احتضار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) حضور. ( زوزنی ). حاضر شدن. ( منتهی الارب ). || حاضر شدن مرگ. ( منتهی الارب ). || شهری شدن مردم. || دویدن فیل. || دویدن اسب. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || از سفر بحضر آمدن. || آفت به شیر خوردنی رسیدن. - حال احتضار ؛ حال مردن. حال جان کندن میرنده.
معنی کلمه احتضار در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - حاضر شدن . ۲ - فرا رسیدن هنگام مرگ . ۳ - جان کندن . ۴ - شهری شدن ، از سفر یا بیابان به شهر آمدن .
معنی کلمه احتضار در فرهنگ عمید
۱. حالت انسان رو به مرگ، جان از بدن رفتن. ۲. [مجاز] نهایت و نابودی چیز: رنسانس دورۀ احتضار عقاید قرون وسطایی بود.
معنی کلمه احتضار در فرهنگ فارسی
حاضرشدن، حاضر آمدن ، فرارسیدن هنگام مرگ، دم مرگ بودن، درحال جان کندن بودن، شهری شدن، ازسفریابیابان به شهر آمدن ( مصدر ) ۱ - حضور حاضر شدن حاضر آمدن . ۲ - حاضر شدن مرگ فرا رسیدن مرگ . ۳ - شهری شدن مردم ترک زندگی بدوی و بیابانی گفتن . ۴ - از سفر بحضر آمدن . ۵ - ( اسم ) حالت جان کندن و هنگام مرگ . یا حال احتضار . حال مردن حال مردن حال جان کندن میرنده واپسین دم های زندگی .
معنی کلمه احتضار در دانشنامه آزاد فارسی
احتضار (فقه). اِحتِضار (فقه) (در لغت به معنی حاضرشدن) در اصطلاح فقه، حالت جان کندن را گویند. واجب کفایی است که محتضر مسلمان (مرد، زن، بچه یا بزرگسال) را در صورت امکان، طوری به پشت بخوابانند که کف پاهایش به قبله باشد؛ برخی چون ابن حمزه، مقدس اردبیلی و صاحب مدارک، آن را مستحب می دانند. مستحب است که عقاید دینی را به او تلقین کنند، نزد او قرآن، به ویژه سوره های صافات و یس بخوانند، چراغ روشن کنند و اگر سخت جان دهد، به جایی برند که نماز می گزارده است. مکروه است که جُنُب و حائض نزد او باشند، نزد او زیاد حرف زنند یا گریه کنند. روایت است که در آن وقت پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) بر بالین محتضر می آیند و مؤمن و کافر، طلیعۀ آثار اعمال خود را می بینند. نیز ← تجربۀ دم مرگ
معنی کلمه احتضار در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] احتضار به معنای حالت حضور مرگ و در آستانۀ مرگ قرار گرفتن آمده است و در باب طهارت از آن بحث شده است. به شخص در حال مرگ و جان دادن محتضر گفته می شود. احتضار در لغت و اصطلاح احتضار، باب افتعال از الحضور و در لغت به معنای حالت نزع و سوق یعنی به حال مرگ افتادن و جان دادن است. احتضار در اصطلاح فقه به همان معنای لغوی خود به کار رفته است. علت نامیده شدن شخص به محتضر در علت نامیدن شخص در حال مرگ به محتضر مواردی ذکر شده است؛ همچون: حضور ملائکه نزد مریض یا حضور ائمه خصوصاً امیرالمؤمنین یا حضور مؤمنین برای تشییع و... احتضار در قرآن و روایات ... [ویکی شیعه] اِحتضار اصطلاحی به معنای حاضر شدن مرگ است. به شخصی که در آستانه مرگ و خروج روح از بدن قرار گرفته، «مُحتَضر» می گویند. در این حال، به لحاظ فقهی وظایفی بر عهده کسانی است که در کنار محتضر هستند. احتضار مصدر باب افتعال از ماده حضر و به معنای حضور داشتن است و در اصطلاح، به معنای حضور مرگ و زمان خروج روح از بدن است. به شخصی که در آستانه مرگ و خروج روح از بدن قرار گرفته، «مُحتَضر» می گویند. منظور از احتضار حضور اسباب مرگ است از جمله مشاهده ملائکه قبض روح و ناامید شدن فرد از زندگی. در سوره نساء واقعه احتضار با عبارت حاضر شدن مرگ یاد شده و بیان داشته که از گناهکار محتضر توبه پذیرفته نمی شود. در سوره انعام از افتادن ظالمان به شدت مرگ سخن گفته در حالی که ملائکه با آنان سخن می گویند در سوره واقعه به منکران قرآن هنگام رسیدن جان به گلو را یاداوری می کند و از آن می خواهد که اگر می توانند محتضر را به زندگی برگردانند. [ویکی اهل البیت] واژه «احتضار»، مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال و از ریشه «ح ض ر» و از نظر لغوی