ابحر

معنی کلمه ابحر در لغت نامه دهخدا

ابحر. [ اَ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بحر. دریاها. نهرهای بزرگ. آبهای شور.

معنی کلمه ابحر در فرهنگ معین

(اَ حُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بحر، دریاها.

معنی کلمه ابحر در فرهنگ فارسی

دریاها، جمع بحر
( اسم ) جمع : بحر دریاها .

معنی کلمه ابحر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبْحُر: دریاها
ریشه کلمه:
بحر (۴۲ بار)

معنی کلمه ابحر در ویکی واژه

جِ بحر؛ دریاها.

جملاتی از کاربرد کلمه ابحر

نبرد آمامی اوشیمابحران تیمور شرقی درسال ۱۹۹۹جنگ عراقعملیات سپر اقیانوسماموریت‌های نیروی دفاع از خود ژاپن در خارج از کشور
انعی الیک قلوبا طال ما هطلت سحایب الوجد فیها ابحر الحکم
در شرح خصایل حمیدت مستغرق مد سبعه ابحر
انگبینت طعنه سازد با شراب سلسبیل نرگس بی‌باک مستت قدر ابحر بشکند
برآشفت ابحر ز گفتار او پر از چین چو دیو دژم کرد، رو
حیابحریست کورا پاو سر نیست ولی دروی به جز عثمان گهر نیست
از آسمان مشام تفرز فراز گیر کاین سبز برگه آبخور شیر ابحر است
و چنان که در بسیط زمین هفت دریاست که در آن منافع و معاش خلق است، در زمین خدمت نیز هفت دریاست، که در آن سعادت و نجات بنده است. بو طالب مکی صاحب قوت القلوب بجمله آن اشارت کرده و گفته: مناهج السالکین سبعة ابحر: سکر وجد و برق کشف و حیرة شهود و نور قرب و ولایة وجود و بهاء جمع و حقیقة افراد. گفت این هفت دریااند بر سر کوی توحید نهاده، چنان که در حق مترسمان هفت درکه دوزخ بر راه بهشت نهاده، و تا مترسمان و عوام خلق برین هفت درکه گذر نکنند ببهشت نرسند، همچنین سالکان راه توحید تا برین هفت دریا گذر نکنند، بحقیقت توحید نرسند.
چو دید ابحر کعب، شه را چنان گرفتار آن طفل شیرین زبان
طور کسبعة ابحر من رحله ذو اربع من امهات هواء
درر زبحرکه یابی شگفت نیست بیا ببین حدیثش تابحر در درر یابی