جملاتی از کاربرد کلمه آنچت
بهر آنچت اشارتست اکنون طاعت آورد و بنده فرمان شد
از ایران هر آنچت بپرسم بگوی متاب از ره راستی هیچ روی
پس من آنچت گفتم ای نیکو سوار راست گفتم تو خیال کژ مدار
به کس مپسند آنچت نیست درخور مسلمانی همین است ای برادر
جهان را سر به سر در خویش میبین هر آنچت کاخر آید پیش میبین
مزن دم در آنچت گزیرست ازان که حمل افتد این شیوه بر بیهشی
چو حق با مصطفی اسرار گفتست نگه میدار آنچت یار گفتست
که هست و نیست یکسر بر گذار است هر آنچت نیست آنرا هست پندار
ز بیشی هرآنچت بباید بخواه ز تخت و ز مهر و ز تیغ و کلاه
دادت خدای بخت و بزرگی و فر و هوش از تو گرفت نتوان آنچت خدای داد