به معنای غایب نبودن و در اصطلاح به معنای جان کندن و حضور مرگ است و مراد از حضور مرگ (انتقال از دنیا به آخرت) حضور اسباب و مقدمات آن می باشد؛ به گونه ای که شخص، چیزهای غیرمادی مانند فرشته مرگ را ببیند و از زندگی دنیایی ناامید شده به مرگ خویش اطمینان یابد. عرب حاضر شدن سبب مرگ را کنایه از مسبّب می داند. به شخص در حال احتضار، «محتضَر» و «محضور» گفته می شود. ناگفته نماند که اصطلاح احتضار مربوط به مرگ تدریجی بوده، درباره مرگ دفعی بکار نمی رود؛ البته دفعی بودن مرگ دلیل خوب یا بد بودن شخص نیست. طبق حدیثی مرگ دفعی تخفیف و راحتی برای مؤمن و گرفتاری و غضب برای کافر است؛ زیرا مؤمن با توبه، استغفار و وصیت خود را آماده مرگ و در یک لحظه جانش را به خداوند تسلیم می کند؛ ولی کافر این آمادگی را ندارد. کلمه احتضار (به معنای حضور مرگ) در قرآن نیامده؛ اما با تعابیر دیگری از حاضر شدن مرگ (سوره نساء/4، 18) آمدن سکرات مرگ (سوره ق/50، 19) قرار گرفتن در غمرات مرگ (سوره انعام/6، 93) آمدن مرگ (سوره انعام/6، 61) رسیدن جان به گلو (سوره واقعه/56، 83) توفی به معنای گرفتن و نگه داری روح (سوره نحل/16، 32) و نظایر آن سخن رفته است. در آیه 30 سوره قیامت/75 با واژه «مساق» به قطع تعلق روح از بدن اشاره شده است: «اِلی رَبِّکَ یَومَئِذ المَساق». مساق، مصدر میمی به معنای «سَوق» و معنای آیه این است که انسان در حال احتضار، به سوی خداوند سوق داده می شود. از تعبیر «مساق» استفاده می شود که انسان در پیمودن این راه، هیچ گونه اختیاری ندارد و کاربرد لفظ سوق در این گونه آیات به کراهت توده انسان ها از پدیده مرگ صعوبت آن و مراحل پس از آن اشاره دارد. گفته شده در دو آیه «و النّزِعتِ غَرقا والنّشِطتِ نَشطا» (سوره نازعات/79، 1 ـ 2) خداوند به فرشتگانی که مأمور گرفتن جان انسان ها هستند، سوگند یاد کرده و مراد از نَزْع، گرفتن روح کافران با سختی یا گرفتن روح انسان ها است و مراد از نَشْط، گرفتن روح مؤمنان یا گرفتن روح کافران یا گرفتن روح انسان ها است ولی برخی مفسران این آرا را نپذیرفته و گفته اند: سیاق آیات هیچ گونه دلالتی بر این معانی ندارد. شایان ذکر است که از مصدر احتضار، فقط واژه محتضر در قرآن به کار رفته که دارای معنایی غیرمرتبط با مرگ است (سوره قمر/54، 28) و در آیاتی نیز تعبیر حضور مرگ آمده ولی مراد از آن، زمان احتضار نیست بلکه منظور فرارسیدن برخی از اسباب غیرقطعی مرگ مانند بیماری و پیری است؛ نظیر آیه 133 سوره بقره/2 که به وصیت حضرت یعقوب علیه السلام اشاره دارد و آیه 180 سوره بقره/2 که حکم وصیت مؤمنان در زمان مرگ را بیان کرده است. این گونه آیات از بحث ما خارجند. قرآن در آیات متعددی، از ظهور علایم قطعی مرگ و تدریجی بودن این پدیده سخن گفته؛ تدریجی که به قطع تعلق روح از بدن در لحظه نهایی منتهی می گردد (سوره قیامت/75، 26 ـ 30) و نیز با ذکر ابعاد و حالات مربوط به احتضار، توجه انسان ها را به آن لحظه حسّاس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان، دعوت کرده است: «و مَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری... ولَو تَرَی اِذِ الظّلِمونَ فی غَمَرتِ المَوتِ ...». (سوره انعام/6، 93؛ سوره محمد/47، 26 ـ 28؛ سوره واقعه/56، 81 ـ 87) در تقسیم بندی کلی می توان گفت: احتضار در قرآن به سه صورت آمده است: بیش تر آیاتی که در آن ها از احتضار سخن رفته، از نوع سوم بوده و وقایع مربوط به احتضار را به طور کلی بیان کرده است. گاهی در تمثیل های قرآنی نیز از تغییر حالت ناشی از احتضار استفاده شده. در آیات مربوط به جنگ احزاب، حالت گروهی از کارشکنان هنگام پدید آمدن احساس ترس از شکست به کسی تشبیه شده که اسباب مرگ وی را احاطه کرده و دچار پریشانی و زوال عقل گردیده است؛ چشمانش بی حرکت مانده، پلک نمی زند و دیدگانش از شدت ترس آکنده از حیرت است:
معنی کلمه احتضار در ویکی واژه
حاضر شدن. فرا رسیدن هنگام مرگ. جان کندن. شهری شدن، از سفر یا بیابان به شهر آمدن.
