ابوالقاسم فردوسی

معنی کلمه ابوالقاسم فردوسی در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ابوالقاسم حسن منصور معروف به ابوالقاسم فردوسی، شاعر و حماسه سرای ایرانی در قرن چهارم. او در یکی از روستا های خراسان به نام باژ در سال ۳۲۹ق به دنیا آمد و در سال ۴۱۱ق در هشتاد سالگی از دنیا رفت. درباره مذهب فردوسی، سخنان مختلفی بیان شده است. عبدالجلیل قزوینی اولین کسی است که در کتاب النقض، فردوسی را شیعه دوازده امامی معرفی می کند. یکی از آثار معروف او شاهنامه است که در آن، تاریخ زندگی شاهان ایران به شعر آمده است. مورخین گزارش کردند او تمام اموالش را در این راه صرف کرد اما تلاش او، مورد پذیرش شاه محمود غزنوی قرار نگرفت و برخی علتش را تقابل مذهبی میان فردوسی و شاه محمود دانستند. سید حسن امین، شیوه فردوسی در سرودن شاهنامه را برگرفته از شیوه قرآن می داند. برای فردوسی بزرگداشت هایی گرفته شده که از جمله آن ها هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ش بوده و همچنین آثار هنری متعددی از جمله فیلم سینمایی فردوسی درباره زندگی او ساخته شده است.
ابوالقاسم حسن منصور ملقب به فردوسی، شاعر و حماسه سرای ایرانی است. او در قرن چهارم می زیسته است. تاریخ تولدش را حدود ۳۲۹ق و ۳۳۰ق دانسته اند.
فردوسی حاصل ازدواج دوم ابو منصور شرف شاه بوده است. تاریخ نقل می کند که روزی شرف شاه خواب می بیند، پسری از خانه او به سمت آسمان رفت. در تعبیر این خواب به او می گویند، صاحب پسری خواهد شد، که در تاریخ ماندگار می شود.

معنی کلمه ابوالقاسم فردوسی در ویکی واژه

فردوسی
منسوب به فردوس، اهل فردوس (اهل بهشت)؛ لقب شاعر نامدار و مشهور ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی، زادهٔ ۳۲۹ هجری قمری و درگذشتهٔ ۴۱۶ هجری قمری، از اهالی طوس خراسان. شاهنامه، منظومهٔ بزرگ فردوسی، نمایشنامهٔ گسترده‌ای است از زندگی پرماجرای انسان از هبوط تا عروج و هدایتی است جمله آدمیان را از دوزخ تا بهشت که راهنمای آن فروغ ایزدی یعنی خرد است. توانا بوَد هرکه دانا بوَد ..... ز دانش دل پیر برنا بوَد

