آواز خواندن
جملاتی از کاربرد کلمه آواز خواندن
گیلرمو دل تورو، که از ستایندگان ستانلی دانن است، میگوید: «او دوربین را به رقص واداشت و رنگها را به آواز خواندن».
بیات ترک گاه دارای احساس حزن و اندوه توصیف شده و از این جهت برای اجرای تعزیه مناسب دانسته شدهاست. گوشههایی نظیر دوگاه و روح الارواح برای به آواز خواندن اشعار مذهبی به کار گرفته میشوند؛ اما روحالله خالقی بیات ترک را نمونهای از آوازهای «بازاری» میداند که بین عموم مردم رایج هستند اما نزد موسیقیدانان محبوب نبودهاند. او دلیل این امر را تأکید فراوان بیات ترک به نت شاهدش میداند که آن را «کسلکننده» میکند.
از بسیاری جهات آواز انسانی را میتوان شکلی از سخنگفتن دانست. تقریباً هر کس که حرف میزند میتواند آواز هم بخواند. اما آواز خواندن برای کسانی که تارهای صوتی شان آسیب جدی دیده است یا دچار فلجی در یکی یا هر دو تارهای صوتی هستند، ممکن نیست.
پس از فارغالتحصیلی، راندولف کارهای عجیبی انجام میداد. او وقت خود را برای آواز خواندن، بازیگری و مطالعه اختصاص داد. خواندن کتاب روح مردم سیاه نوشته ویلیام دوبوآ او را متقاعد کرد که مبارزه برای برابری اجتماعی مهمترین کار است. راندولف در سال ۱۹۱۱ به نیویورک نقل مکان کرد و در کالج شهر به تحصیل علوم اجتماعی پرداخت.
«إنشاد الشريد في ضوال القصيد» (آواز خواندن یتیم در اعماق شعر)
آیدا لافونتین (زاده ۱۹ مه ۱۹۹۷ در سولنتونا) است. او از دوران کودکی شروع به توسعه مهارتهای خود در زمینه موسیقی کرد. از هر فرصتی برای آواز خواندن و اجرای برنامههای کوچک و نوشتن آهنگهای خود استفاده نمود. میتوان گفت استعداد خلاق آیدا لافونتین با ورود به کلاس چهارم ابتدایی بیشتر و بیشتر آشکار شد. در یک پیشامد در خور توجه روزی معلمان مدرسه پس از طولانی شدن اجازه برای رفتن به دستشویی او را در دستشویی مدرسه پیدا کردند در حالی که مشغول آواز خواندن جلوی آینه به جای حل مسائل ریاضی درس بود. خانواده پس از مشاهده استعداد او تصمیم گرفتند که به آیدا فرصتی برای استعدادهایش بدهند و او را به مدرسه موسیقی منتقل کردند.
مهارت در آواز خواندن تنها با صرف زمان، آموزش، کار و تمرین منظم ممکن میشود.
۱- امیل و کارآگاهان /۱۹۲۸۲- پونکشین و آنتون /۱۹۳۰۳- مردی اطلاعات می دهد /۱۹۳۰۴- آواز خواندن بین صندلی ها /۱۹۳۲۵- کلاس درس پرواز /۱۹۳۳۶- سه مرد در برف /۱۹۳۴۷- قفسهی داروهای شاعرانه دکتر ای. کاستنر /۱۹۳۶۸- مینیاتور گم شده /۱۹۳۶۹- گئورگ و حوادث /۱۹۳۸۱۰- قرعه کشی دوبل /۱۹۴۹۱۱- کنفرانس حیوانات /۱۹۵۰۱۲- مرد کوچولو /۱۹۶۳۱۳- آقا و خانم کوچولو /۱۹۶۷۱۴- تحت عنوان ترافیک کوچک مرزی / ۱۹۴۹۱۵- شاگرد جادوگر /۱۹۷۴۱۶-کستنر برای کودکان، ۲ جلد، ویرایش جدید/۱۹۸۹17- مصاحبه با بابا نوئل
عداس در روی رسول مینگرد و میگوید: و اللَّه انّ هذا الکلام ما یقوله اهل هذه البلدة، و اللَّه که این سخن که او میگوید اهل این شهر نگویند رسول گفت: تو از کدام شهری یا عداس و چه دین داری؟ عداس گفت: من نصرانیام بر دین ترسایی از شهر نینوی، رسول گفت: تو از شهر یونس بن متی ای، آن مرد صالح نیک رای پاک راه؟ عداس گفت تو چه دانی که یونس بن متی کیست؟. رسول گفت: او برادر منست پیغامبر خدای و من پیغامبر خدای. عداس، بپای رسول در افتاد و بوسه بر پای وی مینهد و دست وی میبوسد و او را تواضع میکند. عتبه و شیبه او را چنان دیدند گفتند غلام ما بتباه برد آن گه گفتند یا عداس چرا بوسه بر دست و پای وی مینهادی، نباید که ترا از دین خود بر گرداند که این دین تو، به است از دین او. عداس گفت: یا سیدی ما فی الارض خیر من هذا الرجل. لقد اخبرنی بامر ما یعلمه الا نبی. پس رسول خدا از آنجا برفت تنها بسوی مکه، چون ببطن نخله رسید میان مکه و طائف شب بود، نماز خفتن آنجا میگزارد. بعضی مفسران گفتند بامداد میکرد و در نماز سوره الرحمن میخواند، در میانه نماز قومی از جن نصیبین بر وی بگذشتند و بکار خویش میرفتند، آواز خواندن رسول بسمع ایشان و از حرص سماع قرآن بسر یکدیگر میافتادند و نزدیک بود که برسول در افتاد ندید.
فسونی به آواز خواندن گرفت ز دلها تَفِ غم نشاندن گرفت
وامپیلوف در ۱۹۴۴ مدرسه را آغاز کرد و دانش آموز خوبی بود، اما برجسته نبود. او به خوبی نقاشی میکرد و از آواز خواندن لذت میبرد. فعالیتهای دوران مدرسهاش ماهیگیری، فوتبال، محفل نمایشی مدرسه و اشتیاق به نوشتن شعر بود که آن را از خانوادهاش پنهان میکرد. در ۱۹۵۴ وامپیلوف در امتحانات ورودی گروه تاریخی در دانشگاه ایالتی ایرکوتسک شرکت کرد. از آنجایی که در امتحان آلمانی مردود شد، مجبور شد دوباره در ۱۹۵۵ در امتحانات ورودی شرکت کند.
قوله تعالی: إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی تو نتوانی که کران را شنوانی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ و کران آواز خواندن نشنوند إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (۸۰) آن گه که پشت برگردانند و برگردند.
به هنگام کار در اداره فرهنگ، حفیظالله خیال، معاون ریاست کلتور، که آواز خواندن او را در سر کار شنیدهبود با گرفتن اجازه از شوهر گلالی او را به خوانندگی تشویق کرد. حفیظ الله خیال شعر «روزگاری شد که گرد ما هوا نگرفتهاست» را برای گلالی ساخت و نام هنری مهوش را برایش انتخاب کرد. در عقرب ۱۳۴۶ خورشیدی، مهوش با پخش این آهنگ از رادیو، گام در راه هنر موسیقی نهاد.