احشا

معنی کلمه احشا در فرهنگ عمید

= اندرونه

معنی کلمه احشا در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حشا آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده اندرونه .

معنی کلمه احشا در دانشنامه آزاد فارسی

اَحْشا (viscera)
اصطلاحی برای اعضای درون قفسۀ سینه و حفرۀ شکم.

جملاتی از کاربرد کلمه احشا

احشام نو، روستایی از توابع بخش آبدان شهرستان دیر استان بوشهر در جنوب ایران.
من فرط ما ولدت باحشائی اللظی نار الهوی نبکی علی الاعضاء
باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان مستی خوشی از راحشان فارغ شده از خیر و شر
چون مار همه بر تن او بترکد اندام چون نار همه در شکمش خون شود احشا
یاد از ان روز بیاور که دراحشام بدی خسته ومانده تر ازهر شتر و استرکا
و مروی است که إبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که خلعت خلتش در بر، و افسر کرامتش بر سر بود، چون به نماز ایستادی صدای دل او به قدر یک میل راه رفتی» و «از داود پیغمبر علیه السلام ترک اولائی صادر شد تا زنده بود بر خود نوحه می کرد و پیوسته شغل او گریه و زاری بود روزی متذکر خطای خود شد، بی اختیار فریاد کرد و از جای خود جسته دست بر سر نهاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و نوحه و گریه می نمود، به حدی که سباع و درندگان بر دور او جمع شدند گفت: بر گردید من شما را نمی خواهم، من طالب کسانی هستم که بر گناه خود گریانند مردم به او می گفتند که چند می گریی و خود را رنجه می داری؟ می گفت بگذارید که گریه کنم پیش از آنکه روز گریه کردنم سرآید، و پیش از آنکه استخوان هایم را خورد کنند و شعله در احشای من افکنده ملائکه غلاظ و شداد را به گرفتن من امر کنند» «یحیای معصوم علیه السلام چون به نماز ایستادی چنان گریستی که درخت و کلوخ از گریه او به گریه درآمدی، و پدر بزگوارش زکریا علیه السلام بر حال او گریه کردی تا بیهوش شدی و یحیی همیشه از خوف خدا گریان بود تا از اشک چشمش گوشت روی او ریخت و دندانهایش از زیر پوست نمایان شد، مادرش دو قطعه کرباس بر دو گونه او گذاشت تا آب چشمش به جراحت گونه اش نرسد، چون به نماز ایستادی این قدر گریستی که آن کرباس در آب چشمش غرق شدی، مادرش آن را برداشتی و فشردی، چون یحیی می دید که مادرش آنها را می فشارد و آب از دستش جاری است آهی می کشید و می گفت: ای خدا این اشک چشم من است و این مادر من است و من بنده توام و تو ارحم الراحمینی» و خوف خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به مثابه ای بود که قد مبارکش خم شده بود، چنانکه چون راه رفتی مردمان گمان کردندی که به رو در می افتد و حتما شنیده ای که سید اولیاء شبی هفتاد مرتبه از خوف خدا بیهوش می شد و چنانچه فقرات مناجات آن بزرگوار را ملاحظه نمائی و عبارات ادعیه سید الساجدین را بشنوی مرتبه خوف و خشیت ایشان را خواهی دانست پس بعد از آنکه خوف ایشان با وجود مرتبه عصمت به این حد باشد معلوم است که امثال ما چگونه باید باشیم.
پاسخ داد: مردم می گویند ارواح مؤمنان در چینه دان مرغی سبز رنگ در قندیل های زیر عرش است. ابوعبدالله فرمود: سبحان الله، خداوند مؤمنان را گرامی تر از آن دارد که ارواحشان را در چینه دان مرغی سبز رنگ نهد.
بازرس ویژهٔ قتل در تهران علت مرگ او را قتل عمد اعلام کرد. او گفت در اتاق رضایی پوکه‌های مصرف‌شدهٔ قرص، بریدگی بر روی ساعد و همچنین اثر شوک الکتریکی بر کف دست وجود داشت در حالی که هیچ‌کس با به کار گرفتن سه روش به‌طور هم‌زمان خودکشی نمی‌کند و نیز هیچ وسیله برنده، شوکر و سیم برقی در اتاق او کشف نشده‌است. پلیس دبی جسد را بدون محتویات داخلی (احشا) به ایران بازگرداند و همچنین از تحویل مدارک و لپ‌تاپ شخصی رضایی و نیز ریز مکالمات و محتویات دوربین هتل خودداری می‌کند. او گفت: به نظر ما نحوهٔ برخورد با این پرونده از سوی اماراتی‌ها بیشتر صحنه‌سازی برای وقوع یک خودکشی است.
