جملاتی از کاربرد کلمه آگهی یاب
اگر زمانه زعدل تو آگهی یابد ازین سپس نکند رخت عمر ما یغما
اگر ز لذت مدح تو آگهی یابد بجای چشم برون آورد زبان نرگس
دلا ز نورِ هدایت گر آگهی یابی چو شمع، خندهزنان تَرکِ سر توانی کرد
جوان کو آگهی یابد ز معشوق وگر باید شدن بالای عیوق
ز زخم حسرت فرهاد اگر کوه آگهی یابد سزد کز چشمه چشمش سرشک لاله گون آید
توان آگهی یابی از عهد جم چه بد حال هندوستان و عجم
نه بستر از تن من هیچ آگهی یابد نه هیچ آگه گردد تن من از بستر
ز هر سو بران باره تیزگام مگر آگهی یابی از کار سام
وقت آن آمد که اعدا را بکوبد سر چو سیر تا یکایک آگهی یابند از نرخ پیاز
ز بیژن مگر آگهی یابما بدین کار هشیار بشتابما