جملاتی از کاربرد کلمه ابوالقاسم فردوسی

ادیب برومند جزء معدود شعرای ایران زمین (همانند حکیم ابوالقاسم فردوسی و…) است که لقب «شاعر ملی» را از سوی مردم ایران دریافت کرده‌است. (او همچنین از سوی دکتر محمد مصدق لقب «شاعر ملی» را دریافت داشت.)
شصت هزار دینار ابوالقاسم فردوسی را بفرمای تا به نیل دهند و به اشتر سلطانی به طوس برند و از او عذر خواهند.
«هر ملتی مکلف است که نسبت به مفاخر تاریخی خود ابراز علاقه‌مندی کرده و از بروز قدردانی خودداری نکند. قدر و رتبه حکیم ابوالقاسم فردوسی که مایه فخر ایران تنها نبوده، بلکه یکی از مفاخر بشریت محسوب است، بر کسی مستور نیست و سزاوار نخواهد بود که مدفنش در حال حالیه و تقریباً از بین رفته و محو شود و با سایر خرابه‌های شهر طوس تفاوتی نداشته باشد».
در هنگامی که هزارمین سال ولادت حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی نزدیک می‌شد، دولت و ملت ایران بر آن شدند که به پاس شاهکار جاویدانی آن گوینده بزرگ، بنای رفیعی بر سر آرامگاه پیکر خاکی او برپا نمایند.
به‌دلیل دوری نسبی شرق ایران با دستگاه خلافت عباسی در بغداد، نخستین شاعران فارسی‌زبان در این ناحیه پدیدار گشتند. در جو روانی ایجاد شده پس از بنیان‌گذاری نخستین دولت‌های ایرانی در شرق خلافت عباسی و تمایل ایرانیان به استقلال، پس از بیش از دو قرن استیلای تازین در دوران میان‌پرده ایرانی، حاکمان ایرانی هم به حمایت از فرهنگ و هنر ایرانی پرداختند. در همین راستا، بسیاری بر آن شدند تا با تدوین تاریخ شفاهی ایرانیان، آن را از فراموشی مصون دارند. ابوالقاسم فردوسی، شاعر اواسط سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری، با سرودن شاهنامه تلاش پیشینیان خود را کامل کرد و لقب بزرگ‌ترین شاعر پارسی‌گو و سرایندهٔ بلندترین حماسهٔ بشری را از آن خود کرد.
«مقبره خیام خیلی بد نماست. کراراً بنده آنجا رفته‌ام و هر وقت رفتم حقیقتاً متأثر شده‌ام و هر خارجی که به آنجا می‌آید و این منظره را می‌بیند متأثر می‌شود. با این که می‌دانید رباعیات و اشعار حکیم خیام در اروپا چقدر مورد تقدیر است و با این که ساختمان این مقبره چندان خرجی ندارد چرا ما باید در این کار بی‌اعتنایی کنیم. آن محل در یک جای باصفا و بانزهتی است و در نزدیکی نیشابور واقع است و در مجاورت همان دهی است که خیام در او سکنا داشته‌است. حالا که خارجی‌ها می‌آیند و می‌خواهند این مقبره را تعمیر کنند، هیچ سزاوار نیست که خودمان این کار را نکنیم و باید دانست همان مفاخری را که حکیم ابوالقاسم فردوسی برای ما تهیه کرده همان مفاخر را هم حکیم خیام تهیه کرده‌است».
آرامگاه فردوسی محل خاکسپاری حکیم ابوالقاسم فردوسی در توس است. این بنا به‌دست هوشنگ سیحون برپایهٔ طرح پیشین کریم طاهرزاده بهزاد، با اندکی تغییر در اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد. معمار مجری ساختمان حسین لرزاده، و حسین حجارباشی زنجانی و تقی درودیان مباشر ساخت این بنا بودند. آرامگاه فردوسی در سال ۱۳۱۳ ه‍.ش برابر با ۱۹۳۴ م گشوده شد.
بیچاره ابوالقاسم فردوسی راست که بیست و پنج سال رنج برد و چنان کتابی تمام کرد و هیچ ثمره ندید!
آخرین داستان نخستین پویانمایی بلند سینمایی به نویسندگی و کارگردانی اشکان رهگذر است که از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ در استودیو هورخش تولید شده‌است. داستان این فیلم برداشتی آزاد از روایت «ضحاک» در شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی است.
گفته می‌شود وی به عنوان یک حاکم عرب زبان، کسی بود که به ادیب و تاریخدان زبان فارسی و عربی یعنی بنداری اصفهانی دستور داد شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی را به زبان عربی ترجمه کند.
و خداوند عالم علاء الدنیا و الدین ابو علی الحسین بن الحسین اختیار امیر المؤمنین که زندگانیش دراز باد و چتر دولتش منصور به کین خواستن آن دو ملک شهریار شهید و ملک حمید به غزنین رفت و سلطان بهرامشاه از پیش او برفت. بر درد آن دو شهید که استخفافها کرده بودند و گزافها گفته شهر غزنین را غارت فرمود و عمارات محمودی و مسعودی و ابراهیمی خراب کرد و مدایح ایشان به زر همی‌خرید و در خزینه ‌همی‌نهاد. کس را زهرهٔ آن نبودی که در آن لشکر یا در آن شهر ایشان را سلطان خواند و پادشاه خود از شاهنامه بر می‌خواند آنچه ابوالقاسم فردوسی گفته بود:
در ابیات زیر حکیم ابوالقاسم فردوسی تنها نام شاهان اشکانی را می‌آورد و بیان می‌کند که تنها نامی از آنها شنیده‌ است. یکی از آنها آرش اشکانی است. که فردوسی او را نامداری بزرگ می‌خواند:
کُنیهٔ وی «ابوالقاسم»، و تخلص و شهرتش «فردوسی» است، هیچ‌گونه آگاهی قطعی از نام و خانواده‌اش در دست نیست. در منابع گوناگون و در دیباچهٔ برخی نسخه‌های دست‌نویس شاهنامه، نام وی منصور، حسن یا احمد آمده و نام پدرش حسن، احمد یا علی و نام پدربزرگش شَرَفشاه یاد شده‌است. از میان این گفته‌های گوناگون، معتبرترین نامِ این شاعرِ ایرانی «ابوالقاسم فردوسی توسی» است. این‌که چرا شاعر تخلص فردوسی را برای خود گزیده‌است، روشن نیست. شاید این موضوع به دیدار وی با سلطان محمود غزنوی بازگردد. گویا سلطان محمود چنین لقبی به فردوسی داده و منظور وی مردی بوده که از بهشت آمده‌است.