جملاتی از کاربرد کلمه احتضار
بیهوده مکوش ای طبیب دیگر بیمار تو در حال احتضار است
لورل سیگاری بود تا اینکه در سال ۱۹۶۰ ناگهان آن را ترک کرد. در ژانویه ۱۹۶۵، او چندین عکسبرداری با اشعه ایکس برای عفونت سقف دهان انجام داد. وی در ۲۳ فوریه ۱۹۶۵ در سن ۷۴ سالگی، چهار روز پس از یک سکته قلبی درگذشت. لورل دقایقی پیش از مرگ به پرستارش گفت که بدش نمیآید کمی اسکی کند و پرستارش پاسخ داد که نمیدانست لورل اسکیبازی بلد است. لورل گفت: «بلد نیستم، ولی ترجیح میدهم اون کارو بکنم تا این کار!» (اشارهای به بستر بیماری بودن و احتضار خود). چند دقیقه بعد او بهآرامی بر روی مبلِ راحتی خود جان سپرد.
گشتاسب نیز همانند کوروش به حال احتضار پس از تعیین جانشین خود اندرزهایی میدهد که در شاهنامه چنین آمدهاست:
ایکه کشتی ز انتظار مرا آمدی وقت احتضار مرا
در آیات پایانی سوره در تکمیل بحث معاد، حالت احتضار و لحظه مرگ آورده شدهاست تا به منکرین معاد بگوید در اینجا هم کاری از شما برای کمک به شخص محتضر ساخته نیست و بدانید که این سرنوشت نیز در انتظار شماست و شما نیز همچون او این لحظات را تجربه خواهید کرد. در شان نزول آیه آخر سوره در مجمع البیان روایتی از عقبه بن عامر جهنی آمدهاست که به هنگام نزول آیه «فسبّح باسم ربّک العظیم» پیامبر به مسلمانان امر کرد که آن را در رکوع خود قرار دهند.
در سال ۱۳۳۸ شاملو به تهیهٔ فیلم مستند سیستان و بلوچستان برای شرکت ایتال کنسولت میپردازد. این آغاز فعالیت سینمایی بحثانگیز احمد شاملو است. او بهخصوص در نوشتن فیلمنامه و دیالوگنویسی فعال است. در سالهای پس از آن و بهویژه با مطرح شدنش به عنوان شاعری معروف، منتقدان مختلف حضور سینمایی او را کمرنگ دانستهاند. خود او میگفت: «شما را به خدا اسمشان را فیلم نگذارید.» و بعضی شعر معروف او «دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است» را به این تعبیر میدانند که فعالیتهای سینمایی او صرفاً برای امرار معاش بودهاست. شاملو در اینباره میگوید: «کارنامه سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!»
جان فدای لعل جان بخشت که گفتی حاضرم بر سر هر مؤمن و کافر، به وقت احتضار
واقعه نام سوره ۵۶ قرآن و دارای ۹۶ آیه است. به معنای پیشامد و حادثه یعنی حادثهای که بی شک واقع خواهد شد، از این جهت این سوره را واقعه نامیدهاند. پیش از سوره شعراء و پس از سوره طه در مکه و پیش از هجرت نازل شدهاست. از سورههای مفصل و مطول قرآن است که در ترتیب نزول چهل و ششمین و در مصحف کنونی پنجاه و ششمین سوره قرآن محسوب میشود. در این سوره به حادث شدن قیامت و نشانههای آن، تقسیمبندی انسانها در سه گروه مقرّبان، اصحاب یمین و اصحاب شمال، خلقت انسان، نزول باران و رشد گیاهان و ترسیم حالات احتضار اشاره شدهاست. همچنین از زبان خود قرآن به ذکر برخی از ویژگیهای آن پرداخته شدهاست.
