ابهت
معنی کلمه ابهت در فرهنگ معین
معنی کلمه ابهت در فرهنگ عمید
معنی کلمه ابهت در فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) بزرگی بزرگواری شکوه عظمت . ۲ - بهجت شادمانی . ۳ - تکبر نخوت .
معنی کلمه ابهت در ویکی واژه
تکبر، نخوت.
جملاتی از کاربرد کلمه ابهت
روی تو را به برگ گل کردم اگر مشابهت شاهد بر عقیدتم خود تو به وجه احسنی
مسائل حل نشده بسیاری در رابطه با اعداد دوست وجود دارد. بهرغم مشابهت نام، هیچ رابطه خاصی بین اعداد دوستانه یا اعداد اجتماعی وجود ندارد. هر چند تعریف این دو نیز شامل تابع تقسیم است.
و روز سهشنبه پنجم ماه ربیع الآخر خواجه بزرگ را خلعتی دادند سخت فاخر که درو پیل نر و ماده بود و استر و مهد و باز، و غلامان ترک زیادت بود؛ و پیش آمد، امیر وی را بنواخت به زبان تا بدانجایگاه که گفت: «خواجه ما را پدر است و رنجها که ما را باید کشید او میکشد. دل ما را ازین مهم فارغ کند که مثالهای او برابر فرمانهای ماست.» وزیر گفت: «من بندهام و جان فدای فرمانهای خداوند دارم و هر چه جهد آدمی است درین کار بجای آرم.» و بازگشت با کرامتی و کوکبهیی سخت بزرگ و چنان حقّ گزاردند او را، که مانند آن کس یاد نداشت. و میان او و خواجه بونصر لطف حالی افتاد درین وقت از حد گذشته، که بونصر یگانه روزگار را نیک بدانست؛ و درخواست از وی تا با وی معتمدی از دیوان رسالت نامزد کنند که نامههای سلطان نویسند به استصواب وی و هر حالی نیز به مجلس سلطان بازنماید آنچه وی کند در هر کاری. دانشمند بوبکر مبشّر دبیر را نامزد فرمود بدین شغل و بونصر مثالهایی که میبایست او را بداد. و دیگر روز وزیر برفت با حشمتی و عدّتی و ابهتی سخت تمام سوی هرات، و با وی سواری هزار بود.
برخی افراد، امور و اشیا خطرناک یا نیرومندند و احترام گذاردن به آنها ممکن است با ترس، ابهت دیدن، حفاظت از خود، یا تمکین همراه باشد. برخی افراد و امور دیگر بر ما حکم میرانند و پذیرفتن فرمان آنها و پیروی از آن میتواند نشانهای از احترام باشد.
از نظر روحانیان آنچه زنگ پایان حزب توده را به صدا درآورد اعترافات تلویزیونی و مکتوب احسان طبری بود. پس از تقی ارانی، احسان طبری، پیامبر ایدئولوژیک حزب توده قلمداد میشد که نوشتههایش را روحانیان درگیر با حزب توده با دقت میخواندند. روحانیت شیعه معتقد است شکست چهره او با ادعای «گرویدن به اسلام» و «باور به حقانیت حکومت جمهوری اسلامی»، ابهت چند دهه حزب توده ایران را فروریخت.
باشد از حیز و جهت بیرون وز حدود مشابهت بیرون
برخی از محققین این نکته را مطرح میکنند که اسطورههای فرهنگهای مختلف این موضوع را آشکار میکنند که نیروهای روانی مشابه در آن فرهنگها در کار هستند. بعضی از متفکرین فرویدی داستانهایی شبیه به داستان یونانی ادیپ را در فرهنگهای مختلف یافتهاند. آنها اینگونه استدلال میکنند که این داستانها نمودهای مختلف عقدهٔ ادیپ را در آن فرهنگها منعکس میکنند. همچنین متفکرین پیرو یونگ تصاویر و موضوعها و الگوهای مشابهای را که در اساطیر فرهنگهای مختلف پدیدار شدهاند را شناسایی کردهاند. آنها بر این عقیدهاند که اینگونه مشابهتها از کهن الگوهای موجود در سطوح ضمیر ناخودآگاه هر انسان نشئت میگیرد.
برای نمایش همه حالات ممکن امتیاز دهی از ماتریس مشابهت استفاده می شود.