سفر پیدایش با دو داستان آفرینش آغاز می‌شود. اولی به خلقت جهان در شش روز می‌پردازد. در روز نخست، خدا نور را آفرید و آن را از تاریکی جدا کرد. در روز دوّم، او آسمانی آفرید تا آب‌های بالا را از آب‌های پایین جدا سازد. در روز سوّم، خدا آب‌های پایین را گرد هم آورد تا خشکی پدیدار شود و گیاهان را بیافریند. در روز چهارم، خدا خورشید، ماه و ستارگان را در آسمان نهاد تا نشانه‌ای باشند از روزها، فصل‌ها و سال‌ها. در روز پنجم، ماهیان را برای آب‌ها و پرندگان را برای آسمان آفرید. در روز ششم، احشام، حیوانات وحشی و سرانجام مرد و زن را در صورت خویش آفرید تا بر محلوقات فرمانروایی کنند. خدا دید که آفرینش او نیکوست.
در طول سال‌های تحصیل ال گور با خانواده‌اش در فیرفکس هتل در بخش دیپلمات‌نشین در واشینگتن دی سی زندگی می‌کردند. در طول ماه‌های تابستان، او در مزرعهٔ خانوادگی خود در کارتیج، تنسی، که در آن گورها (خانوادهٔ گور) به کشت تنباکو و یونجه و پرورش احشام مشغول بودند کار کرده‌است.
سلاحشان گه دشمن کشیست مرگ و سقام سپاهشان‌گه لشکرکشیست جن و بشر
نوع دیگری از تقسیم‌بندی کالبدشناسی بر اساس عناصر تشریحی می‌باشد که به زبان ساده، عناصر تشریحی را می‌توان شامل استخوان، مفصل، ماهیچه (عضله) و احشا در نظر گرفت؛ بدین ترتیب، کالبدشناسی به چهار بخش استخوان‌شناسی، مفصل‌شناسی، ماهیچه‌شناسی و احشاشناسی تقسیم می‌شود. مراد از احشا اعصاب مرکزی مغز و نخاع شوکی و اعصاب محیطی، قلب و رگ‌های خونی سرخرگ و سیاهرگ، دستگاه گوارش و دستگاه تنفس و دستگاه تناسلی-ادراری و دستگاه لنفاوی می‌باشند.
شعبه چهارم قرااولی: که پسر چهارم کون خان است. یورت او در حدود کوکانا بود که آن سوی شهر اینانج و چندین مرحله از قراقرم بالاتر است، یورت اودر حدود کوکانا بود که آن سوی شهر اینانج و چندین مرحله از قراقرم بالاتر است، هوایش بشدت سرد است و جبالش بغایت سخت، خلق آن موضع در عهد قدیم ایلات دشتی بوده اند و خیمه سیاه مینشسته؛ این پسر را قرااولی نام کردند یعنی صاحب خیمه سیاه و چون در موکب هلاکو لشگری تمام مأمور شد که بر تمامی طوایف و اقوام حوالت رفت، فوجی از این قوم نیز باین ولایت رسیده در کوهسار جقتو که اکنون داخل محال ساوجبلاغ است مسکن گرفتند و چون ازدحامی چندان در احشام آنها نبود، رفته رفته بطوایف افشار پیوستند که بالفعل جزو طایفه افشارند و فوجی از مردان کار در سلک سواران نظام و سربازان خون آشام دارند، در عشایر ترکمان نیز ازین شعبه چندی هست که در خیل سایر شعب داخل گشته و ذکرشان خامل مانده.
هنگامی که حبیب بورقیبه از مقاومت کنندگان خواست که سلاحشان را تحویل دهند، یکی از کسانی که جواب مثبت داد الشرایطی بود که سلاحش را در تاریخ ۸ دسامبر ۱۹۵۴ تحویل داد علی‌رغم اینکه بقیه چنین کاری را نکردند. در جریان یک درگیری بین گروهی که حاضر به تحویل سلاح نبودند با دولت، الشرایطی در کنار بورقیبه قرار گرفت و در رأس یک گروه ۴۰ نفره با مقامت کنندگان درگیر شد.
چیست آنمرغ اجل پر که خدنگش خوانند که عدو ترکش اوازدل واحشا دارد
احشام شمالی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بوشهر در استان بوشهر ایران است.
احشام محمداحمدی، روستایی است از توابع بخش بردخون در شهرستان دیر استان بوشهر ایران.
می براق عاشقان مستی بود معراجشان میبرد ارواحشان را از زمین سوی سما
دام یا چارپایان اهلی یا احشام به مجموعه جانوران چارپای اهلی گفته می‌شود که در تقسیم‌بندی‌ها به دام‌های سبک (گوسفند، بز،...) و دام‌های سنگین (گاوها، گاومیش‌ها،...) که در دامداری‌ها یا مزرعه‌ها برای مصرف خوراکی و پوشاکی و کمک در کار، پرورش داده می‌شوند.
احشام احمد روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دیر استان بوشهر در جنوب ایران است.