آمد کار
معنی کلمه آمد کار در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه آمد کار
سپاس و شکر خداوند را که از پس جنگ به صلح و دوستی و نیکویی برآمد کار
هنوز از صید منقارش نپرداخت که مرغ دیگر آمد کار او ساخت
«این افراد میخواستند همه مقلدشان باشند و به ویژه در دهه شصت چوب لای چرخ هر کسی که میآمد کار موسیقی انجام دهد میگذاشتند.»
در آمد کاردان و راز پرسید دو یک دل را رضاها باز پرسید
حق اندر کسوت حق بین و حق دان حق اندر باطل آمد کار شیطان
از دوست پیامآمد کاراسته کن کار اینست شریعت
قوله تعالی: «وَ جاءَتْ سَیَّارَةٌ» آمد کاروانی، «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» و فرستادند آب جوی و آب ساز خویش، «فَأَدْلی دَلْوَهُ» و دلو در چاه گذاشت، «قالَ یا بُشْری» گفت ای شادیا مرا، «هذا غُلامٌ» آنک غلامی، «وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً» و او را پنهان کردند و بضاعتی ساختند، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَعْمَلُونَ (۹)» و اللَّه دانا بود بهر چه میکردند.
وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ بزرگست شرف فرشتگان و انبیاء و علما، و شگرف بر آمد کار ایشان، که اللَّه شهادت ایشان با شهادت خود پیوند داد، نه از آن که شهادت وی را بوحدانیت خود پیوندی میدریابد از شهادت مخلوقان! نینی که عزت وی وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند، از نبود پس بود پیوند نیابد، و وحدانیت او را موحّدی میدرنیابد، و هستی وی را مقرّی می درنیابد، و دوام ملک وی را آسمان و آسمانیان و زمین و زمینیان میدرنیابد، و کمال الوهیت وی را دنیا و آخرت، بهشت و دوزخ میدرنیابد، کبریاء وی عزت وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند!
غرفه دیرینه بُد، فرود آمد کار نیکان به بد نینجامد
قیس را زان سبب برآمد کار زان منافق به فعل بد گفتار
زمین را راست آمد کارزاری واویلا