آنروز
جملاتی از کاربرد کلمه آنروز
دو زان پیمبر بشکست و هر دو را آنروز فکنده بود ستان پیش کعبه پای سپر
آنروز که در مکتب دیدم سبقش گفتم کاین طفل گرانمایه علامه برون آید
کلیم آنروز سردار وفاکیشان ترا دانم که در راه وفای او نه سر مانده نه سامانت
کس پیش نرفت از همه گیتی بنبردش کآنروز بر او اهلش ننشست بماتم
خوش آنروزی که بزمش جای من بود حریم وصل او مأوای من بود
آنکه ناشسته لب از شیر چنین میکشدم وای بر جان من آنروز که میخواره شود
قوت که هست از ذات حق عیسی همین آنروز گفت او در من است و من در او هر دو یکیم ای سالکان!
عیدت خجسته بادکه عیدبزرگ ما آنروزشد که موکب توشادمان رسید
ذوالفقار آنروز می کشد افزون پیکر شکاک می کشد در خون
از تجمل نکند بر من درویش نگاه آه از آنروز کزین ناز و تجمل کشدم