی اند وظیفه ادراکهای حسی را بر عهده دارند. از نظر ابن سینا وظایفی که به حواس باطنی نسبت داده میشود جزو وظایف حسی محسوب میشود در حالیکه بر اساس علوم جدید مانند مغز و اعصاب، این ادراکات مربوط به مغز و عقل است.
شنیدن اصواتی که در حقیقت وجود خارجی ندارند و بیمار آنها را میشنود نباید تحت این عنوان ادراکات خیالی را که مبدأ آنها در مغز نام ببریم. منظور اختلالات روانی حسی در حالیکه دستگاه شنوایی کاملاً سالم است.
شیوه عمل سوژه هگلی با تزریق نفی به جریان ادراکات حسی، برش، شکافتن و معرفی تمایزات است؛ بنابراین ذهنیت نوعی اثر ساختاری است؛ آنچه اتفاق میافتد وقتی طبیعت در حول یک میدان منفی و «وحدت سوژه» از نظر هگل پراکنده میشود، در واقع یک اثر مرتبه دوم است؛ «نفی نفی». سوژه تنها با نفی عمدی همان تنوعی که خود ایجاد کرده بود، خود را بهعنوان یک وحدت تجربه میکند؛ بنابراین، سوژه هگلی را میتوان یا «همسانی خودبازگرداننده» یا «تعمل در دیگری بودن در درون خود» توصیف کرد (پیشگفتار، بند ۱۸).
در جلد دوم، ادراکات و نحوه کار فرآیندهای ذهنی و عقلی انسان به روشی خاص و نوآورانه بررسی شدهاست.
و مقصود آن است اکنون که ما روا داریم که بیرون از این سه خاصیت، انبیاء و اولیا را خاصیتها باشد که ما را از آن خبر نیست که با ما نمودگار آن نیست، پس چنان که می گوییم که خدای تعالی را کس به کمال نشناسد مگر خدای عزوجل، می گوییم که رسول را (ص) کس به کمال نشناسد مگر رسول و آن که به درجه فوق وی است، پس از آدمیان قدر پیمبر هم پیمبر شناسد و ما را این مقدار بیش معلوم نیست، چه اگر ما را خواب نبودی و کسی ما را حکایت کردی که «کسی بیفتد و حرکت نکند و نبیند و نشنود و نگوید و بداند که فردا چه خواهد بود و چون شنوا و بینا بود، این نمی توانست دانست» هرگز ما را این باور نداشتیمی و آدمی هر چه را ندیده باشد باور نکند و برای این گفت حق تعالی: «بل کذبوا بمالم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله» و گفت: «و اذلم یهتدوا به فسیقولون هذا افک قدیم» و عجب مدار که انبیا و اولیا را صفتی باشد که دیگران را از آن هیچ خبر نباشد و ایشان از آن لذتها و حالتها شرف یابند که می بینی که کسی وی را ذوق شعر نیست بدان سبب لذت وزن سماع نیاید و اگر کسی خواهد که وی را معنی آن تفهیم کند نتواند که وی از جنس این، خبر ندارد همچنین اکمه هرگز معنی الوان و لذت دیدار آن فهم نکند پس عجب مدار در قدرت خدای تعالی که بعضی از ادراکات را پس از درجه نبوت آفریند و پیش از این کسی از آن خبر ندارد.
این جلالت در دلالت صادقست جمله ادراکات پس او سابقست
صد هزاران این چنین میدارد او که بر ادراکات تو بگمارد او
جان افاضل مات او نور هدی مشکوه او در شهر ادراکات او دانش چو مردی روستا
وی معتقد است «دین»، به معنای وسیعش، جوهر تمامی ادیان الهی است که در حقیقت، خود «علمی» است دقیق، مبتنی بر مشاهدات و ادراکات عینی، منسجم و تجربی که بدین تعبیر امری است جهانی و مستقل از هر گونه آیین خاص و جدا از عوامل تاریخی یا فرهنگی.
مستوری: تقدیس کنه ماهیت الهی را گویند، که از ادراکات کافۀ عالمیان، و از انبیا، علیهمالسَّلام، و از اولیا پوشیده است.
اکسپرسیونیستها مسحور اعوجاجات فرمی موجود در آثار ال گرکو شدند. به گفته فرانتس مارک، یکی از مهمترین نقاشان جنبش اکسپرسیونیسم آلمان، «ما همواره به ال گرکو با شعف و پافشاری اشاره میکنیم، زیرا شکوه آثار این نقاش، ارتباط تنگاتنگی با روند تحول تدریجی ادراکات جدید ما از هنر دارد.»
بر اساس اصل فاکتور عام و اصل پدیداری و نیز چند مقدمه دیگر، در تجربههای دیداری که از جمله ادراکات حسی اند ما اشیای غیر فیزیکی را حس میکنیم که امروز بدان داده حسی میگویند.
جمله ادراکات را آرام نی وقت میدانست وقت جام نی
علاوه بر این، بر خلاف بسیاری از اشکال دیگری از داستانها، آثار پوچگرایانه لزوماً ساختار طرح سنتی (یعنی کنش در حال افزایش، اوج، افت، و غیره) ندارند. عناصر متعارف داستان مانند طرح، شخصیتپردازی و گسترش داستان معمولاً وجود ندارند. برخی از محققان توضیح میدهند که این گونه داستان مستلزم «دور شدن از» یک هنجار است. همچنین مورد زیر سؤال بردن اعتبار عقل بشری است که ادراکات قوانین طبیعی از آن ناشی میشود.
لیکن این «من» که بود طفل حیات یعنی این حافظه و ادراکات
ز نابینائی آمد رأی تشبیه ز یک چشمی است ادراکات تنزیه
و بعد از آنکه این مراتب را یقین داشته باشی، تشکیکی باقی نمی ماند اگر دیده بصیرت باطنیه کور نباشد، لذت به خدا اقوای لذات است و توهم نکنی که همه معارف و ادراکات در لذت تفاوتی ندارند، زیرا همچنان که لذات مختلفه در نوع تفاوت دارند، همچنین لذاتی که از یک نوعند نیز در ضعف و قوت، نهایت اختلاف از برای ایشان هست چنان که می بینی که لذات جوان قوی الشهوه صاحب شبق در جماع اقوی است، از لذت پیر سست شهوت و لذت نظر به صورت جمیل، اضعف است از لذت نظر به صورتی که از آن بهتر باشد و لذت علم به لغت، پست تر است از لذت علم به احوال سماوات و ستارگان.
جمله ادراکات بر خرهای لنگ او سوار باد پران چون خدنگ