این گونه مناصب باشخاصی مناسب است که بابیض اجفان سر و کار دارند نه اجفان بیض و جفان صحیح بجلوه آرند نه جفون مریض.
ادر کأسا باجفانی فدا روحی و ریحانی و انت المحشر الثانی فاحیینا بمدرار
دندان اشک دامن اجفان گرفته چست جسته ز دست درد و دوان گشته در شتاب
دلم بگداخت از سوز فراغت فاجفانی الدمآیهطلن قطراً
الم تر انفاس النسیم ضعائفا مراضا و اجفان السحاب ذوارفا
«فلا رعیتم یا معشر الکرام و لا منتم و لقد کنا و الله کما کنتم ناعم البال، ساحب الاذیال، لنا فی النادی ثغاء و فی الوادی رغاء فی المهالک اقتحام و فی المعارک اقدام و فی المکارم جفان دائرة و عن المحارم اجفان غائرة حتی سطا الدهر و غلب و سلب منا ما سلب و انعکس الحال و انقلب، فارحموا صائما بین ایدیکم قائما مناجیا، لمنایحکم راجیا،
لو تمزجها بالدم، من ادمع اجفانی یزداد لها صبغ فی احمر القانی
با تن از وحشت ارواح نگیرند الفت با هم از دهشت اجفان نپذیرند اطباق