آهیخت

معنی کلمه آهیخت در ویکی واژه

کشیدن، برآوردن. بسی سخت سوگندهای دراز ..... بخورد بر آهیخت گرز از فراز

جملاتی از کاربرد کلمه آهیخت

چو این دید هانی چو شیر ژیان برآهیخت برنده تیغ از میان
صبح حمایل فلکت آهیخت خنجرش کآمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
بگفت و خروشید مانند میغ همانگه بزد دست و آهیخت تیغ
وفا پیرامُنَش آهیخت دیوار نه دیواری که کوهی نام بُردار
بلارگ بر آهیختم از قراب به دستی که بر اختران آفتاب
چو پیدا شد از کوه زرین درفش ز گیتی برآهیخت شعری بنفش
تیغ دو زبان علی آشفته عیان کرد تیغ قلم تیز که آهیختم امشب
بپیوست و ز آنسان در آهیخت زوش که پیکان به ناخن بُد و زه به گوش
بپیچید بر زین و گرز گران برآهیخت چون پتک آهنگران
بگفت این و زد نیزه را بر زمین برآهیخت شمشیر تیز از کمین