آوازخوان

معنی کلمه آوازخوان در فرهنگ فارسی

( آواز خوان ) ( اسم صفت ) کسی که آواز خواند خوانند. حرفه یی مغنی .

معنی کلمه آوازخوان در ویکی واژه

آنکه آواز می‌خواند؛ خواننده آواز.
آنکه شغل او آوازخوانی است.

جملاتی از کاربرد کلمه آوازخوان

عطا» الله امیدوار معمار، شهرساز، نقاش و موسیقیدان نیز همانند دیگر آوازخوانان موسیقی ایرانی به اذان گویی در دستگاه‌های مختلف موسیقی پرداخته‌است البته او بر خلاف دیگران که تنها در بیات ترک اذان گفته‌اند تجربه‌هایی را در دستگاه‌های نوا، همایون و چهارگاه انجام داده به‌طوری‌که با استناد به شیوه‌های آوازی در این دستگاه‌ها اذان گفته‌است.
پس از برگزاری مراسم افتتاحیه فاش شد که چند موضوع در این مراسم به شکل غیرواقعی بوده‌است، از جمله اینکه دخترک آوازخوان مراسم فقط لب می‌زده‌است و صدا متعلق به شخص دیگری بوده‌است. مقامات چینی علت این کار را زیبا نبودن خواننده اصلی که او هم یک دختر بچه بوده، اعلام کردند. همچنین مشخص شد که برخی از قسمت‌های در آن روز انجام نشده بود و مسئولین چینی از جلوه‌های ویژه از پیش تهیه شده‌استفاده کرده بودند.
در همان آغاز روی آوردن او به موسیقی، در سال ۱۳۴۸ خورشیدی «مروند می پریژده» یکی از آهنگ‌های حفیظ الله خیال را خواند که به عنوان بهترین آهنگ پشتوی سال جایزه دریافت کرد. کمی بعدتر در سال ۱۳۵۰ خورشیدی آوازخوان برگزیدهٔ سال انتخاب شد. مهوش از استاد نبی گل، حفیظ الله خیال، نینواز و محمدحسین سرآهنگ در مورد موسیقی آموخت. در سال ۱۳۵۲ خورشیدی نزد استاد محمد هاشم گُر ماند و شاگرد شد. وزارت اطلاعات و کلتور در سال ۱۳۵۶ خورشیدی برای مهوش لقب استادی داد.
در سن ۱۰ سالگی نزد جعفر خان شاگردی کرد و نواختن معیاری هارمونیه و اساس هنر آوازخوانی را در مدت 6 سال نزد وی آموخت و بعدها به نزد سبزعلی خان و گلستان نیز شاگردی کرد.
در انجمن موسیقی نظام، گلپایگانی تا حدی از تعزیه‌خوانی فاصله گرفت و بیشتر با دستگاه آشنا شد. او در ۱۸ سالگی موسیقی حرفه‌ای را آغاز کرد و نزد ردیف‌دان نورعلی برومند آموزش دید. از جمله استادان گلپایگانی می‌توان به حسن یکرنگی (از شاگردان اقبال آذر) اسماعیل قهرمانی، ابوالحسن صبا، یوسف فروتن، عبدالله دوامی، اسماعیل ادیب خوانساری، حسین طاهرزاده، و سلیمان امیرقاسمی اشاره کرد. او و در درک او از موسیقی دستگاهی ایران تأثیر چشمگیری داشتند. گلپا سبک آوازخوانی طاهرزاده و ادیب خوانساری را دنبال کرد.
او در سال ۱۳۵۱ خورشیدی، لقب بهترین آوازخوان سال افغانستان را به دست آورد و بسیاری از مردم افغانستان او را بهترین خوانندهٔ تاریخ این کشور می‌دانند.
گلپا در سال ۱۳۱۸ وارد دبستان فرهنگ شد و به عنوان قاری قرآن در کلاس برگزیده شد. پس از این فعالیت‌ها وی با آشنایی با تعزیه‌خوان محله و کار زیر نظر او اصول اولیه آوازخوانی را آموخت. در سال ۱۳۲۰ وی به‌طور جدی و منظم تعلیم موسیقی و دستگاه‌ها را نزد پدر آغاز کرد. در سال ۱۳۲۶ نخستین تجربهٔ حضور در یک ارکستر و گروه کر را در سالن مرکزی جمعیت شیروخورشید سرخ کسب کرد گلپایگانی در ۱۵ سالگی به مدرسه نظام رفت. در این مدرسه ایرج همکلاسی او بود. گلپا در سال ۱۳۲۷ در انجمن موسیقی مدرسه نظام عضو شد. او از سال ۱۳۲۸ به بعد با هنرمندان سرشناسِ موسیقی آشنا شد و آموزش را زیر نظر آنان آغاز کرد.
موسیقی و لحن این اثر با آنچه پیش از این از اساتید به جای مانده بود و لحن آوازخوانی «دوره قاجار» متفاوت است. چون با ادای لحن‌های خوانده به مقصود خود نمی‌رسید، بنابراین لحن آوازخوانی به دور از تکرار و تقلیدهای متداول خود را به فرهنگ شعر «مولانا» که همان عرفان حماسی ایران است نزدیک نموده‌است.
۴. اشتغال به یک هنر بدون آموزش رسمی که ذوقاً تعقیب شود و این ذوق خاص برای پول نباشد آماتور گویند. آماتور می‌شود منفی یا مثبت باشد. مثلاً جوانان شجاع که مهارت در جنگ دارند به‌منظور دفاع از چیزی در جنگ‌ها شرکت می‌نمایند. اکثر نقاشان، بازیگران سینما، موسیقی‌نوازان، آوازخوانان یا ورزشکاران آماتور دارای آموزش رسمی نیستند و شغل دیگری دارند، ولی غرض از انجام آن، شهرت، خدمت به دیگران یا خدمت به خود فعالیت می‌باشد. اگر این فعالیت‌ها، مختص به‌منظور بدست آوردن پول نباشد، آماتور گفته می‌شود.
مسعودی در کتاب مروج‌الذهب به گفتگوهای معتمد عباسی و ابن خردادبه در مورد موسیقی اشاره دارد بنابراین می‌توان چنین گمان کرد که تبحر او در موسیقی و آوازخوانی در نزدیکی او به خلیفه نقش بسزایی داشته‌است. در هر روی ابن خردادبه از همان آغاز بیشتر جغرافی‌دان و صاحب مسالک و ممالک محسوب می‌شد و آثار او در مورد موسیقی دارای اهمیت ثانوی بود. ابوالفرج اصفهانی دربارهٔ او می‌نویسد که در آنچه می‌گوید و در کتاب‌های خود می‌آورد تحقیق زیاد نمی‌کند.