آنجه

گرفت اسب و به کار جگ بپرداخت قر ان آنجهان صاحبقران ساخت

کس خلد و حجیم را ندیدست ایدل کو کس که از آنجهان رسیدست ایدل

نراقی از مجید آهی وزیر دادگستری خواست که دستور دهد «آلات و ادوات شکنجه و عذاب را آنجه باقی مانده از قبیل سیخ و سرنگ و زنجیر و طناب‌های لاستیکی و کیف‌های آب یخ و تشک یخ و غیره را جمع‌آوری و به یادگار آن عصر مشعشع (به قول بلبل‌های پرورش افکار) ضبط کنند».

                                           صورتی در زیر دارد آنجه در بالاستی

همه میل او سوی ایزد پرستی همه شغل او جستن آنجهانی

دو خادم اند نه از روی قطع آلتشان از آنجهت که نه خنثی و نه زن اندو نه مرد

دشمنش ابر بهارست ولیکن نه بجود ز آنجهت کز دل و از دیده همه سوز و نم است

دو جای دارد بدخواه ملکت از دو جهان ازین جهان همه سجن و از آنجهان سجین

بگفتا گر امان خواهی چو مردان طلاق این جهان و آنجهان ده

تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد آنجه زیر قدم تست به دیدن نرسد

گفتم ثواب خدمت او چیست خلق را گفت اینجهان هوای دل و آنجهان جنان

چون استن حنانه بنالد در این جهان در آنجهان بروید از او میوه مگر