آنالیزهایی همچون فرضیه مستند، پیشنهاد میکنند که این نوشته، نتیجه گردآوری چندین روایت پیشین است، که تضادهای آشکار را توضیح میدهد. همچنین، دیگر داستانها از همین کتاب شرعی، مانند روایت طوفان پیدایش، با مشابهتهای موجود در حماسه گیلگمش که قدیمیتر است، به عنوان روایاتی تأثیر یافته از ادبیات قدیمیتر دریافته میشوند.
دوم: جهل بسیط است، و آن از طرف تفریط است و عبارت است از: خالی بودن نفس از علم، و اتصاف آن به جهل، بدون اینکه هم چنین داند که می داند، یعنی بر او مشتبه نشده باشد، و اعتقاد دانستن را نداشته باشد و در ابتدای امر، این صفت مذموم نیست بلکه ممدوح است، زیرا که آدمی تا به جهل خود برنخورد و نداند که نمی داند در صدد تحصیل علم برنمیآید بلی باقی بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات بر آن، از رذائل عظیمه است، که دفع آن لازم و بقای آن از جمله مهلکات است و کسی که متصف به این صفت باشد باید سعی در ازاله آن کند، و تأمل کند در قبح جهل و حکم عقل به اینکه جاهل، فی الحقیقه انسان نیست، و اگر آن را انسان گویند به جهت مشابهت صورت است که با انسان دارد، زیرا که انسان در سایر چیزها که بجز علم و دانش است، از جسمیت و غضب و شهوت و بصر و سمع و صوت و غیر اینها، با سایر حیوانات شریک است، و فضیلت انسان بر سایرین، به علم و معرفت است پس، اگر آن را نیز نداشته باشد حیوانی خواهد بود مستقیم القامه و از این جهت است که اگر شخصی عامی در مجلس مباحثه علماء و محاورات ایشان بنشیند و از اقوال ایشان چیزی نفهمد، نسبت به ایشان با چهارپایان فرقی ندارد و چون این را فهمید تأمل کند که چه هلاکتی از این بالاتر، و چه صفتی از این بدتر که او را از حدود انسانیت خارج و در زمره بهایم داخل نماید و بعد از آن تتبع نماید در آیات و اخباری که در مذمت جهل و نادانی رسیده.
اکنون وقت آن است که معنی الله اکبر بشناسی و بدانی که این همه بدانسته ای و از حق تعالی هیچ چیز پنداشتی که معنی الله اکبر آن است که گویی که خدای بزرگتر است و حقیقت این آن باشد که بزرگتر از آن است که خلق وی را به قیاس خویش بتواند شناخت، نه معنیش آن است که وی از دیگری بزرگتر است که جزوی، هیچ چیز دیگر نیست تا وی از آن بزرگتر بود که همه موجودات از نور وجود اوست و نور آفتاب چیزی نباشد جز آفتاب تا بتوان گفت که آفتاب از نور خویش بزرگتر است، بلکه معنی الله اکبر آن است که وی بزرگتر از آن است که به قیاس عقل آدمی وی را بتواند شناخت معاذالله که تقدیس و تنزیه وی چون تقدیس و تنزیه آدمی بود، بلکه وی پاک است از مشابهت همه آفریده ها تا به آدمی چه رسد! و معاذ الله که پادشاهی وی چون پادشاهی آدمی باشد بر تن خویش یا صفات وی چون علم و قدرت و دیگر صفات، چون صفات آدمی بود، بلکه این همه نمودگار است تا همانا چیزی از جمال حضرت الهیت بر قدر عجز بشریت، آدمی را حاصل آید.
گفت: ای سفیه شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت: خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم، که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند؟ و تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده بوَد. تو را همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت امّا متعنتان در کمینند و مدّعیان گوشهنشین؛ اگر آن چه حسن سیرت توست به خلاف آن تقریر کنند و در معرض خطاب پادشاه افتی در آن حالت که را مجال مقالت باشد؟ پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گویی.
و بروایتی دیگر از ابن عباس متشابهات آنست که تشابهت علی الیهود، و هی حروف التهجی فی اوائل السّور. و اصل این قصه آنست که قومی جهودان چون کعب اشرف و حیی اخطب و همسران ایشان آمدند بنزدیک رسول ص و گفتند «بما رسید که در جمله آن چه بر تو فرو فرستادند الم است، و اگر این حق است پس ما مدت ملک امت تو میدانیم که چند خواهد بود و تا کی خواهد بود، بیش از هفتاد و یک سال نخواهد بود» و این تأویل که نهادند از شمار جمل بر گرفتند، یعنی که الف یکی، لام سی، و میم چهل. مصطفی ص گفت پس ازین بیشتر هست المص. ایشان گفتند «ص» نود باشد پس صد و شصت و یک سال خواهد بود. ایشان گفتند: مانند این دیگر هست؟ مصطفی ص گفت: الر. ایشان گفتند: اکنون دویست و سی و یکسان خواهد بود مصطفی گفت ازین بیشتر هست المر. ایشان گفتند: این بسیار بیفزود دویست و هفتاد و یکی باشد و این بر ما مشتبه شد ندانیم آن بیشتر گیریم یا کمتر؟ ما خود بتو ایمان نخواهیم آوردن. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ یعنی اشتبه علی الیهود بما أولو الحروف علی حساب الجمل.
