احزان

معنی کلمه احزان در لغت نامه دهخدا

احزان. [ اَ ] ( ع اِ )ج ِ حُزن. غمان. هموم. اندهان. اندوهها :
بحدیثی که شبی کرد همی پیش ملک
عالمی را برهانید ز بند احزان.فرخی.بر جهان چند گونه نیرنگ است
بر ملک چند نوع احزانست.مسعودسعد.یعقوب دلم ندیم احزان
یوسف صفتم مقیم زندان.خاقانی.الوداع ای کعبه کاینک هفته ای درخدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش اخزان آمده.خاقانی.در اکباد موالیان نقوب احزان و اشجان همی برگشاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). انواع ضعف و احزان در ضمایر و سرائر ایشان متمکن گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
احزان. [ اِ ] ( ع مص ) اندوهگین کردن. اندوهگن کردن. ( تاج المصادر ). || احزان در زمین و جای ؛ درشت شدن. درشت گردیدن.

معنی کلمه احزان در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ حُزن و حَزَن ، غم ها و اندوه ها.

معنی کلمه احزان در فرهنگ عمید

= حزن

معنی کلمه احزان در فرهنگ فارسی

اندوهها، جمع حزن
( اسم ) جمع حزن . ۱ - غم ها اندوه ها . یا کلب. احزان . ۱ - بیت احزان . ۲ - خان. یعقوب در هنگام دوری یوسف .
اندوهگین کردن

معنی کلمه احزان در ویکی واژه

جِ حُزن و حَزَن ؛ غم‌ها و اندوه‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه احزان

یا بشیر صحت ذات عزیز یوسف است رهگذر بر کلبه احزان کنعان یافته
ز شادی جان دهد از غم رهد فیض گرش در کلبهٔ احزان در آئی
کند گل جلوه و افغان کشد بلبل وزان هر دو رسد برگ و نوا محزون‌دلان بیت‌الاحزان را
گر یک شبی به کلبه احزان کنی گذر در پای تو مرا بجز از جان نثار نیست
هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما
ز چیست نالی چون بلبلان واله و شیدا ز چیست گریی چون عاشقان کلبه احزان
قوله تعالی: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا» چون برادران، یوسف را بشناختند و بهم بنشستند، یوسف گفت: ما حال ابی بعدی حال پدرم چیست؟ پس از فرقت من کارش بچه رسید؟ گفتند غمگین است و رنجور، در بیت الاحزان نشسته و از بس که بگریسته بینایی وی برفته، یوسف زاری کرد و جزع نمود، وحی آمد از حق جلّ جلاله: «لا تجزع و انفذ الیه القمیص فانه اذا شمه عاد بصیرا»، ای یوسف زاری مکن پیراهن بوی فرست که چون بوی پیراهن بمشام وی رسد بینایی باز آید. قال الحسن: لو لا انّ اللَّه اعلم یوسف ذلک لم یعلم انّه یرجع بصره الیه.
سیف فرغانیهر نفس در کوی عشقت روی یوسف حسن توصد چو من یعقوب را در بیت احزان آورد
قال ابن عباس یعنی: حزن النّار، و قال قتادة: حزن الموت. و قال عکرمة: حزن الذنوب و السیّئات و خوف ردّ الطاعات. و قال سعید بن جبیر: یعنی همّ الخبز فی الدنیا و همّ المعیشة، و قال الزجاج: اذهب اللَّه عن اهل الجنّة کلّ الاحزان ما کان منها لمعاش او لمعاد، قال مقاتل: لأنّهم کانوا لا یدرون ما یصنع اللَّه بهم، و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه (ص): «لیس علی اهل لا اله الّا اللَّه وحشة فی قبورهم و لا فی محشرهم و لا فی منشرهم و کانّی باهل لا اله الا اللَّه ینفضون التّراب عن رؤسهم و یقولون: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ...» الایة.
گر کمال آرزوی محبت جانان دارد زود زین کلبه احزان سفرش باید کرد
تابنده دور ماند ز درگاه کبریات زان روز باز بر سر احزان نشسته است