از کمال مهر و شفقت در محل احتضار امت امت گفته جان تسلیم مولا ساخته
اندر آن پهلو که داع تست از فرط ادب می نخسبند اندران پهلو بوقت احتضار
سه روز است که در خرابه ای بیمار افتاده شخصی را التماس کردم مرا نزد او برد چون رفتم دیدم در خرابه بی دری بی هوش افتاده و نیم خشتی در زیر سر نهاده، سلام کردم چون در حالت احتضار بود التفاتی نکرد بار دیگر سلام کردم مرا شناخت سر او را بر دامن گرفتم مرا از آن منع کرد و گفت بگذار این سر را بجز از خاک سزاوار نیست سر او را به زمین گذاردم دیدم اشعاری چند به عربی می خواند گفتم تو را وصیتی هست؟ گفت: وصیت من به تو آن است که چون وفات کنم روی مرا به خاک گذاری و بگویی پروردگارا این بنده ذلیل تو است که از دنیا و مال و منصب آن گریخته و رو به درگاه تو آورده است که شاید او را قبول کنی پس به فضل و رحمت خود او را قبول کن و از تقصیرات او درگذر و چون مرا دفن کنی جامه و زنبیل مرا به قبر کن ده و این قرآن و انگشتر مرا به هارون الرشید رسان و به او بگو: این أمانتی است از جوانبی غریب و این پیغام را از من به وی گوی: «لا تموتن علی غفلتک» یعنی «زنهار به این غفلتی که داری نمیری» این گفت و جان به جان آفرین سپرد.
نه مونسی نه دادرسی وقت احتضار در غربت اوفتاده به رنج و بلا تویی
نظام جمهوری اسلامی چیزی جز یک کالبد بیجان نیست و این قرارداد را با هدف نجات از سرنگونیِ خود امضا میکند نه برای تأمین منافع ملی ایران. چون رژیم جمهوری اسلامی نظامی مستاصل و در حال احتضار میباشد قرارداد مزبور ذاتاً محکوم به بطلان است.
وزیر عون الدین گفت: بین من و پیری ظاهری الصلاح، به بغداد دوستی بود. زمانی که در احتضار بود، به نزدش رفتم.
ای شاعر شاه اندرین حضرت تا نوبت احتضار، مهمان شو
در میان نظریهپردازان عصر پهلوی احسان نراقی چهرهای آشناست. وی از معدود اندیشمندانی محسوب میشود که بهرغم برخی انتقاداتش از روش سیاسی حاکم بر دورهٔ پهلوی، هرگز با حاکمیت وقت از در مخالفت وارد نشد و تا واپسین ماههای حضور شاه در ایران، چندین بار با او ملاقات کرد و شاید به نوعی امیدوار بود تا توصیههای او کورسویی برای نجات کشتی طوفانزدهٔ در حال احتضار رژیم پهلوی باشد.
دفاع نظّام از اندیشه توحید و دین اسلام و ردیههای او بر دهریه و دوگانهباوران بر پژوهشگران پوشیده نیست. احمد امین میگوید که او بیشتر عمرش را صرف دفاع عقلانی ـ استدلالی از اسلام و توحید در برابر دهریمسلکان کرد. نقل شده است که او هنگام احتضار گفت: «خدایا اگر میدانی که در یاری به توحید تو کوتاهی نکردهام و راهی را نگزیدهام مگر آن که استواری توحید تو در آن باشد، پس گناهان مرا ببخش و سختیهای مرگ را بر من آسان گردان»
رمان ساری سبز (انتشارات گالیمار ۲۰۰۹) که از جهت سبک و ساختار تا حدودی با دیگر آثارش متفاوت است، روایتی است از زندگی پزشکی سالخورده و در حال احتضار که دختر و نوهاش در خانهای در جزیرهٔ موریس از او مراقبت میکنند. گفتگویی در نهایت خشونت بین او که راوی داستان است و دختر و نوهاش شکل میگیرد که باعث یادآوری خاطرات گذشته و آشکار شدن راز مرگ همسر وی میشود. بدین ترتیب از خلال زبانی مملو از خشونت، راوی تصویری از زن، در جامعهٔ استعمارزده و پدرسالار جزیرهٔ موریس، و طغیان او علیه همین جامعهٔ استبدادی را ارائه میدهد. دِوی بابت این رمان در سال ۲۰۱۰، جایزهٔ «شوالیه هنر و ادبیات» را دریافت کرد.
تا روز واپسین نرود کس بخواب مرگ گر زیر سر نهند سرش وقت احتضار