تأثیر سعدی بر حافظ (م. ۷۹۲ هجری) نیز مشهود است؛ وی عروض خود را بر مبنای اشعار سعدی گذاشته و حدود ۳۰ غزل با وزن و قافیه غزلیات سعدی سرودهاست. همچنین در اشعار حافظ، موارد بسیاری از تضمین از اشعار سعدی بهچشم میخورَد. تعداد تضمینها، استقبالها، اقتباسها و مشابهتهای لفظی و معنایی در اشعار حافظ با اشعار سعدی به ۱۵۰ مورد میرسد. حافظ در یکی از غزلهای خود بر جایگاه سعدی بهعنوان استاد سخن تأکید کرده و در عین حال خود را متأثر از سبک خواجو دانستهاست.[یادداشت ۲۱] البته این بیت منسوب به حافظ است و عبدالعلی دستغیب، نویسنده و منتقد، آن را غیرقابل استناد میداند. وی حافظ را بدون هیچ تردیدی از پیروان سبک سعدی میداند.
بر دوش ناتوان حسن بار حادثات از غایت مشابهت مصطفی زدند
نه برنگ لاله در باغ بگل بود مشابه چه مشابهت بدل داشت اگر نداشت زاغی
سنایی غیر از حدیقه، مثنویهای دیگری نیز دارد که تعداد ابیات هیچیک از آنها به هزار بیت نمیرسد. از همه مشهورتر مثنوی «سیرالعباد الی المعاد» است که بر وزن حدیقه است و ۷۷۰ بیت دارد. این مثنوی بیانی رمزی دارد و سفر روح را از عالم ناسوت و مراحل آن تا صعود به عالم افلاک و وصول به نفس عاقله شرح میدهد. مشابهت موضوع این کتاب با موضوع «کمدی الهی» دانته که در حدود یک قرن و نیم پس از آن پدید آمدهاست، سبب شهرت بیشتر سنایی در غرب شدهاست و بعضی از محققان اروپایی آن را جالب توجهترین اثر سنایی شمردهاند.
نیست در هیچ معنی و جهتی . . . را به او مشابهتی
از سال ۲۰۰۴، برنامههای کاسینی-هویگنس آغاز به فاشسازی یافتههای خود از قمر زحل: تیتان کرد تا یکی از شبیهترین جاهای زمینمانند را در خارج از منطقهٔ قابل سکونت معرفی کند. با دارا بودن یک ترکیب شیمیایی بهطرز چشمگیری متفاوت، تأیید وجود دریاچههای تایتانی، رودخانهها و فرایندهای رودخانهای در سال ۲۰۰۷، دامنهٔ مشابهتها با زمین گسترش یافت. مشاهدات بیشتر، از جمله پدیدههای آب و هوایی، به درک بیشتر فرایندهای زمینشناختی که ممکن است در یک سیاره شبیه زمین عمل کنند کمک کردهاست.
جایگاه تماشاگران در این ورزشگاه که در قسمت شمالی واقع شده، بزرگترین سقف بی ستون را در سراسر اروپا از آن خود کردهاست. علاوه بر این جایگاه محلهای زیبایی چون موزه یونایتد، رستوران رد کافی، اتاق ویژه جامها و قسمت اداری در این قسمت واقع شده و شکل بسیار مناسبی به آن دادهاست. قسمت جنوبی این ورزشگاه نیز بسیار توسعه یافته و چشمها را به خود خیره میکند. در قسمت شرقی فروشگاه بسیار بزرگی واقع شده و در قسمت غربی نیز که بیشتر به استرتفورداند معروف است در سالهای اخیر تغییرات وسیعی داده شده و با ردیفهایی اضافه شده که آن را ممتاز کردهاست. ازجمله آثاری که در این قسمت دیده میشود بدون تردید مجسمه دنیس لا اسطوره تیم منچستر یونایتد است که ابهت خاصی به این ورزشگاه دادهاست.