ابانت

معنی کلمه ابانت در لغت نامه دهخدا

ابانت. [ اِ ن َ ] ( ع مص ) اِبانه. پیدا کردن. آشکار کردن. روشن کردن. هویدا کردن. || آشکار گفتن. || پیدا شدن. آشکار شدن. هویدا شدن. || پیدائی. ظهور. روشنی. هویدائی. آشکاری. بداهت. || جدا کردن. || بشوی دادن دختر را.
ابانت. [ اِ ن َ ] ( ع اِ ) ابانه. دارودسته. ایل و اُبَه.

معنی کلمه ابانت در فرهنگ معین

(اِ نَ ) [ ع . ابانة ] = ابانه : ۱ - (مص م . ) آشکار کردن ، واضح ساختن . ۲ - (مص ل . ) پیدا شدن ، ظهور.

معنی کلمه ابانت در فرهنگ عمید

۱. آشکار کردن، واضح ساختن، هویدا ساختن.
۲. جدا کردن.
۳. پیدا شدن، آشکار شدن.

معنی کلمه ابانت در فرهنگ فارسی

آشکارکردن، واضح ساختن، هویداساختن، جداکردن ، پیداشدن، آشکارشدن
۱ - ( مصدر ) پیدا کردن روشن کردن هویدا کردن روشن کردن هویدا کردن . ۲ - ( مصدر ) پیدا شدن آشکار شدن هویدا شدن . ۳ - ( اسم ) پیدایی ظهور روشنی
دار و دسته

معنی کلمه ابانت در ویکی واژه

آشکار کردن، واضح ساختن.
پیدا شدن، ظهور.

جملاتی از کاربرد کلمه ابانت

آسیاب یک روستا است در شهرداری هلند و در محدوده آسیاب سنت هوبرت، در استان برابانت شمالی. آسیاب از نبرد آسیاب شناخته و نام گذاری شده است، مبارزه دو روزه در طول تهاجم آلمان به هلند در سال ۱۹۴۰.
پامبیانکو در سال ۱۹۶۳ برندهٔ تور ساردنی و یک مرحلهٔ جیرو دیتالیا شد. در سال ۱۹۶۴ نیز فاتح برابانتسه پایل شد که آخرین پیروزی مهم او بود. پامبیانکو در سال ۱۹۶۶ بازنشسته شد.
ترجمه‌های لاتین آثار ابن رشد در دانشگاه‌هایی که در قرن سیزدهم در اروپای غربی تأسیس شدند، فراگیر شد و محققانی مانند سیگر برابانتی و بوتیوس داچیایی آموزه‌های مسیحی را از طریق استدلال و تحلیل فکری مورد بررسی قرار دادند.
مفهوم متأخر فلسفی اورئیسم این ایده بود که جهان فلسفی و دینی موجوداتی جداگانه هستند. با این حال، با بررسی دقیق ۲۱۹ رساله محکوم‌شده توسط تمپیر، آشکار شد که تعداد زیادی از آن‌ها از ابن رشد منشأ نمی‌گیرند. ارسطوگرایی رادیکال و ارسطوگرایی هترودکس عباراتی بودند که معمولاً برای مدتی برای اشاره به جنبش فلسفی که توسط سیگر برابانتی و بوئتیوس آغاز شد و آن را از اورئیسم متمایز می‌کردند استفاده می‌شدند. امروزه اکثر محققان آن را نیز اورئیسم می‌نامند.
فلاندر و همچنین نیمی از برابانت تقریباً به‌طور کامل توسط سربازان اسپانیایی فتح شد، پس از اتحاد اوترخت، استان‌های متحد هنوز حکومت اسپانیا را به رسمیت می‌شناختند. .
چو پوینده از کوش خشنود گشت در آن ره شتابانتر از دود گشت
تشنگان را سراغ آبی بود که نمردند در بیابانت
نشد سنگ ملامت از دویدن مانع مجنون که در کهسارها سیلال می باشد شتابانتر
در بیابانت ز چندین سوخته یک نشان از صد هزاران کس ندید
ای خداوندی که گر خورشید بیند مر تو را از بهار طلعت تابانت گردد شرمگین
سخن تا اینجا پیوسته است. موسی گفت: خداوند من! می‌ترسم که مرا دروغ‌زن گیرند و دل من تنگ گردد، و زبان من بنگشاید، و روا باشد که در یُکَذِّبُونِ سخن بریده شود وَ یَضِیقُ صَدْرِی مستأنف بود. و قرأ یعقوب وَ یَضِیقُ صَدْرِی وَ لا یَنْطَلِقُ بفتح القافین علی معنی: و ان یضیق و لا ینطلق، ای یضیق صدری فی تکذیبهم ایای وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی للعقدة التی فیه. فَأَرْسِلْ إِلی‌ هارُونَ، ای ارسلنی الیه لآمره منک بان یذهب معی الی فرعون و قیل ارسل جبرئیل الیه، ای أوحی الیه ان یکون معی عونا لی. و قیل: الی بمعنی مع، ای ارسل معی هارون کقوله: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ، ای مع اللَّه. موسی گفت: خداوند من می‌ترسم که اداء رسالت و بیان حجّت بشرط خویش نتوانم کرد ازین لثغه و عقده که بر زبان دارم و آن گه دشمن مرا دروغ‌زن گیرد. هارون از من گویاتر و فصیح‌تر است او را با من بفرست تا بفصاحت خویش مرا در اداء رسالت و ابانت حجت یاری دهد، همانست که جای دیگر گفت: فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی.
گلبرگ چو گونه های الوانت نیست خورشید به نور دل تابانت نتیست
دشمنت ترسان اگر بیند ترا از خیابانت چو گل چیند ترا
ز ابر دست تو و مهر روی تابانت همی بباید گردد بلند و سبز و جوان
پیش روی تابانت جلوه تجلی چیست آفتاب و ماه است آن پرتو هلال است این